کامیار بهرنگ- رسانههای اجتماعی ایرانیان هر روز فرصت جدیدی برای مقابله با قرائتهای رسمی نظام از عرصههای عمومی و خصوصی زندگی خود پیدا میکند.
آنچه امروز به عنوان «فضای مجازی» شناخته میشود در واقع شاید بتوان گفت واقعیترین عرصه زندگی شده است. جدا از ضریب نفوذ آن در میان شهروندان، این فضا عرصههای جدیدی را برای اعتراض کم هزینه به آنها اعطا میکند.
نمونههای بسیاری از این چالشها را مشاهده کردهاید اما آخرین آنها «چالش کارت ملی» است.
کاربران در این عرصه جدید عکسی از کارت ملی خود را در کنار عکسی شخصی و در مورد خانمها عکسی بدون حجاب را منتشر میکنند و با kartmelichallenge# به اشتراک میگذارند.
در بسیاری از کشورها عکسهایی که به «عکس پرسنلی» مشهور است معمولا عکس جذابی نیست اما در مورد زنان ایرانی الزام آنها به رعایت کامل حجاب، تصویری دیگرگون از آنان میسازد.
با چند نفر از کاربرانی که عکسهای خود را در این چالش جدید مجازی منتشر کرده بودند صحبت کردم. با اینکه تمامی آنها با نام خودشان در فضای اینستاگرام حضور دارند اما خواهش کردند که از بردن نام واقعی آنان در این مطلب خودداری شود.
یکی از این کاربران میگوید: «زندگی روزانه ما پر است از این تصویرها، وقتی به دانشگاه میرویم یا بعضی از ادارات که ما را مجبور به حفظ حجاب میکنند، بیشتر ما یک مقعنه توی کیف خودمان میگذاریم و یک جایی را پیدا میکنیم و روسریهایمان را عوض میکنیم. خود شما نگاه کنید که صورت ما در عکس چطور دیده میشود. همهاش تقصیر عکاس نیست».
کاربر دیگر میگوید: «راستش من اصلا به این موضوع فکر نکرده بودم که بخواهیم دنیای دوگانه و هر روزی خودمان را نشان دهیم. اولش شاید یک شوخی بود اما الان نگاه میکنم و میبینم که همه ما درگیر این چهرههای متفاوت هستیم».
اقداماتی از این دست شاید هدفهایی متفاوت داشته باشند اما بیشتر آنها به نمایش تضادها میانجامد. با یکی از کاربران در مورد چهرههای متفاوت این حرکت به واقع اجتماعی صحبت کردم، او بر این باور است که «عکسهای پرسنلی در کشورهای دیگر هم از واقعیت آدمها معمولا متفات هستند. اما چرا در مورد ایرانیان هم لبخند و هم رنگها بیشتر به چشم میآیند را باید در زندگی مردم جستجو کنید. اینکه ما در همه زمینههای زندگی این لبخند و آن رنگها را نمیبینیم اینجا ناگهان به چشم میآید».
اما یکی دیگر از کاربران این چالش مجازی تاکید دارد که «این یک تفریح است و نباید سیاسی به آن نگاه کرد. همین سیاسی کردن همه چیز است که کار ما را در داخل سخت میکند» او در پاسخ به این پرسش من که آیا سوال کردن در مورد رنگ و لبخند و اینکه هر روز مجبوری جور دیگری زندگی کنید سیاسی است، گفت: «نه، ولی وقتی شما که همه کارهاتون سیاسی است سراغ این بازی میآیید یعنی میخواهید از آن برداشت خودتون رو داشته باشید و حتی اگر یکی مخالف شما باشه حرفش رو منتشر نمیکنید».
در این میان البته شوخیها و طنزهایی هم (مانند همیشه) به راه افتاده است. یکی از کاربران زیر پست «چالش کارت ملی» نوشته است: «اگر ما دههی شصتیها شروع کنیم که اینجا هالووین میشود». یا کاربر دیگری نوشته است: «واقعا این سوال مطرح است که ماموران کنترل گذرنامه در فرودگاه این افراد را چگونه تشخیص میدهند!» یکی دیگر این چالش را «پروژه تبدیل لولو به هلو» نام نهاده است.
برخلاف آن کاربری که در پاسخ به پرسش من گفته بود که ما به دنبال سیاسی کردن «همه چیز» هستیم اما این واقعیت است که ساختار نظام فکری جمهوری اسلامی حتی عکس کارت ملی شهروندان را به یک «چالش» و یک موضوع «سیاسی» تبدیل کرده است. این برآمده از ساختاری است که در آن «نوع پوشش» که یک حق و اختیار فردی و خصوصی محسوب میشود به یک پروژه سیاسی و عقیدتی تبدیل کرده است.
این درحالیست که حجتالاسلام حسن روحانی پیش از سفر خود به ایتالیا و فرانسه (که به دلیل عملیات تروریستی ۱۳ نوامبر در پاریس لغو شد) در مورد حجاب اجباری در جمهوری اسلامی گفته است: «ما این قدر مساله مهم داریم که به اینها نمیرسیم. به هر حال هر کسی در زندگی خصوصی خودش آزاد است که هر کاری انجام بدهد».
اما حسن روحانی پاسخ نداد که اگر «این قدر مساله مهم» در کشور وجود دارد چرا نظام اسلامی سالانه میلیونها تومان خرج «گشت ارشاد» و سازمانهایی میکند که در زندگی خصوصی مردم دخالت کرده و گذران زندگی را بر آنها سخت کنند و حتی به بازداشت و حبس به ویژه زنان بپردازند.
به هر حال «چالش کارت ملی» یکی از اقداماتی است که به صورت تصویری و واقعی دوگانگی دست کم زندگی ظاهری بیشتر مردم ایران را به نمایش میگذارد.