روشنک آسترکی – در سال ۲۰۰۱ دنیا تنها با چندصد تروریست مواجه بود؛ جهادگرایان در محدودهای کوچک فعال بودند و آن هنگام که بخت به القاعده روی کرد زمانی بود که تنها توانست در بخشهایی از افغانستان برای مدت کوتاهی حکمرانی کند، اما اکنون داعش در غالب «خلافت جدید» کشورها را به عنوان «ولایات» خود اعلام میکند. بر همین اساس، دولت اسلامی در لیبی اعلام ولایت کرده و شورا و امیر نیز منصوب کرده است. اکنون در لیبی، زادگاه و کشور قذافی که ۴۰ سال بر آن یکتنه حکومت میکرد و اینک از اختلافات داخلی به شدت رنج میبرد، این امیر داعش است که حکم میراند.
به نظر میرسد وقتی بوش بعد از یازده سپتامبر گفت: «یا با ما هستید یا با آنها»، ضمیر آنها بر میگشت به «جهادیهایی» که قرار بود در چند ماه آینده و طی یک «جنگ مقدس» با الهام از الهیات آگوستین قدیس، توسط یک ائتلاف مهار و نابود شوند؛ شاید کمتر کسی میتوانست به این بیاندیشد که به زودی «تروریسم» در کنار رقبا و تهدیدات متعارف دیگر، وزنی برابر با شوروی سابق در دوران «جنگ سرد» برای سیاست خارجی و امنیت آمریکا پیدا کند و همه قدرتها را وادار نماید تا نسبت خود با آنها را از جهت خطرات و فرصتها بسنجند و موضوع برنامهریزی قرار بدهند، ارزیابیهای استراتژیک خود را تغییر داده و اتخاذ سیاست و مواضع جدید کنند؛ همه شطرنجبازان در یک میدان بازی وسیع ناگزیر بودند این مهره نوظهور را ببینند. بوش، طالبان و القاعده را تنبیه کرد و با سرعت بر عراق مسلط شد و با صراحت اعلام کرد جنگ در عراق به پایان رسید؛ اما اکنون نه تنها داعش با منفجر کردن مرز سایکس پیکو – مرز میان عراق و سوریه- اعلام خلافت کرده بلکه دارای پایتخت است و در بخشی از سوریه و عراق حکمرانی میکند، دیوان اداری و زکات و قضا دارد و حدود و احکام شرعی اجرا میکند. این در حالیست که چند ائتلاف منطقهای و فرامنطقهای علیهاش شکل گرفته و به نبرد واقعی یا نمایشی با آن دست زده است؛ برخی به واقع در حال جنگ با داعش هستند و برخی نمایش جنگ را اجرا میکنند و در واقع تاکتیکِ همراهی و رقابت و مهار را همزمان به کار میبرند.
اکنون در حالی که همه تلاشها نتوانسته داعش را در عراق و سوریه از بین ببرد، با شدت گرفتن حملات علیه مواضع داعش در سوریه، دولت اسلامی در شهر سرت اعلام امارت کرده و در حال بیعت با خلیفه ابراهیم هستند. مساله سرت زمانی مهم میشود که به اهمیت این شهر و لیبی به لحاظ نفتی توجه کنیم.
مدتهاست منابع مالی داعش مورد علاقه کارشناسان و تحلیلگران سیاسی و نظامی قرار گرفته است، داعش به منابع مالی گستردهای دسترسی دارد؛ در مورد منابع متعدد مالی داعش بحثهای زیادی وجود دارد، اما یکی از منابع مهم مالی برای این گروه صادرات و قاچاق نفت است. به گزارش موسسه انرژی عراق، داعش ۳۰ هزار بشکه در روز از چاههای نفتی عراق و ۵۰ هزار بشکه نفت از چاههای سوریه تولید و به فروش میرساند. فروش غیرقانونی نفت در بازار سیاه برای این سازمان تروریستی حدود ۲ تا ۴ میلیون دلار در روز درآمد داشته است، به عبارت دیگر ۱۰۰ میلیون دلار در ماه!
بسیاری انگشت اتهام را به سوی ترکیه دراز کردهاند؛ آنها ترکیه را پشتیبان و در این مورد شریک تجاری داعش میدانند. بسیاری ترکیه را معبری امن برای قاچاق نفت داعش محسوب میکنند؛ از آنجا که اردوغان در سودای خلافت، البته عثمانی، میسوزد و برای آن به دنبال توان مالی و از میان برداشتن حریفان منطقهای خود است، دلیل و انگیزه لازم را برای پشتیبانی دولت «عدالت و توسعه» از داعش به دست میدهد؛ حتی سخن از نقش بلال فرزند اردوغان و دامادش در تجارت نفت با داعش به میان آمده است.
در همین رابطه بعد از اینکه سوخوی روسیه توسط ترکیه ساقط شد پوتین گفت: دلائلی وجود دارد که ترکیه هواپیمای روسی سوخو ۲۴ را برای تامین امنیت صادرات نفت داعش سرنگون کرده است.
گفتنی است داعش و ترکیه هر دو به نفت احتیاج دارند. برخی منابع عربی علت ورود قوای ترکیه به خاک عراق را ایجاد بستری برای انتقال نفت اقلیم کردستان به «بندر جیحان» و «نقش خابو» در تامین این کریدور انتقال دانستهاند.
در عین حال گمانهزنیهایی هم از اهداف ترکیه در حفظ امنیت «زاخو» در میان است. آن طور که العربی الجدید میگوید زاخو محل قاچاق نفت داعش به ترکیه است، فاصله این شهر تا موصل فقط ۱۱۸ کیلومتر است. به هر حال با توجه به اهمیت نفت در اقتصاد داعش و نقش ترکیه در خرید نفت قاچاق، لیبی منطقهای مهم برای داعش محسوب میشود.
لیبی کشوری واقع در آفریقای شمالی و مدیترانه است که شاید بتوان به اعتبار دریای مدیترانه این کشور را به نوعی همسایه ترکیه به حساب آورد.
در ۱۶ فوریه ۲۰۱۱ نخستین تظاهرات در بنغازی آغاز شد. اعتراضات علیه دیکتاتور لیبی، دموکراتیک تفسیر شد؛ لوموند دیپلماتیک ارزیابی دولت فرانسه از وقایع لیبی را این گونه ارزیابی میکند: «به خاطر تحریک احساسات و با مشارکت آقای نیکولا سارکوزی و برنار- هانری لوی، فرانسه با قدرت برای سقوط معمر قذافی اقدام کرد. در اینجا نیز فکر این بود که با کشتن یک دیکتاتور، یک دموکراسی لیبرال غربی متولد میشود. نتیجه این شد که حکومت لیبی تکه پاره شد و داعش چندین شهر این کشور را تحت کنترل در آورد و از آنها سوء قصدهایی علیه کشور همسایه، یعنی تونس سازماندهی کرد تا جایی که وزیر دفاع فرانسه میپذیرد که: «لیبی مرا خیلی نگران میکند. داعش با بهره گیری از رودرروییهای لیبیاییها در آنجا مستقر شده است.»
در ۲۷ فوریه شورای ملی انتقالی لیبی با نام «المجلس الوطنی الانتقالی» شکل گرفت و در تاریخ ۱۹ مارس ناتو به لیبی حمله هوایی کرد و در ۲۱ اوت ۲۰۱۱ طرابلس سقوط کرد. قذافی خیلی زود کشته شد؛ با کشته شدن قذافی نه تنها امتیازات اقتصادی چشمگیر و قابل توجه لیبی که شامل آب و برق رایگان و امکانات بانکی بود، از دست رفت بلکه امنیت نیز از این کشور رخت بر بست. اینک دو دولت یکی در طبرق و دیگری در طرابلس مستقر است و چند گروه جهادگرا نیز در کشمکش برای به دست آوردن قلمرو به نبرد مشغولند. تسلط داعش بر «سرت» نظرات را متوجه این حادثه کرده و گزارشگر شبکه «الان» عربی علت پیوستن جوانان به داعش را جاذبههای مالی و جنسی میداند. این گزارشگر میگوید داعش زن و ثروت دارد و بیشتر زنان داعش از الجزایر و چچن و تونس و مراکش و بوسنی هستند.
داعش در کرانه دریا دو استان مجاور سرت و مصراته را تصاحب کرد. هر دو شهری ساحلی هستند و مصراته شهری در کرانه غربی خلیج سیدرا است. از سوی دیگر فاصله شهر مصراته تا طرابلس، پایتخت لیبی ۲۰۰ کیلومتر است و مصراته با جمعیت ۵۵۰ هزار نفری و مساحتی بالغ بر ۲۷۷۰ کیلومتر مربع سومین شهر لیبی به شمار میآید. این استان از لحاظ استراتژیک و حمل و نقل دریایی اهمیت بسزایی دارد.
در کنار اهمیت مصراته، سرت از لحاظ اقتصادی سرشار از منابع نفتی است و این منطقه ساحلی، به داعش این امکان را میدهد که از بندرهای آن نفت قاچاق شود. به نظر میرسد بنادر این دو استان موقعیتی ممتاز و ویژه برای داعش جهت قاچاق نفت به سوی ترکیه فراهم میکند. اگر در حال حاضر مسیر ترانزیت نفت توسط نفتکشها به سمت ترکیه به دلیل حمله جنگندههای روسی مختل شده است اما دریای مدیترانه موقعیت خوبی برای برقراری جریان نفت به سوی ترکیه است. از سوی دیگر امکانات زراعی سرت به داعش امکان کشت، تامین و صادرات مواد غذایی را نیز میدهد.
داعش از طریق لیبی قصد دارد، عمق آفریقا، مصر و عمق مغرب عربی و نیز الجزایر را از طریق تونس تحت تاثیر قرار دهد در نتیجه به یک کابوس نظامی و امنیتی برای کشورهای همسایه تبدیل خواهد شد. بسیاری از سربازان داعش در سرت، سودانی و سومالیایی هستند و این مساله در گسترش نفوذ داعش به سمت سومالی و سودان اهمیت دارد. اگر لیبی برای داعش اهمیت اقتصادی دارد و کاهش صادرات نفت را جبران میکند، در عین حال واجد اهمیت ژئوپلتیک برای گسترده کردن زمین بازی و درعین حال استفاده از جمعیت فراوان و مستعد این مناطق نیز میباشد به ویژه اینکه جمعیت این مناطق آفریقایی میتوانند با خود ترور و وحشت را به اروپا منتقل کنند. داعش با تغییر زمین بازی در تلاش است علاوه بر استقرار در این منطقه، قلمرو یک خلافت شناور را تاسیس کند که از پهنه گسترده جهان اسلام بهره میبرد. بر اساس همین سیاست بود که روزنامه واشنگتن پست نوشت: ۲۰۰۰ مایل دورتر از سوریه، داعش با ایجاد شاخههایی زیر عنوان «امارت کوچک» در تلاش است تا خودش را به «سومالی» برساند.
گزارشها نشان میدهد که افراد متعددی از گروه الشباب که متصل به القاعده است با داعش بیعت کردهاند. سومالی دستاوردهای گستردهای برای داعش خواهد داشت چرا که در این کشور دولت نقش پررنگی نداشته و با برخورداری از طولانیترین خط ساحلی قاره همزمان با سه کشور از متحدان آمریکا یعنی اتیوپی، جیبوتی و کنیا هممرز است.
داعش در آفریقا یاران مستعدی یافته است. بوکوحرام در نیجریه با انتشار ویدیوهای مختلف درصدد یاری رساندن به گسترش امارتهای داعش است، خلیفه با امیرانی در آفریقا قصد دارد میدان گستردهتری به جنگ بین «کفر» و «ایمان» بدهد.
با توجه به میدان بازی و زمینی که در آن نیروهای تروریسم گسترده شدهاند و وحشتی که به راحتی جابجا میشود و حتا میتواند منجر به ایجاد حالت فوقالعاده در اروپا شود، مهار تروریسم در تمام جهان، نظم جهانی را به شدت تحت تأثیر خود قرار خواهد داد. به نظر میرسد این نیروهای سیاه و شیطانی تنها با نظمی متشکل از کنترل و امنیت و توزیع قدرت میتواند مهار شود و این مهار برای آینده آفریقا و آسیا اهمیت سرنوشتساز دارد.