نیکا نیکزاد – خودسرها، سنخیتی با گروههای خودجوش انسانی که برای آرمانی مشترک، به شکل فراقانونی وارد کنش میشوند، ندارند. از زمان حمله به کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸ تا به امروز، این واژه بارها و بارها برای توصیف اراذل و اوباشی به کار برده شده که با روشهای غیر قانونی، به سرکوب خیزشها و اعتراضات، حمله به دانشجویان، حمله به تجمعات قانونی، بالا رفتن از دیوار سفارتخانهها و غیره مشغولند.
برخلاف آنچه از این واژه تداعی میشود، خودسرها، واقعا «خودسر» نیستند. آنها کاملا سازمان یافته و تحت امر وارد عمل میشوند. اما الزاماً، همان نظامیانی نیستند که بنا به مصالح قدرت و برای ممانعت از آبروریزی حرکات خشن و فراقانونیشان، اینک با لباس شخصی وارد عمل شدهاند.
خودسرها اجیرشدگان، مواجب بگیران و اعوان و انصار یک لایهی اجتماعی خاص هستند.

کدام لایهی اجتماعی؟ لایهای که حفظ بوروکراسی و دیوانسالاری موجود را برای تداوم ثروت، فزونی آن و گشوده ماندن کانال درآمدهای مشروع و نامشروع خود لازم میداند.
این لایه که از این پس زیر نام «لایهی فاسد اقتصادی» از آن یاد میشود، با هر گونه تغییری به مقابله بر میخیزد. تمام اصلاحاتی که صورت میگیرد، به علت خرابکاریهای اینان دچار انسداد شده و هیچ بازدهی بلندمدتی در پی نخواهد داشت.
دانستن این امر برای پیدا کردن سرنخ تحرکاتی که توسط خودسرها صورت میگیرد و شناسائی آمریت سرکوب، خیزش یا بحران سازی آنها، بسیار کمک کننده است.
این که چرا یک عده از دیوار سفارتخانه کشور دیگری بالا میروند؟ اینکه چرا در مجلس یک کشور آن گونه با یک دانشمند هستهای صحبت میشود؟ اینکه چرا مرتب یه عده دلواپس میشوند و… همه و همه ریشه در همان حفظ بوروکراسی موجود برای حفظ منابع ثروت یک عده دارد.
از همین مقدمه چند نکته قابل استخراج است:
۱- نخست آن که وسعت نیروهای خودسر به نوعی بیانگر ضخامت لایهی فاسد اقتصادی است.
به عبارت دیگر، هر کجا نیروی خودسری دیدید، بگردید مفسد و یا مفسدهی اقتصادی را پیدا کنید که او را اجیر کرده است. هر کجا تحرکی از خودسرها دیدید، از خود بپرسید چرا و به چه علت، لایهی فاسد اقتصادی منافعاش را در خطر دیده است.
برای مثال: دیپلماسی روحانی ممکن است باعث برچیده شدن یا محدود شدن اقتصاد دلالی شود. طبعا سودهای کلانی که از این سیستم معیوب نصیب دلالان میشده است، برچیده خواهد شد. پر واضح است که جلوی موفقیت این دیپلماسی گرفته خواهد شد، حتی به قیمت بالارفتن از دیوار یک سفارتخانه. آبروریزی اش برای من و شمای شهروند ایرانی است. اما سود حاصل از این آبروریزی بینالمللی که شکست دیپلماسی روحانی یا هر فرد دیگری را که به دنبال مهار این سیستم است به دنبال دارد، برای کیست؟ برای کسانی که از حفظ اقتصاد دلالی بهره میبرند.
۲- نظامیان، معمولا برای حفظ قدرت موجود وارد عمل میشوند. بر خلاف خودسرها که برای حفظ منافع لایهی ثروتاندوز، سازماندهی میشوند. بنابراین هرگاه خودسرها را در کنار نظامیان دیدید، به این چند حالت فکر کنید:
– منافع قدرت، در راستای منافع لایهی یادشده است. پس با هم وارد غائله میشوند. گاهی حتی جریان بر عکس میشود. در کشورهای استبدادی گاهی هزینهی کنشهائی که قدرت برای حفظ خود میبیند، بالاست. مثلا فیلمهای مخابره شده از سرکوب فلان خیزش، قدرت را زیر ذرهبین نهادهای حقوق بشر میبرد، یا مثلا خشونت علیه روزنامهنگاران، تذکر و حساسیت مدافعان آزادی بیان را به دنبال دارد و یا حتی مواردی که میتواند منجر به قطع روابط سیاسی با سایر دولتها شود، در این گونه موارد ممکن است به جای نظامیان استبداد حاکم، لباس شخصیها را برای انجام ماموریت گسیل کند تا از تبعات کنش مربوطه بکاهد.
– رأس قدرت دچار بحران هژمونیک شده است. پس این بار هم قدرت در خطر قرار گرفته که برای حفظ خود نظامیان را وارد کارزار میکند، هم لایهی مفسد اقتصادی، منافع خود را در خطر میبیند که خودسرها را به میدان میفرستد. برای مثال بحران مشروعیتی که در وقایع ۸۸ دیده شد.
– هر قدر، نیروهای خودسر از نیروهای نظامی، مجزا و منفک باشند، میتوان اطمینان بیشتری به پاکیزگی اقتصادی رأس قدرت داشت.
البته دو استثنا دارد و آن زمانی است که لایهی فاسد اقتصادی برای بقای خود دست به دامن نظامیان میشود، مثلا به آنها باج میدهد (مخابرات، صنعت نفت؟) و یا اینکه بخشهایی از قوای نظامی یک کشور خود مشغول بزههای اقتصادی یا به شکل قانونمندتر، وارد فعالیتهای اقتصادی شدهاند. پس اینک بدنهی نظامی نیز پا به پای لایهی بزهکاران اقتصادی به دنبال حفظ بوروکراسی موجود خواهد بود.
مناسفانه در برهههای مختلف پس از انقلاب، بسیار مواقع مردم و اپوزیسیون، با مشاهدهی کنشهای ابلهانه، خشن و فراقانونی خودسرها، قدرت را زیر ذرهبین گذاشته و محکوم نمودهاند، شاید به علت همین انحراف در افکار عمومی است که گناهکاران اصلی قسِر در رفته و روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشود.
دقت کنید که وقتی شما به جای لایهی یادشده، قدرت را زیر سوال میبرید، عملا با هراسی که از بحران هژمونیک در قدرت ایجاد میکنید، ممکن است نظامیان را هم با خودسرها همسو و همعمل نمائید.
حالا شما خودتان بگردید و پیدا کنید، چرا و چگونه کشتی اصلاحات خاتمی به گل نشست؟! چرا جنبش سبز با آن شدت و حدت، سرکوب شد؟ چرا و چگونه با تلاشهای روحانی برای ایجاد یک دیپلماسی آبرومند با جهان مقابله میشود؟!