کامیار بهرنگ- در این سالها شاهد انتقادات مقامات مذهبی و سیاسی جمهوری اسلامی از شکلگیری پدیدههایی همچون «ازدواج سفید» و حالا «ازدواج خیابانی» هستیم. مقاماتی که سالهاست یک مدل خاص زندگی را تبلیغ و از تمام ابزارهای لازم برای اجبار جوانان به تبعیت از آنها استفاده میکنند. اما در سالهای گذشته جوانان به شکلهای گوناگون از زیر این فشار فرار کرده و به دنبال گفتمانهای خود میروند.
در یکی از آخرین اظهار نظرها هادی صادقی، معاون فرهنگی قوه قضائیه جمهوری اسلامی گفته است: «ما شیوههای خانوادهمحور گذشته را تا حدود زیادی از دست دادهایم و شیوههای بازاری امروز در موضوع ازدواج را نمیپسندیم، به صورتی که دختر و پسر در کوچه و خیابان یکدیگر را ببینند و بر اساس احساسات زودگذر و تمایل ظاهری، یک ازدواج شرعی یا غیرشرعی رخ دهد؛ این عقلانیت نیست و پس از مدتی منجر به جدایی خواهد شد. نباید دست روی دست بگذاریم که ازدواجها خیابانی شود یا سن ازدواج بالا برود یا موج لیبرالی خانواده، جامعه ما را فرا بگیرد».
اما آیا این یک بحران است و آیا منحصر به کشورهایی مانند ایران؟ تعریف خانواده در دنیای جدید تغییر کرده است؟ پاسخهای یک جامعه به نیازهای جوان امروزی چیست؟ این پرسشها را با فروغ سویتزر* جامعهشناس و کارشناس روابط خانوادگی در میان گذاشتم تا از دیدگاه او پاسخ برای آنها بیابیم.
آنچه امروز دیده میشود تغییر بسیاری از مفاهیم در سطح اجتماع است. خانواده نیز از این تغییر دور نبوده و در سالهای گذشته با تغییرات جدی روبرو بوده است. فروغ سویتزر نیز با تایید این موضوع گفت: «من فکر میکنم اینکه گفته میشود که نهاد خانواده در حال تغییر است نمایی از یک واقعیت است. اما باید این را اضافه کنم که نهاد خانواده همین امروز هم عوض شده و صد البته که باید عوض بشود و هیچ نیرویی نمیتواند در مقابل آن بایستد. اما آنچه در ایران مشاهده میکنیم، فشارهای شدیدی است که برای حفظ ساختارهای قدیمی اعمال میشود. باید توجه داشت که به هیچ وجه نمیتوان مقابل این تغییر و تحولات اجتماعی که به صورت خود به خود انجام میشود را گرفت. از سوی دیگر هر چقدر شما بخواهید در مقابل این تغییرات قرار گیرید به همان میزان موضوعات و چالشهای ناسالم از آن بیرون خواهد آمد.
به جای اینکه خانواده یک روند سالمی را پیدا کند و جایگاه جدید خودش را به دست آورد، تحت فشار و کنترل دولت، تلاش میکند احتیاجات جدید اجتماعی خودش را از راههای غیرقانونی و غیر سالم برآورده کند. بنابراین راست میگویند که نهاد خانواده تغییر کرده است و این را باید با دید مثبت نگاه کرد ولی فکر میکنم فشارها و محدودیتهای اجتماعی که در حال حاضر در کل جامعه و بخصوص بر جوانان تحمیل میشود نمیتواند اثرات مثبتی به همراه داشته باشد».
اما آیا این بحران محدود به ایران و یا جوامع سنتی مانند آن است و یا این موضوع در کشورهای دیگر جهان نیز دیده میشود. به سادگی با نگاهی به آمار طلاق در تمام دنیا و یا بررسیهای جامعهشناختی که به روی مساله روابط خانوادگی در غرب انجام شده است نیز میتوان دید که امروزه خانواده در عصر جدید به یکی از چالشهای عمده اجتماعی تبدیل شده است. فروغ سویتزر نیز با تایید این موضوع به ریشههای این بحران پرداخت و گفت: «به نظر من این یک بحران جهانی است و دلیلاش هم این است که در قرن اخیر امری به نام تساوی حقوق شکل گرفته و جایگاه زن در اجتماع به کلی تغییر پیدا کرده است و در اینجا خانواده به عنوان هستهی اصلی جامعه تحت تاثیر قرار میگیرد. به همان میزان که در اجتماع مقام و جایگاه زن، هدفها، احتیاجات و … به بالاترین سطح اجتماعی رسیده است در خانواده هم باید برسد در غیر این صورت آن تغییر اجتماعی یک تغییر توخالی خواهد بود و ادامه پیدا نخواهد کرد. بنابراین خانواده دچار این تلاطم شده است و زنان در اجتماع، شغل و تحصیل پیشرفت کردهاند ولی خانواده هنوز میخواهد همان روند قبلی خودش را با اصرار نگاه دارد و این امکانپذیر نیست. این تضاد در واقع یکی از دلایل بالا رفتن میزان طلاق در سطح جهانی است. تقریبا در تمامی کشورهای دنیا چیزی حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد طلاق در بین ازدواجها وجود دارد و این نشان دهندهی این بحران اجتماعی در میان خانوادههاست و دلیلاش هم این است که خانواده تعادل خود را از دست داده است و آن روندی که قبلا داشته است به هیچ وجه امروز کارایی ندارد. این بیشتر آقایان هستند که میخواهند آن روند قبلی را ادامه بدهند؛ در ایران هم روسای روحانی و شیعه هم که اکثرا از رجال هستند به نفع آنهاست که آن روند قبلی را دوباره برقرار کنند، اما به هیچ وجه این موضوع امکانپذیر نیست. این تغییر به هر صورت راه خودش را پیدا خواهد کرد و صد البته که نمیتوان برای آن زمان مشخص کرد ولی به قطعیت میتوان گفت که محقق میشود و بنیاد خانواده به طور کلی تعریف جدیدی پیدا خواهد کرد.
باید یاد بگیریم که چگونه تفاوتها را ستایش کنیم؛ میان زن و مرد تفاوت از زمین است تا به آسمان، بسیاری شباهتها هم وجود دارد و این بسیار مثبت است و این تفاوت و اشتراک موجب تمام تغییرات اجتماعی خواهد بود. این موضوع باید از خانواه شروع شود و نمیتوان با اصرار بر روشهای قدیمی به نیازهای اصلی جامعه امروز پاسخ داد و ما باید راهحلهای جدیدی را پیدا کنیم و یکی از مهمترین راههای رسیدن به آن هم مشورت و گفتگو میان عناصر گوناگون جامعه و خانواده است».
در اینجا اما این سوال مطرح میشود که آیا جوانان در انتظار این گفتگوها خواهند ماند و یا اینکه خودشان به دنبال راهشان میروند و گفتمان خودشان را پیدا میکنند؟ فروغ سویتزر با اینکه بر این باور است که جوانان راه خود را پیدا میکنند اما آن را به تنهایی «مسیری مناسب» ندانسته و گفت: «همان طور که گفتم اگر جامعه این مهلت و آگاهی را نداشته باشد که به صورت جمعی به این درک برسد که ما احتیاج به یک چهارچوب فکری جدید داریم و بعد تمام فشارش را به روی یک قشر از جامعه وارد کند، این بخش از جامعه (جوانان) به یک شکلی عصیان میکند و به سوی انواع روشهای ناسالم میرود که از لحاظ اجتماعی ما در ایران بسیار شاهد آن هستیم. جوانان ما از راههایی که اصلا سالم و خوب نیست در پی ایجاد تغییری در اطراف خودشان هستند. برای اینکه این احساس نیاز به تغییر در همه وجود دارد چه در داخل و چه در خارج از ایران ولی اگر در ایران باشیم ممکن است این احتیاج به تغییر دو برابر باشد اما از همان طرف هم فشارها دو برابر است. در حالی که اگر اجتماع به صورت آگاهانه با این نیاز به تغییر برخورد و رفتار کند میتوانیم از طریق یک دیالوگ سالم چه میان زن و شوهر و چه در میان ارکان جامعه، این تغییر را که لازمهی عصر حاضر است به بهترین شکل پیدا کنیم.»
* Frorogh Switzer