بیژن فرهودی – روز سهشنبه ۱۹ ژانویه موسسه پژوهشی مطالعات استراتژیک بینالمللی IISS میزبان گری سیمور مشاور پیشین پرزیدنت باراک اوباما در امور هستهای و مدیر کنونی پژوهش در دانشگاههاروارد بود که زیر عنوان «توافق هستهای ایران و آزمایش هستهای کره شمالی» به سخنرانی پرداخت.
در واقع این سخنرانی ۲۵ دقیقهای مقایسه ای بود بین دو چالش هستهای که جامعه جهانی سالها با آن درگیر بوده است. دولت اوباما در قبال هر دو مساله سیاستی یکسان در پیش گرفت اما فقط در یک مورد به نتیجه مطلوب دست یافت.
در رابطه با ایران دیپلماسی سرانجام موفق شد تا پس از ۱۳ سال فعالیتهای هستهای این کشور را تحت نظر کامل آژانس قرار دهد و تمام راههای دستیابی ایران به بمب اتم را برای ۱۰ تا ۱۵ سال آینده مسدود سازد. در مقابل، مساله هستهای کره شمالی نمونه بارزی از شکست استراتژی بسیار مشابهی است که دولت آمریکا در برابر پیونگ یانگ در پیش گرفت. این استراتژی در واقع سیاست دوگانه، از یک سو مذاکره برای محدود ساختن برنامه هستهای، و از سوی دیگر اعمال فشارهای اقتصادی و سیاسی و تهدید ضمنی و توسل به زور بود.
دکتر سیمور در سخنرانی خود در حضور نمایندگان رسانههای خبری، دیپلماتها و محققین ابتدا به تفاوتهای موجود بین برنامههای هستهای ایران و کره شمالی اشاره کرد و ۳ مورد خاص را در این زمینه برشمرد:
نخست آنکه کره شمالی برنامه هستهای جا افتادهای داشت. این کشور در سال ۲۰۰۳ به هنگام ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش آزمایش هستهای انجام داده بود و از مقدار مواد لازم چه پلوتونیوم و چه اورانیوم غنی شده با غلظت بالا برای تولید بمب اتم برخوردار بود. در واقع به گفته دکتر سیمور کره شمالیها زرادخانه کوچکی از سلاحهای هستهای داشتند و در کنار آن نیز برنامه موشکی پر توانی را دنبال میکردند. اما در مورد ایران وضعیت فرق میکرد. هرچند ایران توانایی غنیسازی اورانیوم را کسب کرده و ۳ هزار سانتریفیوژ نصب کرده بود ولی نه مقدارکافی ماده لازم برای تولید بمب اتم را در اختیار داشت و نه برنامهای آنی برای تولید اورانیوم غنی شده با غلظت بالا را بدون ریسک حمله از جانب آمریکا یا اسراییل میتوانست دنبال کند. تلاش ایران در آن زمان بر ساختن یک مرکز مخفیانه غنیسازی اورانیوم (فوردو) متمرکز بود که دولت اوباما از وجود آن خبردار شد و جلوی فعالیت آن را گرفت. بی شک در برابر چنین شرایط متفاوتی برای دولت اوباما برخورد با ایران که هنوز صاحب سلاح هستهای نبود نسبت به کره شمالی که از مدتها قبل صاحب سلاح هستهای شده بود آسانتر بود.
به گفته سیمور، تفاوت بزرگ دیگر را باید در ماهیت متفاوت حکومتهای کره شمالی و ایران و انگیزهها در پیونگ یانگ و تهران جستجو کرد. ساختار حکومت کره شمالی در رهبر و حزب کمونیست بسیار متمرکز است و تشکیلات امنیتی، کشور را مانند یک رژیم پلیسی اداره میکند. در چنین وضعیتی دولت بسیار بهتر میتواند در برابر فشارهای اقتصادی و سیاسی مقاومت کند، آسیب پذیریاش در برابر فشارهای داخلی نیز بسیار کمتر خواهد بود و با چالشهای بسیار کمتری از سوی دگراندیشان و مخالفان بالقوه داخلی روبرو خواهد شد. به گفته گری سیمور در ایران ساختار قدرت بسیار پیچیده و پراکنده با تعداد زیادی بازیگر مهم است که در آن نقش محدودی هم برای افکار عمومی و فشار داخلی منظور شده است که دولت باید با آن کنار بیاید و نمیتواند آن را در سیاست خارجیاش کاملا نادیده بگیرد. علاوه بر این در ایران انتخاباتی برگزار میشود که «نیمه آزاد و تا حدی منصفانه» است.
دکتر سیمور آنگاه به انگیزههای متفاوت دو کشور در رابطه با سلاح هستهای اشاره کرد و گفت: مقامات کره شمالی که او با آنها صحبت کرده بسیار صریح گفتهاند که داشتن سلاح هستهای برای کشورشان را ابزاری لازم برای حفظ موجودیت خود در برابر تهدید ازجانب نه تنها آمریکا بلکه ژاپن کره جنوبی و حتی چین میدانند و برای آنها توانایی هستهای تنها راه برای بازداشتن و دفع فشارهای خارجی است.
به عقیده سیمور انگیزههای تهران اما در این رابطه بسیار پر ابهام و پیچیده است. در حالی که برخی مقامات ایرانی مایلاند که ایران صاحب بمب اتم شود برخی دیگر ریسکهای دستیابی به سلاح هستهای را درک میکنند و از این رو ایران به اندازه کره شمالی به تولید و حفظ سلاح هستهای متعهد نیست.
از دیدگاه گری سیمور، تفاوت بزرگ دیگر در چگونگی واکنش ایران و کره شمالی به استراتژی دولت آمریکا، میزان تاثیر و کارآیی ابزارهای اقتصادی بود.
اقتصاد ایران به خاطر اتکای زیاد دولت به درآمدهای نفتی و نیاز به دسترسی به بازارهای مالی بینالمللی در برابر فشارهای خارجی بسیار آسیبپذیر است. حال آنکه اقتصاد کره شمالی اساسا با سیستم بینالمللی بازرگانی و تجارت بی ارتباط است.
در واقع همین آسیب پذیری بیشتر اقتصاد ایران بود که آمریکا و اروپا را موفق به اتخاذ سیاستی مشترک برای اعمال فشار اقتصادی و سیاسی بر این کشور کرد. در این راستا باید تلاشهای مشترک اوباما و متحدان اروپایی در همراه ساختن روسیه و چین در این ائتلاف بینالمللی را پاس داشت که ایران را مجبور ساخت با محدودیت در برنامه هستهای خود موافقت کند. اگرچه روسیه و چین روابط بهتری با ایران دارند ولی این نکته را درک کردند که با غرب در زمینه جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای منافع مشترکی دارند.
سیمور معتقد است که دلیل اصلی عدم موفقیت آمریکا در استفاده از ابزار اقتصادی علیه کره شمالی و مجبور ساختن آن به دادن امتیاز در رابطه با برنامه هستهایاش، مقاومت چین در برابر آن و کمکهای پکن به پیونگ یانگ است. با آنکه چین از سیاستهای رهبر کنونی آن کیم جانگ اون دل خوشی ندارد و برنامه موشکی و زرادخانه هستهای کره شمالی را تهدیدی نسبت به منافع خود میداند، ولی بیم از آن دارد که فشارهای اقتصادی بر کره شمالی که بقای اقتصادی پیونگ یانگ را تهدید کند، مناقشه و بی ثباتی در شبه جزیره کره را به دنبال خواهد داشت که بر منافع ملی حیاتی چین لطمه وارد خواهد کرد. به نظر سیمور این خود نیز میتواند بر موقعیت چین در منطقه در رابطه با امریکا که به صورت بخش مهمی از سیاست خارجی چین درآمده لطمه وارد کند.
سیمور گفت در راستای اقدامات برای اعمال فشار نهایتا گزینه تهدید نظامیایران از سوی آمریکا بسیار معتبرتر از اتخاذ همین گزینه در رابطه با کره شمالی بوده است. در مورد ایران، آمریکا بسیار مطمئن بود که میتواند تمام مراکز هستهای شناخته شده جمهوری اسلامی را منهدم سازد و امریکا و متحدانش در موقعیتی بهتر در برابر تلافی جویی بالقوه ایران قرار داشتند. این وضعیت در رابطه با کره شمالی کاملا فرق داشت. مطمئن نبودیم از اینکه همه مراکز هستهایاش را میشناختیم و تازه بعد از حمله امکان داشت بخشی از توانایی هستهایاش قسر در برود. افزون بر این توانایی کره شمالی برای تلافی جویی بخصوص با حمله به سئول میتوانست خطر یک مناقشه گستردهتر را در شبه جزیره کره به همراه داشته باشد. به این دلیل گزینه نظامیدر برابر کره شمالی گزینهای قابل قبول نبوده است.
به گفته سیمور همه این عوامل دست در دست هم دادند تا ما در رابطه با ایران شاهد روز اجرای توافق هستهای و در رابطه با کره شمالی شاهد روز آزمایش هستهای باشیم.
آینده برنامه هستهای
گری سیمور که برنامههای هستهای ایران و کره شمالی را به دقت زیر نظر داشته اظهار داشت که در رابطه با ایران هم دولت حجتالاسلام روحانی و هم دولت آقای اوباما عمیقا مایلاند که شاهد موفقیت برجام باشند و هر دو در موقعیتی هستند که بر مخالفتهای داخلی نسبت به آن غلبه کنند. برای ایرانیها، روحانی و تا حدودی خامنهای، مزایای اقتصادی این توافق برای ثبات سیاسی نظام از اهمیت زیادی برخوردار است. این مزایا اما به دلایل مختلف از جمله تاثیر باقیمانده تحریمهای آمریکا علیه ایران یعنی تحریمهای غیرهستهای و اثرات آن بر سرمایهگذاری بانکها و شرکتهای اروپایی در ایران به سرعت به دست نخواهد آمد. اروپاییان هنوز در بازگشت به بازار ایران محتاط هستند و میخواهند بدانند که آیا از سرگیری سرمایهگذاری در ایران عاری از خطر خواهد بود یا خیر. به عقیده سیمور با توجه به سقوط بهای نفت در بازارهای بینالمللی و تلاش سعودیها برای جلوگیری از اینکه ایران بتواند سهم گذشته خود را از بازار کسب کند نباید در ابتدا انتظار افزایشی قابل ملاحظه در صادرات نفت ایران را داشت. افزون بر این مشکلات ساختاری در انجام داد و ستد با ایران از سرعت رسیدن مزایای اقتصادی این توافق به ایران خواهد کاست. اما به طور کلی ایرانیها برای باز نگاه داشتن راه دستیابی به امتیازات اقتصادی سعی خواهند کرد که فعلا به پیروی از قرارداد و محدودیتهای اعمال شده بر برنامه هستهای ادامه دهند.
به گفته دکتر سیمور اوباما نیز فعلا از سرمایه سیاسی برای غلبه بر تلاشهای کنگره تحت کنترل جمهوریخواهان به منظور لغو برجام از طریق تصویب لوایح تازه برای تحریم مجدد ایران برخوردار است. در حال حاضر هم نزدیک به یک دوجین طرح تحریم ایران در کنگره دست به دست میگردد اما بعید است که هیچ کدام از آنها به صورت قانون درآید.
سناریوهای احتمالی سقوط برجام
دکتر سیمور در ادامه سخنرانی خود از ۳ سناریو یاد کرد که هر یک از آنها میتواند به سقوط برجام منتهی شود. انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر برگزار میشود و اگر یک جمهوریخواه در آن برنده شود ممکن است با اعمال تحریمهای کنونی آمریکا یا به تصویب رساندن تحریمهای جدید غیر هستهای خشم حامیان برجام در ایران را برانگیزد و این میتواند راه را برای کنار گذاردن برجام هموار سازد. سیمور گوشزد کرد که حتی اگر خانم هیلاری کلینتون انتخاب شود وی خاطرنشان ساخته که سیاستهایش در قبال ایران سفت و سختتر خواهد بود. وی از علاقه خود به مجازات ایران به خاطر فعالیتهای غیر هستهایاش مانند آزمایش موشک یا حمایت از حزبالله سخن گفته و مایل به ترمیم مناسبات با متحدان منطقهای آمریکا مانند عربستان سعودی و اسراییل است.
مورد دیگری که میتواند به سقوط قرارداد انجامد تقلب ایران و تخلف از مفاد برجام خواهد بود. به عقیده دکتر سیمور زمانی که ایران از ثمرات اقتصادی برجام بهرهمند شود که به نظر وی این حداقل ۲ سال دیگر خواهد بود تهران ممکن است خود را در موقعیت بهتری برای تقلب و تخلف از برجام ببیند و اگر این تقلب ردیابی شود ممکن است به یک بحران و نهایتا سقوط قرارداد هستهای بیانجامد.
مورد دیگری که برجام در برابر آن آسیب پذیر خواهد بود بروز اختلافات گسترده بی ارتباط با توافق هستهای و یا بروز یک حادثه است. سیمور از بازداشت اخیر ملوانان آمریکایی در خلیج فارس به عنوان نمونه خوبی از چنین حادثه ای یاد کرد که هیچ یک از دو کشور آن را برنامهریزی نکرده بودند ولی اگر به خوبی مدیریت نمیشد میتوانست به راحتی موجب ازهم پاشیدن توافق هستهای و یا بروز تشنج در روابط شود.
اتحاد استراتژیک امریکا و ایران؟
در بخش پرسش و پاسخ این جلسه از دکتر سیمور درباره احتمال تغییر در ماهیت روابط آمریکا با ایران به لطف برجام و همکاری دو کشور در حل بحرانهای منطقهای در سوریه یا یمن سوال شد. دکتر سیمور تاکید کرد که هیچ نشانهای از تغییری استراتژیک در مناسبات آمریکا و ایران نمیبیند. وی افزود این گفته برخی که دولت اوباما و ایران ممکن است وارد یک ائتلاف استراتژیک برای حل مسایل خاورمیانه شوند چیزی جز یاوهگویی نیست. اختلافات بنیادی بین ایران و آمریکا ایجاد چنین اتحاد استراتژیک را بین دو کشور غیر ممکن میسازد. افزون بر این آمریکا یک رشته تعهدات و رابطهای دیرینه با متحدین منطقهای خود نظیر اسراییل، عربستان سعودی و ترکیه دارد و این کشورها اتحاد استراتیک بین آمریکا و ایران را قبول نخواهند کرد. با این همه سیمور گفت که فکر میکند جان کری وزیر امورخارجه آمریکا امیدواراست که توافق هستهای با ایران در را به روی حل مشکلات دیگر منطقه و در راس آنها بحران سوریه باز کند. وی افزود باید صبر کرد و دید که آیا آمریکا و ایران با همکاری کشورهای دیگری چون عربستان سعودی و روسیه میتوانند در پروسه صلح سوریه حداقل در مورد برقراری آتشبس به توافق برسند. دکتر سیمور معتقد است که اگر دولت اوباما نشان دهد که در دوران باقیمانده از زمامداری خود ایران و آمریکا میتوانند در مورد مسایل دیگری خارج از توافق هستهای مانند مقابله با داعش به همکاری محدود بپردازند این امکان وجود دارد که دولت آینده آمریکا نیز بخواهد رابطه کاری محدود خود را با ایران حفظ کند.
هزینه برنامه هستهای ایران
هیچ برآورد رسمیاز میزان هزینههایی که ایران تا کنون بابت برنامه هستهایاش متقبل شده وجود ندارد. تنها برآورد غیر رسمی را حدود دو سال پیش اسراییلیها ارائه دادند که حاکی از پرداخت حداقل ۱۷۰ میلیارد دلار توسط جمهوری اسلامی بود. از دکتر سیمور در مورد هزینههای ایران در این راه و اینکه چه مقدار از آن به خاطر محدودیتهای ناشی از برجام به هدر رفته است سوال کردم و همچنین با توجه به اظهارات مقامهای ایرانی مبنی بر اینکه زیربنای برنامه هستهای با وجود برجام به قوت خود باقیست ارزیابی وی را از موقعیت کنونی برنامه هستهای ایران جویا شدم.
مشاور هستهای پیشین رییس جمهوری آمریکا گفت نمیتواند در مورد هزینه برنامه هستهای ایران برآورد دقیقی ارائه دهد. سیمور تاکید کرد که طرفین برای رسیدن به توافق امتیازات زیادی برای یکدیگر قایل شدند. ایران حاضر شد ۹۸ درصد از ذخیره اورانیوم غنی شده خود را به خارج بفرستد. قلب رآکتور اراک را از آن خارج کرده تا نتواند پلوتونیوم مورد نیاز برای ساخت بمب اتم تولید کند و بیشتر سانتریفیوژهای خود را نیز از دست داده است. در مقابل، آمریکا و اروپا هم امتیازات قابل ملاحظهای به ایران دادند: حفظ حدود ۵ هزار دستگاه سانتریفیوژ با اجازه غنیسازی اورانیوم در سطح پایین و فروش آن و ادامه برنامه تحقیق و توسعه سانتریفیوژهای قوی با کارآیی بیشتر که ایران میتواند ظرف ۱۰ تا ۱۵ سال آینده در پایان دوره محدودیت غنیسازی استفاده از آنها را آغاز کند. اینها امتیازاتی عمده و قابل توجه بودند که برای هر یک گذشتن از آن سخت و دردناک بود. با این همه گری سیمور اظهار داشت فکر نمیکند بتوان با قاطعیت گفت که این معامله برای کدام طرف سودمندتر بوده است.