کامیار بهرنگ- بحران در روابط میان جمهوری اسلامی و پادشاهی سعودی امر جدیدی نیست. در نزدیک به ۳۷ سال گذشته و حتی اواخر دوران پادشاهی پهلوی در ایران همواره روابط دو کشور همراه با نوعی تنش بوده است. نمونهی آخر آن را میتوان در حمله تعدادی از معترضان به سفارت پادشاهی سعودی در تهران مشاهده کرد که به قطع رابطه سیاسی دو کشور انجامید. اما سعودیها در این مسیر تنها نبودند و چندین کشور عربی دیگر نیز رابطه خود با جمهوری اسلامی را قطع و یا سطح آن را کاهش دادهاند. در چنین شرایطی اما پرسش مهم اینجاست که چرا جهان عرب تا این حد نسبت به ایران موضع منفی پیدا کرده است و از سوی دیگر آن روحیه عربستیزی که در بخشی از جامعه ایران وجود دارد از کجاست که در چنین مواقعی بیشتر بروز کرده و گسترش مییابد؟ نقش جامعه مدنی در این میان چیست و آیا همین جامعه مدنی در ایجاد روحیه عربستیزی و همچنین تغییر چهره ایران در کشورهای عرب مقصر است؟ برای یافتن پاسخهایی به سراغ شروین نکویی، جامعهشناس مقیم هلند رفتم تا با او زمینههای گوناگون ایجاد این فضای بحرانی را بررسی کنیم.
شروین نکویی در سپتامبر سال گذشته میلادی مطلبی را با عنوان «صدای صلحطلبان خاورمیانه کجاست؟» در مجله اینترنتی «اوپن دموکراسی» منتشر کرده بود. او در این مقاله با اشاره به اینکه تعداد کسانی که در خاورمیانه جرأت انتقاد از بازی غیرانسانی حکومتهایشان را دارند بسیار اندک است، به نقش کمرنگ روشنفکران یا رهبران نهادهای مدنی که در خارج از این محدودهی جغرافیایی باز هم این انتقادها را مطرح نمیکنند تاکید دارد.
از او در مورد این صدای صلح خاموش و ضرورت بلند شدن این مطالبه در شرایط بحرانی مانند آنچه امروز با آن روبرو هستیم، پرسیدم. وی ابتدا به زمان نگارش آن مقاله اشاره کرد و گفت: «در واقع این بخشی از تحقیقی است که من برای موسسه Aspen در مورد جنگهای نیابتی در منطقه انجام میدهم. من درست روزی که حمله نیروهای متحد با عربستان سعودی به یمن آغاز شد برای انجام تحقیقاتم وارد قطر شدم. دیدگاه اصلی این تحقیق در مورد جنگهای نیابتی به جنگ سردی باز میگردد که سی و اندی سال میان ایران و عربستان سعودی در جریان است. نکته محوری که من در آن زمان متوجه شدم، نبود یک گفتمان صلح در خاورمیانه و به طور مشخص در میان جامعه مدنی و نخبگان منطقه است».
با شروین نکویی در مورد بحران اخیر صحبت کردم که با توجه به این سابقه تاریخی که منحصر به وقایع امروز هم نیست، آیا امکان و زمینههای شکلگیری این گفتمان وجود دارد و اساسا چرا این فضای پر تنش به وجود آمده است. او در پاسخ ابتدا تاکید کرد که «برای بررسی همهجانبه این موضوع باید جوامع دو کشور را مورد مطالعه قرار داد اما ما امروز با مخاطب فارسی زبان صحبت میکنیم و میزان مطالعه و رویکرد ما به سوی جامعه ایرانی است». وی ادامه داد: «به باور من این شرایط بسیار نگران کننده است و من یک خطر برزگ را احساس میکنم. مقایسه تاریخی همیشه یک جایش لنگ است اما واقعا وضعیتی که ما در این ۴ سال اخیر یعنی درست بعد از آغاز قیام مردم سوریه با آن روبرو هستیم و ایران هم نقش مستقیمی در آن دارد خیلی به شرایطی که منجر شد به جنگ جهانی اول و فاجعهی بزرگی که از آن حاصل شد و بعدها خودش زمینههای جنگ جهانی دوم را فراهم کرد، شباهت دارد. برای همه ما صلح باید دغدغهی اول باشد و متاسفانه فکر میکنم جامعه ایران و بخصوص جامعه روشنفکری، نخبگان و جامعه رهبران غیرسیاسی از جوّ بسیار منفی که به دلیل همراهی ایران با رژیم سوریه در افکار عمومی جهان عرب به وجود آمده است، غافل هستند».
اما در روزهای گذشته با بالا گرفتن تنش در روابط سیاسی میان جمهوری اسلامی و پادشاهی سعودی فضای سایبری ایرانیان از شعارها و سخنانی که روحیه ضد عرب را نمایندگی میکنند پر شده است. از جوک و طنز و شعر تا تحلیلهایی که گاه از سوی برخی چهرههای شناخته شده نیز مطرح میشود. از سوی دیگر همین نگاه را در برخی رسانههای عربزبان کشورهای گوناگون منطقه میتوان مشاهده کرد. در واقع حالا نزاع میان دو دولت به نزاع رسانهها و جامعه مدنی دو کشور نیز بدل شده است. از شروین نکویی در مورد زمینههای این نزاع و به طور مشخص در مورد آنچه این روزها در رسانهها به سوی یکدیگر پرتاب میشود سوال کردم. او با اشاره به اینکه «باید تعارف را کنار گذاشت و موضوع عربستیزی در بخشی از فرهنگ و جامعه ایرانی را به رسمیت شناخت» تاکید دارد: «به هر صورت این خشم نسبت به جهان عرب وجود دارد که حتی با نوعی وطنپرستی ما عجین شده است. اما برخی که من حاضر نیستم آنها را روشنفکر بنامم و تنها کسانی هستند که میکروفن یا قلمی دارند این شعلهها را افروختهتر میکنند. اما اینها را کنار بگذاریم چرا که اینها تنها معرکهگیرانی هستند که به باور من فعالیتهای اینها زیاد اهمیتی ندارد. مشکل اساسی من با جامعه به معنی واقعی نخبه و روشنفکر ماست. آنهایی که متاسفانه اعتنایی به کشورهای همسایه ما ندارند و اهمیتی به اذهان عمومی کشورهای همسایه نسبت به ایران نمیدهند. از طرف دیگر نه شناخت ژئوپولیتک نسبت به وضعیت ایران در منطقه دارد و نه به اخلاق ژئوپولیتک اعتنایی میکند به همین دلیل این روحیه موجود را دست کم میگیرد و این مساله بسیار خطرناک است. حتی خطرش از آن معرکهگیرهای ضد عرب به نظر من خیلی بیشتر است».
با این تعریفی که شروین نکویی مطرح میکند پرسش اینجاست که آیا نقش جامعه مدنی جدا از نقش دولت است؟ آیا در زمان بی مسئولیتی دولت نقش جامعه مدنی پررنگ میشود؟ او با اشاره به اینکه «من خیلی به این تفکیک مکانیکی بین جامعه مدنی و جامعه سیاسی معتقد نیستم. اینها با هم در حال رفت و آمد، دیالوگ و تاثیرگذاری به روی هم هستند» تاکید کرد که «من میخواهم صحبتام را به روی این موضوع که ما به عنوان جامعه ایرانی که دولت، جامعه مدنی و اقشار مختلف مردم بخشی از آن هستیم متمرکز کنم. ما در مورد یک فاجعه بزرگ منطقهای که در ۴ سال گذشته به وجود آمده است، چگونه برخورد کردیم؟ کشوری به نام سوریه متلاشی شده و از بین رفته و میلیونها انسان آواره شدند و صدها هزار انسان کشته شدهاند که بخش بزرگی از آنها زنان و کودکان هستند. حالا این کشور در منطقه ما و نزدیک به ماست و بیشتر از همه اینها حکومت موجود [در سوریه] نقش بسیار بزرگی در این کشتار داشته (نمیگویم که فقط دست حکومت [اسد] بوده است) اما نقش بسیار مهمی داشته است. حال در این مسیر حکومت ایران یکی از مهمترین همراهان حکومت اسد است و ما باید به این مساله به عنوان ملت ایران فکر کنیم. متاسفانه در وضعیتی که به وجود آمده است حتی در رسانههای ایرانی خارج از کشور وقتی صحبت از بحران و جنگ در سوریه و عراق میشود بیش از هرچیز دیگری موضوع را به داعش ارجاع میدهند، به باور من این به بازی گرفتن تاریخ است. ما این کار را انجام میدهیم تا از نقش خودمان سلب مسئولیت کنیم. داعش که هسته اصلیاش در عراق ساخته شده است به هیچ وجه نمیتوانست به وجود بیاد و این قدر قدرت بگیرد اگر حکومت ایران از دولت شیعهای که جانشین صدام حسین شد به آن شکل پشتیبانی نمیکرد تا صدام دوم حالا با رنگ شیعه به وجود بیاید. متاسفانه روشنفکران و تحلیلگران ما اکثر آنها در تفکر ضد امپریالیستی محدود هستند و وقتی از ریشههای پدیده داعش سخن میگویند، سریع آن را به جرج دبلیو بوش و حمله عراق رجوع میدهند، این واقعیت کامل نیست. حکومت ایران در فاجعهای که به نام داعش شناخته میشود کاملا نقش مستقیمی دارد. در مورد سوریه چه به حق و چه ناحق اذهان عمومی جهان عرب از مراکش تا اردن و مصر در کشتار و فاجعهی سوریه، ایران را یکی از مقصران اصلی میبیند. این یک واقعیتی است که ما با آن مواجه هستیم ولی به آن توجهی نداریم در حالی که من معتقد هستم هیچ لزومی ندارد که با جهان عرب (من در مورد فقط عربستان سعودی و نوع وهابیسمی که در آن کشور حاکم است صحبت نمیکنم) در ستیز باشیم. از نظر فرهنگی، تاریخی و از دید روشنفکری موجود در میان جهان عرب و حتی جامعه مدنی آنها به ما بسیار نزدیک است. فقط متاسفانه به دلیل چرخ دومی که در جامعه مدنی ما لنگ میزند و آن هم غربزدگی موجود در جامعه، ترجیح میدهیم در دیالوگ با غرب باشیم و خودمان را رو به غرب توضیح میدهیم و واقف نیستیم که حکومتها میآیند و میروند اما جهان عرب همسایه بزرگ ماست و ما و جهان عرب برای ایجاد صلح به یکدیگر نیاز داریم».
با شروین نکویی در مورد نقش رسانهها و جامعه نخبگان در ایجاد گفتمان صلح بحث را به پایان رساندیم. او با نقد فضای موجود در رسانههای اجتماعی موجود گفت: «متاسفانه کسانی همان طور که بسیاری از شما در فضای مجازی مشاهده میکنید به چند پیروزی رزمی سپاه پاسداران در عراق دلخوش کردهاند. از آن طرف کسانی مانند استاد بزرگوار ما آقای مسعود بهنود که پیشکسوت فضای رسانه ما هستند ثنای سردارهای سپاه را میگویند. من میگویم که آقای سردار، شما موقعی به عنوان چهرهای مثبت به تاریخ خواهی پیوست که توانایی آن را داشته باشی که از موضع قدرت صلح بسازی. با چند جنگ در کوه و چند پیروزی جنگی به تاریخ نخواهی رفت. این مساله جنگ در منطقه با این اسلحهکشیها حل نخواهد شد. این پیشکسوتهای ما در رسانهها باید این سوال را پاسخ دهند که در حال ساخت کدام الگو برای جامعه امروز ایران هستند؟ سرداران سپاهی که نقش پررنگی در فاجعه امروز عراق داشته و دارند؟ از طرف دیگر ما اسیر یک دید رمانتیک هم هستیم؛ استاد عزیزم آقای دباشی که من به کارهای تحقیقی ایشان مخصوصا در مورد تاریخ و فرهنگ شیعه علاقه دارم، در همین هفته مطلبی را در الجزیره انگلیسی منتشر کردهاند و اشاره میکنند که در سفرشان به دوحه و بازدید از موزه اسلامی دیدهاند که چقدر کارهای هنری ایرانی آنجا موجود است و هیچ خبری از جنگ شیعه و سنی در قطر نیست. اما باید گفت؛ استاد عزیز، با این چشم رمانتیک به فضای موجود میان جهان عرب و ایران نگاه کردن، آگاهی دادن به جامعه ایرانی و جامعه بینالمللی نیست. من فکر میکنم که استاد عزیزم آقای دباشی خوب بود که یک بار در پایگاهی که در اختیار ایشان قرار دارد میگفتند که من به عنوان ایرانی از نقش حکومتام در فاجعهای که در سوریه به وجود آورده است، شرم دارم . خلاصه بگویم ما باید مسئولیتپذیر باشیم. ما مسئولیم در برابر حوادثی که در آن منطقه به وجود آمده است. ما باید آن را ببینیم و آگاهانه با آن برخورد کنیم. من در سفر سال گذشته به قطر با شیخ معاذ خطیب (رئیس سابق شورای مقامت سوریه) دیدار داشتم؛ برایم جالب بود که این شخص به فرهنگ ایرانی علاقه دارد، مولویخوان است و چقدر با نگاه تحسینآمیز به علی شریعتی نگاه میکند. اما برای این شخص جای سوال بود و از من پرسید که چطور میشود جامعهی نخبهی ایرانی با آن فرهنگ غنی در مقابل این فاجعهای که ۴ سال است در کشور من (سوریه) اتفاق میافتد و حکومت ایران نقش مستقیمی در آن دارد، سکوت میکند. این واقعا برایش سوال بزرگی بود و من هیچ توضیح و توجیهی برایش نداشتم. زمان آن رسیده که ما به عنوان جامعه و نمایندگان ما، چه در عرصه سیاست و چه در عرصه جامعه مدنی نسبت به نقشی که در منطقه داریم مسئولیتپذیر باشیم».