پس از آنکه در ششمین برنامه «این هفته» در شبکه تلویزیونی «من و تو» به گردانندگی نازنین انصاری و شرکت الاهه بقراط، مازیار مکفی و پتکین آذرمهر در کنار خبرهایی که مورد طرح و بررسی قرار گرفتند، خبر درگیری بر سر استخدام در پالایشگاه گاز بیدبلند۲ و کشته و زخمی شدن چند معترض نیز مطرح شد، نامهی مفصلی در شرح آن رویداد و وضعیت محل به کیهان لندن رسید که متن فشردهی آن را در زیر میخوانید:
دیشب در برنامه «این هفته» تلویزیون «من و تو» گزارش شما را دیدم. اما یه گلایه دارم. کارشناس برنامه آقای مازیار مکفی که اهل امیدیه بودن به طرفداری از نیروی انتظامی پرداختند. خواهشا متن زیر را بخوانید و در برنامههای بعدی پوشش دهید. همچنین از همکاراتون در شبکه «من و تو» بخواهید تا واقعیت ماجرا را به ملت ایران بگویند نه مثل بی بی سی اخبار دروغین جمهوری اسلامی رو بازنشر کنند. از شما به خاطر اینکه اخبار درگیری مردم روستای شهرویی با نیروی انتظامی رو پوشش دادین صمیمانه سپاسگزارم.
من مطمنئم خیلی از بسیجیها و افراد دولتی خود را جای مردم محلی قرار دادند و با شما تماس گرفتند پیغام زدند حتی در شبکه های اجتماعی گفتند که مردم مقصر هستند. به شما گفتند که مردم ابتدا تیراندازی کردند ولی به خدا این دروغ است. من قبلا دوستان بسیجی داشتم. مسئولین بسیج و حوزه به آنها میگفتند شماها باید وارد شبکههای اجتماعی بشین و با نوشتن کامنتهای موافق نظام از جمهوری اسلامی دفاع کنید. حتی از آنها میخواستند به برنامههای شما و شبکههای مشابه تماس تلفنی بگیرند و از جمهوری اسلامی دفاع کنند. ۹۹درصد افرادی که در شبکههای اجتماعی در رابطه با این حادثه پیغام میدهند یا با شما تماس میگیرند استنادشان اخبار دروغی است که از شبکههای خبری و سایتهای ایران پخش شده است. شبکههای خبری و سایتها هم به گفته فرماندار و مسئولین بهبهان استناد میکنند. اخباری کاملا دروغ که مثل دیگر حوادث جاهای ایران گزارش میکنند. شما نباید به گفته این افراد و مسوولین استناد کنید. باید به دنبال واقعیت قضیه بگردین. از مردم شهرویی اطلاعات بگیرید. به نظر شما فرمانده نیروی انتظامی میآید در مصاحبه میگوید نیروی انتظامی آقای فرج نیا را کشته است؟! کجا طی این ۳۷ سال جمهوری اسلامی مسئولیت کثافت کاریهای خود را پذیرفته است که اینجا بپذیرد؟ آیا یک بار هم شده خود را در قضیهای مسئول بداند؟!
شهرویی مردم زنده و قوی دارد. اکثر آنها وضع مالیشان خوب است. البته نسبت به دیگر مناطق بهبهان. اگر اهل چاپلوسی نظام و مسئولین بودند همه آنها استخدام می شدند.
شما باید از مردمی که مقابل پاسدار و نظامی رژیم میایستند و از حق دفاع میکنند حمایت کنید. باید جرات و شجاعت این مردم رو الگوی ملت ایران قرار دهید. آنها با سنگ مقابل اسلحه ایستاند.
تمامی کارگران شهرویی دارای تخصص و فن بودند و قبلا در عسلویه کار میکردند و تجربیات لازم را کسب کردهاند. خیلی از آنها یه شغل ساده میخواستند مثل کار بنایی. شرکتی که تازه کار ساختمان سازی آن شروع شده است به نظر شما به نیروی متخصص و حرفهای برای کار بنایی و آرماتوربندی و جوشکاری نیاز دارد؟ به نظر شماها به کارگر ساده و بنا نیاز ندارد؟ حتی اگر اینها تخصص نداشته باشند آیا برای حراست و دیگر مشاغل عادی جایی برای ایشان نیست؟ مگر می شود در یک روستای ۵ هزار نفری با بیش از ۲ هزار جوان تحصیل کرده و بیکار افراد متخصص پیدا نشود. آن هم جوانانی که اکثر آنها در عسلویه چندین سال کار کردند. در جمع این کارگران معترض از کارگر ساده تا جوشکار متخصص- راننده ماشینهای سنگین- و نیروی تجربه دیده در عسلویه و… حضور داشند.
روستای شهرویی بیشترین تعداد پیمانکار پروژههای نفت و گاز رو در منطقه بهبهان و امیدیه دارد که اکثر آنها طی ۲ سال اخیر بیکار شدند. میتونید از کاربران بپرسید. روستای شهرویی بیش از ۵۰ پیمانکار بزرگ دارد که همگی آنها در پروژههای نفت و گاز کار میکردند. پس کارگران و پیمانکاران این روستا تخصص ندارند؟ چطوری این چندین سال پروژههای نفت و گاز رو به اجرا رسوندند؟ آن وقت بچههای مسئولین بهبهان و و فامیلای نورچشمی فرماندار، رئیس اداره کار- فرمانده سپاه- بخشدار- امام جمعه و بسیج و .. آنها که نمیدانند کار و کارگری چیست و برای اولین بار بیل و کلنگ به دست گرفتند، تخصص دارند؟
اینهایی که تو عمرشون کارگری نکردند تخصص دارند؟ اینها تخصص دارند؟ اون بسیجی که از پشت کوههای لیکک اطراف بهبهان اومده و تازه استخدام شده تخصص داره؟ اینهایی که به عنوان کارگر استخدام پالایشگاه می شوند بعد کارمند رسمی میشوند اینها تخصص دارند؟
ماجرا از این قرار بود که مردم شهرویی طی دو سال اخیر اعتراضات مسالمتآمیز زیاد داشتند اما به جایی نرسید. خدمت شما عرض کردم که به دستور فرماندار و رئیس اداره کار فامیلای نورچشمی و سفارشات دیگران استخدام شدند. از آنجا که مسئولین پالایشگاه و دولت به مردم قبلا قول و تعهد داده بودند در عوض زمینهای آنها جوانان این روستا در اولویت استخدامی باشند پس از آنکه اعتراض آنها به جایی نرسید و شاهد استخدام افراد سفارشی بودند. به نشانه اعتراض و دفاع از حق خود پالایشگاه را تعطیل کردند که نیروی انتظامی با آنها درگیر شد سه نفر از آنها را دستگیر کرد. مردم معترض وقتی دیدند که سه نفر از آنها دستگیر شدند گفتند ما میرویم جاده نزدیک پالایشگاه را مسدود میکنیم تا نیروی انتظامی این سه نفر را آزاد کند اما نیروی انتظامی از آزاد کردن آنها خودداری کرد و به جای اینکه از مسئولین شهر بخواهد با مردم و این جوانان صحبت کنند و آنها را
قانع کند، خودش وارد نبرد شد و برای درخواست نیرو به طرف سپاه بخردیان رفت که فرمانده سپاه ۵۰ پاسدار و سرباز به کمک آنها فرستاد. مردم با دیدن حضور سپاه در مقابل آنها خشمگینتر شدند و درگیری شدیدتر شد. نیروی انتظامی شروع به تیراندازی کرد که مردم با سنگ مقابل آنها ایستادند. سربازان سپاه و دیگر نظامیها هم به طرف آنها سنگ پرتاب میکردند. همین آقای فرجنیا را ابتدا پایش را شکستند چون با سنگ مقابل آنها ایستاد و تکان نخورد.
وقتی نیروی انتظامی دید حریف مردم نمیشود به طرف مردم تیراندازی کرد. عدهای از مردم متواری شدند. سپس همین مرحوم فرجنیا حتی از شلیک آنها نترسید و فرار نکرد. با اینکه پایش را شکسته بودند. به او چند تیر خلاص زدند و پس از اینکه بر روی جاده افتاد به او حمله کردند و او را لگدمال کردند. حتی پیراهنش را بر تنش پاره کردند و نفر دومی آقای ابراهیم شهرویی رو هم با تفنگ کلاشنیکف بهش چند تیر شلیک کردند. ایشان تیر به کلیهاش اصابت کرد و پزشکان کلیهاش را از بدنش خارج کردند و یک تیر به معده و رودهاش اصابت کرد و مهرههای کمرش هم آسیب دیدند.
مردم وقتی دیدند جوان آنها کشته شد سریع خود را مسلح کردند و شلیک کردند. آن هم شلیک هوایی نه برای کشتن. به خدا آنها ابتدا اصلا مسلح نبودند. اگر مسلح بودند و تیراندازی کردند پس چرا هیچ کسی از نیروی انتظامی و سپاه کشته یا زخمی نشد؟
سئوال ما اینجاست: چه کسی به نیروی انتظامی حق داده است از سپاه کمک بگیرد؟ آیا نیروی انتظامی نمیدانست حضور سپاه باعث تحریک دیگر مردم روستا میشود و درگیری را شدت میدهد؟ آیا میدانید جوانان معترض ابتدا ۵۰ نفر بودند بعد با دخالت نیروی انتظامی و سپاه به ۵۰۰ نفر رسید؟ چه کسی به نیروی انتظامی حق داده است به یک جوان کارگر ومعترض تیر خلاص بزند؟ آیا با زدن دو تیر به قسمت زانو به پایین بهتر نمیشد این آقا را وادار به تسلیم کنند؟ او را که پایش را با سنگ شکستند پس چرا با تیر زدندش؟
چرا مسئولین شهر وعاملان اصلی محاکمه نمیشوند؟ به نظرشما مردم شهرویی نمیدانند قاتل آقای فرجنیا کیست.؟ بدون شک مردم کاملا او را دیدند که به فرجنیا شلیک کرد و کاملا او را میشناسند اما آیا نیروی انتظامی زیر بار میرود؟ کی پذیرفت که این دومین بار باشد؟ چرا آنهایی که با بی عدالتی و پارتیبازی زمینهساز چنین درگیری بودند محاکمه نمیشوند؟ آیا مسئولین کشور به این فکر کردهاند که اگر به جای استخدام افراد سفارشی، این جوانان بیکار و بدبخت استخدام میشدند هیچ وقت چنین درگیری اتفاق نمیافتاد؟
چرا باید جوانان یک روستا از بیکاری و بدبختی کارشان به جایی برسد که برای به دست آوردن کار با حقوق ماهیانه یک میلیون تومان جاده رو مسدود کنند و با نیروی انتظامی درگیر شوند و جان خود را فدای حقوق و شغل کارگری کند؟
اگر این مردم تصمیم بد گرفتند، اگر کارشان اشتباه بوده است، اگر قوانین رانندگی، اجتماعی و حقوق همدیگر را پایمال میکنند حتما سیستم آموزشی، سیستم سیاسی و اقتصادی، صدا و سیما و… همگی در تربیت و پرورش بد چنین جوانانی نقش داشتهاند. اگر این مردم زود عصبانی میشوند و دست به درگیری فیزیکی میزنند به خاطر فشار زندگی هست که اینقدر بی تحمل شدند. چرا آنهایی که با دزدی و فساد و رشوه و پارتیبازی زمینهساز چنین درگیریهایی میشوند در برابر افکار عمومی محاکمه نمیشوند؟
این جوانان که یک روزه یا یک ساله این چنین نشدهاند. حتما بر اثر یک سری شرایطی که جمهوری اسلامی طی ۳۷ سال ایجاد کرده کارشان به اینجا رسیده. این جوانان محصول ۳۷ سال سرکوب، دزدی، فساد، بی عدالتی، حقخوری و… هستند.
به خدا جای گریه دارد برای مردمی که زیر پایشان نفت و گاز هست باید اینقدر بدبخت باشند؟ چرا در یک شرکتی که ۵۰۰۰ نفر نیرو نیاز دارد برای ۲۰۰ نفر جوانان بیکار روستای شهرویی کار نباشد اما برای تمامی سفارش شدههای مسئولین شهر و استانی کار باشد؟
تو رو خدا نذارید خون آقای فرجنیا پایمال بشه. با اعلام خبر و پوشش آن در برنامههای خبری و سیاسی افکار عمومی را آگاه کنید. به خدا واقعیت قضیه این است که نوشتم. فقط رسانهای شدن این خبر و رسیدن آن به دست سازمانهای حقوق بشری میتواند به جمهوری اسلامی فشار بیاورد تا قاتل آقای فرجنیا را مشخص کند.
به خاطر دختر ۸ سالهاش، این مادر پیر و این زن جوان بی سرپرست هم که شده از خون آقای فرجنیا دفاع کنید. آقای فرجنیا نماینده تمامی کارگرای بدبختی است که حقشان پایمال شده است. دختر آقای فرجنیا از این به بعد در مدرسه باید بگوید «بابا خون داد»، «بابا برای نان جان داد»، «بابا برای نان خون داد».