سیاوش آذری – به دیدار یا به عبارت بهتر به عیادت بیژن سمندر شاعر و ترانهسرای توانا، نوازنده شیرینپنجه تار و سه تار و خوشنویس باذوق رفتم.
به دیدن هنرمند برجستهای که سالهاست در «نرسینگ هوم» در اغما فرو رفته و کسی یادی از او نمیکند، حتی خوانندگانی که با شعر یا آهنگ او به شهرت و اعتبار رسیدند.
تنها همسر وفادار و فداکارش ژاله خانم هر روز پیش از رفتن به سر کار بر بالیناش حاضر میشود. به سیمای صاف و شفاف بیژن که چشمان بی فروغاش نیمه باز است و کسی را نمیشناسد دستی میکشد و بوسه گرمی بر صورتاش مینهد و با اتوبوس به سر کار خود میرود و شبهنگام ساعت ده این دیدار یک طرفه تکرار میگردد و ژاله خانم نومیدانه به خانه باز میگردد.
بیژن سمندر ۷۳ سال دارد و قبل از رفتن به اغما به خاطر داشتن هنرهای متعدد از مطرحترین هنرمندان ایرانی لس آنجلس به شمار میرفت. یا سوز زخمههای سه تار یا تارش تو را به خود میآورد یا ترانههایش با اشعار ناب و نغزش از جمله حادثه مرگباری که بر میهناش وارد آوردند، آنجا که میسراید: ابرقدرت چهها کردی…
اکنون ۱۴سال است بیژن سمندر بیمار و بستری است که از این مدت ۶ سال آن را در اغما گذرانده و کسی را نمیشناسد و از راه سرم تغذیه میشود.
بالطبع اگاهی و وقوف ازگذشته شاعر و آهنگساز خوش لهجه شیرازی ما کار کسی میتواند باشد که از نوجوانی با او محشور بوده و این ارتباط و دوستی که از شیراز آغاز شده تا امروز ادامه یافته است.
بیژن سمندر در «نرسینگ هوم» بستری است و کیخسرو بهروزی روزنامه نگار، نویسنده و برنامه ساز رادیو و تلویزیون، کلبه کتاب را در محله وست وود اداره میکند و در طول هفته به بالین بیژن میرود به این امید که چشمانش را باز کند وخاطرات خوش همزیستی دوران جوانی شیراز برای هر دو تجدید شود.
اما کیخسرومایوس نشده و همواره یک طرفه با او احوالپرسی میکند، بارها صدایش میکند اما جوابی نمیشنود.
کیهان لندن در گفتگویی کوتاه با کیخسرو بهروزی درباره گذ شته بیژن سمندر میپرسد. کیخسرو
میگوید: «من و بیژن در روزگار نوجوانی وقتی از مدرسه تعطیل میشدیم به خانهمان در کوچه شیبانی شیراز میرفتیم. بیژن تار یا سه تار را به دست میگرفت و زخمه به ساز میزد. شوری به پا میکرد تا آنجا که پدر بیژن دکتر احمد سمندر بارها سر زده وارد اتاق میشد و پنجه بیژن را میبوسید.
در آن دوران در خارج شهر من و بیژن با دوچرخه به رادیو شیراز میرفتیم. در این راه گاه دوچرخه را روی سرمان میگرفتیم تا از رودخانه رد شویم. با آن وضع بیژن در برنامه صبح جمعه رادیو ساز مینواخت و من هم پیش پرده میخواندم و برنامه «شما و رادیو» محلی را اجرا میکردیم.»
کیخسرو بهروزی ادامه می دهد: «بیژن علاوه بر تار و سه تار، فلوت و سنتور هم مینواخت، برادرش سیروس سمندر فلوت و سنتورمیزد. خواهرها هم هر کدام سازهائی مینواختند و اعضای خانواده یک ارکستر تمام عیار بودند، درست مانند کامکارها… اما برادر بزرگشان سیاوش که پزشک بود به کارطبابت مشغول بود.
ویژگی کار بیژن در سرایش شعرها وغزلها با لهجه شیرازی است. کاری که کمتر شاعری به این مهم پرداخته است. کتابهای شعرش دلیل این حقیقتاند از جمله مجموعه «شیراز از گل بهترو»، «ترانک»، رباعیها و میکس شعرها، و اشعار فارسی و انگلیسی…»
کیخسرو به این اطلاعات چنین میافزاید: «بزرگترین خدمت بیژن سمندر وارد ساختن واژهها و اصطلاحات شیرازی در اشعار اوست که نسل امروز شیراز اکنون این واژهها را شاید ندانند. در واقع بیژن سمندر پایه این کار را گذاشت و پس از او پنج یا شش شاعر دیگر همین راه را دنبال کردند. در یک کلام، شعربه لهجه شیرازی…»
از کیخسرو بهروزی در مورد موقعیتهای توفیق بیژن سمندر در نوازندگی تار و سه تار میپرسم.
میگوید: «بیژن در هنگام تحصیل یک سال در اردوی دانشجویان رامسر در نواختن تار از میان کلیه شرکت کنندگان اول شد.
سال دیگر در سه تار اول شد. در آن سالها حسن ناهید نوازنده نامدار نی، حسن شماعی زاده و ضیاء آتابای هر یک در رشتههای خود اول شدند.
بیژن سال بعد درخوشنویسی هم اول شد. سال پس از آن در سرایش شعر و ترانه رتبه اول را به خود اختصاص داد.»
کیخسرو بهروزی این یار دیرین بیژن سمندر یادآور شد: «یک بار ۱۴ تن از دانشجویان نخبه کشور با هزینه دولت به اروپا فرستاده شدند که بیژن یکی از آنها بود. بیژن تا قبل از بیماری و فرو رفتن در اغما هنرمندی مطرح در ترانه و موسیقی ما بود و بیماری، همه تلاشهای هنری او را متوقف کرد».
پی نوشت: عکسهائی از بیژن سمندر بر روی تخت «نرسینگ هوم» در حال بیهوشی تهیه شده که هم به درخواست اکید همسرش و هم به حرمت خود وی، از انتشار آنها خودداری میشود. اما شما را به دیدن و شنیدن آثاری از این هنرمند دعوت میکنیم.