کامیار بهرنگ- رهبر جمهوری اسلامی باز هم کسانیکه او را «قبول ندارند» به شرکت در انتخابات دعوت کرد. او پیش از این نیز در آستانه انتخابات سال ۹۲ و درست در سالگرد برگزاری انتخابات سال ۸۸ گفته بود: «توصیهی اول و اهمم حضور در پای صندوقهای رای است؛ این از همه چیز مهمتر است برای کشور. ممکن است بعضیها- حالا به هر دلیلی- نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند اما از کشورشان که میخواهند حمایت کنند، آنها هم باید بیایند پای صندوق رأی».
او در دیدار هفته گذشته خود با جمعی از مردم قم نیز بر همین ادعا تاکید کرده و گفته است: «حضور مردم یکی از آن عناصری است که دشمن را ناکام میکند. اینکه ما تکیه میکنیم، تأکید میکنیم، اصرار میورزیم بر اینکه مردم همه شرکت کنند در انتخابات و من بارها این را قبلاً گفتهام- حالا چندبار یادم نیست- که حتّی آن کسانی که نظام را قبول ندارند، برای حفظ کشور، برای اعتبار کشور بیایند در انتخابات شرکت کنند. ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، عیبی ندارد امّا انتخابات مال رهبری نیست، مال ایران اسلامی است، مال نظام جمهوری اسلامی است […] بنابراین اصل انتخابات حضور مردم در پای صندوقهای رای و رای دادن آنها است».
در اینجا صحبتهای رهبر جمهوری اسلامی با چندین تناقض روبروست:
انتخاب ملتزمین به قانون توسط مخالفین
بر اساس بند ۳ از ماده ۲۸ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، یکی از شرایط انتخاب شوندگان، «ابراز وفادرای به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه» است.
بند ۱ همین ماده نیز تاکید دارد که شرط کاندیدا شدن «اعتقاد و الترام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوی اسلامی ایران» است.
صحبتهای رهبر جمهوری اسلامی هم درست مثل دایره بستهی انتخابات در نظام است. یعنی رهبر، فقهای شورای نگهبان را منصوب میکند و رئیس قوه قضائیه منصوب ولی فقیه، حقوقدانان این شورا را پیشنهاد میکند تا آنها «صلاحیت» نامزدهای انتخاباتی را بررسی کنند.
در این شرایط آنچه در قانون اساسی به عنوان اصل تغییرناپذیر «ولایت امر و امامت امت» (اصل ۱۷۷) آمده است، در واقع نشان دهندهی بیحقی مطلقِ مخالفان ولایت مطلقه فقیه و نظام حاکم در قانون اساسی است.
سخنانی رو به انتخابکنندگان و نه انتخابشوندگان
محمد امامی کاشانی، امام جمعه موقت تهران نیز در خطبههای این هفته خود با اشاره به اینکه «باید انسجام و شرکت در انتخابات را جدی بگیریم و به ندای رهبرمان پاسخ بدهیم» اضافه کرده است: «اگر کسی که نسبت به این نظام کوتاهی کند یا در انتخابات بگوید به من ربطی ندارد، مورد لطف امام عصر(عج) قرار نمیگیرد و دست رحمت خدا بر او نخواهد بود».
او تاکید دارد که «بدون شک این جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و شخص ولیفقیه بر حق است». امامی کاشانی فضای انتخاباتی را به وضعیت منطقه گره زد و مدعی شد که ما در شرایط «آخرالزمانی» به سر میبریم. این توضیف بیش از هر چیز نگرانی زمامداران جمهوری اسلامی را از برگزاری انتخاباتی نشان میدهند که تناقضات و مناقشات آن از هم اکنون آغاز شده است.
پس تا اینجا مشخص شد که صحبتهای رهبر جمهوری اسلامی بیشتر یک تعارف سیاسی است. اما برای آشکار شدن بیشتر این موضوع لازم است که به سخنان خود رهبر نیز باز گردیم. او در دیدار با امامان جمعه سراسر کشور گفته بود: «آدمی باشد که صلاحیت قانونی ورود در اینجا را نداشته باشد و ما از این اغماض کنیم، صرفنظر کنیم، رعایت نکنیم، دقت نکنیم و او وارد بشود، این هم باطل کردن حق مردم است، خراب کردن حق مردم است؛ این هم ضد حقالناس است».
رهبر جمهوری اسلامی وقتی از «حقالناس» سخن به میان میآورد، حق مردم را تنها در انتخاب آنانی میداند که شورای نگهبان صلاحیت آنها را تایید کرده است. وی باز هم ان دایره بستهی انتخاباتی را تأیید کرده است که به شهروندان فقط حق انتخاب در دایره آنانی را میدهد که «قانون اساسی» در چهارچوب تبعیضآمیز و غیر دمکراتیک جمهوری اسلامی تعیین کرده است و مخالفان و حتی منتقدان این نظام نیز جایی در انتخابات ندارند.
جنبشی که هنوز بلای جان است
رهبر جمهوری اسلامی در دیدار خود با امامان جمعه گفته است: «در سال ۸۸ یک حرف منکر و مستنکری را آمدند مطرح کردند که تقلب شده است و باید این انتخابات بر هم بخورد […] من نمیدانم بنا است که این خسارتهایی که در سال ۸۸ بر ما وارد شد کِی جبران بشود؟ واقعا نمیدانم! هنوز جبران نشده». او در دیدار اخیر خود که مخالفان خود را به شرکت در انتخابات دعوت کرده نیز تاکید کرده است: «از بیقانونی مردم لطمه دیدند؛ در سال ۸۸ عدم تبعیت از قانون، لگد زدن به قانون، به کشور لگد زد؛ این را مردم دیدند».
دم خروس و قسم حضرت عباس
علی موحدی کرمانی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز هفته گذشته با تکرار سخنان رهبر جمهوری اسلامی و تاکید بر پروژه «نفوذ» گفته بود: «آمریکا میخواهد در مجلس شورای اسلامی و اگر بتواند در مجلس خبرگان نفوذ کند و هر دو نفوذ بسیار خطرناک است در این شرایط اگر کسی آماده شود و ندای هل من ناصر قرآن را پاسخ دهد بسیار ارزشمند است».
خود رهبر جمهوری اسلامی نیز در همان سخنرانی که همه را به شرکت در انتخابات دعوت میکند، گفته است: «اگر پیشنهاد دهندگان لیستها، مومن و انقلابی هستند و خط امام را واقعا قبول دارند میتوان به لیست آنها دربارهی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان اعتماد کرد اما اگر به انقلاب و دین و استقلال، چندان اهمیتی نمیدهند و دلشان دنبال حرفهای آمریکا و دیگر بیگانگان است، قابل اعتماد نیستند».
حال سوال اینجاست که اگر قرار باشد که مخالفان ولی فقیه در هر سطحی در انتخابات شرکت کنند چرا باید به تعبیر خود رهبر جمهوری اسلامی با حضور خود موجب «استحکام نظام و اعتبار نظام» شوند؟ اگر قرار به «حضور حداکثری» است که تعیین پیششرط برای لیستهای انتخاباتی چیست؟ این «حداکثر» چرا حتی شامل کسانیکه بر التزام خود به قانون اساسی جمهوری اسلامی تاکید میکنند اما به روشهای ولی فقیه نقد دارند نمیشود؟ آیا این حضور مانند همیشه فقط برای پای صندوق است و فردای روز رأیگیری دوباره این مردم «میکروب» و «عامل بیگانه» میشوند؟ در کل رهبر جمهوری اسلامی هیچگاه پاسخ نداده است که منتقدان او حتی در زیر سایه قانون اساسی چرا باید حذف شوند؟!
حسینعلی منتظری و احمد آذری قمی که هر کدام سالها برای تثبت نظام جمهوری اسلامی تلاش کرده بودند چه سرنوشتی را در سالهای پایانی عمر خود تنها به دلیل انتقاد از رهبر جمهوری اسلامی متحمل شدند؟
امروز میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد چگونه هزینه انتقاد به صحنهآراییهای تحت رهبری سید علی خامنهای را پرداخت میکنند؟ اینها کسانی بودهاند که هیچگاه ادعای ناباوری به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی را مطرح نکردهاند.
از سوی دیگر مساله محوری در دعوت رهبر جمهوری اسلامی آیا برای شورای نگهبان هم یک دعوت محسوب میشود تا داوطلبی را به دلیل «عدم التزام به اصل مترقی ولایت فقیه» رد نکند تا مردم هم بتوانند کاندیداهای همسو با نظر خودشان را در لیست نهایی پیدا کنند؟
انتخابات سال ۹۲ برای نظام جمهوری اسلامی فرصتی برای خروج از بحران مذاکرات هستهای و لغو تحریمهای بینالمللی بود و حالا در سال ۹۴ با وجود اینکه بخش ظاهرا اصلی این مشکلات رفع شده است اما بحرانهای منطقهای به جان جمهوری اسلامی افتاده است. رهبر جمهوری اسلامی نیز هرگز توضیح نمیدهد که یک نظام چگونه میتواند همیشه در بحران باشد و چرا همیشه برای حل بحرانهایی که خودشان به وجود میآورند پای مردم را به میان میکشند؟ و سوال بزرگتر این است که چرا فقط این ادبیات در روزهای انتخاباتی مطرح میشود و آن «نرمش قهرمانانه» در مقابل قدرتهای خارجی هرگز به یک «آشتی ملی» درون کشور و «نرمش قهرمانانه» در برابر مردم تبدیل نمیشود؟