هفته گذشته (۲۰ فوریه) کنسرت موسیقی عرفانی در کلیسای «سنت جان» در محلۀ ناتینگ هیل گیت لندن برگزار شد که شمار زیادی از ایرانیان و غیر ایرانیان به تماشا و شنیدن آن رفتند.
این برنامه به دلایلی که خواهد آمد کمتر شبیه کنسرتهای دیگر در جامعۀ ایرانی لندن بود زیرا اگر در برنامههایی مشابه نوازندگان ایرانی با مهارت خود تماشاگران غیر ایرانی را با ظرایف موسیقی ایرانی سرگرم میکنند ولی در این کنسرت علاوه برحضور شمارقابل توجهی غیر ایرانی در بین حاضران، در میان نوازندگان نیز چند نوازندۀ آلمانی و انگلیسی هنرنمایی میکردند. همین حضور تماشاگران و نوازندگانی از کشورهای دیگر نشان از آن دارد که مکاتب عرفانی در دنیایِ امروز و در عصر جهانی شدن و «دهکدۀ جهانی» میتوانند مرزهای ملی را درنوردند و در جوامع میزبان غربی نیز تعدادی را به سوی اندیشه و هنر عرفانی جلب نمایند. اگرغزلیات شمس یکی از کتابهای پرفروش در دنیای پیشرفته است پس عرفان ایرانی هم ممکن است حرفی برای گفتن در دنیای امروز داشته باشد؛ در عین حال برگزارکنندۀ این کنسرتِ عرفانی، که رهروان مکتب گنابادی هستند و زیر نام «سازمان دفاع از حقوق بشر» فعالیت میکنند به نظر میرسد که دریافتهاند اندیشه و فلسفۀ عرفانی میتواند پایۀ محکمی برای فعالیت حقوق بشری- که یک گفتمان مدرن است- باشد. به سخن دیگر، پیوندی طبیعی بین عرفان و حقوق بشر وجود دارد. مگر نه آنکه دعوت و هدایت به درکِ اهمیت پیوندهایِ عمیقِ انسانی در هستۀ مرکزی اندیشۀ عرفانی قرار دارد؟ این است که میبینیم که باورمندان به ادیان و مذاهب مختلف- و همچنین آتهایستها- نیز از کانالِ چنین برنامههایِ هنری به این اندیشه جلب میشوند.
معمولاً گفته میشود موسیقی عرفانی، وسیلهای برای رسیدن به مدارجِ بالا و رسیدن به «وحدت» است و هدف مهم است. موسیقی عرفانی در نزد ما ایرانیان نوعی سادگی به دور از پیچیدگیهای موسیقایی را تداعی میکند. اما میتوان گفت که در این کنسرت رهبر ارکستر و مربی موسیقی گروه «کاروان عشق» و نوازندۀ چیره دست دف، آقای محمد جابری، و نیز خوانندگان و نوازندگان نهایتِ دقت و وسواس را برای ارایۀ یک برنامۀ هنری سطح بالا مبذول داشته بودند تا رضایت خاطر تماشاگران فراهم شود و حس زیبایی شناختی آنها ارضا شود. شاهد آنکه گروه «کاروان عشق» که از هنرآموزان موسیقی تشکیل شده است نسبت به کنسرت سالِ قبل خود در تالار برونای دانشگاه لندن سطح کارخود را به درجۀ بالایی ارتقاء داده بود که حکایت از اهمیتی دارد که گروه و مربی آن برای جنبههای فنی موسیقی قائل است.
کنسرت با هنرنمایی «گروه لولی» از آلمان شروع شد. در این قسمت دو نوازندۀ آلمانی با دف خواننده و دفنوازایرانی گروه را همراهی میکردند. ما در این قطعه شنوندهی موسیقی بسیار ظریف و لطیف همراه با اجرای غزلیات رومی بودیم.
سلطان منی، سلطان منی
و اندر دل وُ جان، ایمان منی
در من بدمی، من زنده شوم
یک جان چه بود، صد جان منی
نان بی تو مرا، زهرست نه نان
هم آب منی، هم نان منی
و یا در قطعه دوم خوانده شد:
حیلت رها کن عاشقا
دیوانه شو، دیوانه شو
و اندر دلِ آتش در آ
پروانه شو، پروانه شو…
در بخش بعدی برنامه «گروه دل» متشکل از یک نوازندۀ تار و یک نوازنده دف و یک خواننده، آثاری از باباطاهر، مولانا و حافظ را اجرا کردند.
از باباطاهر:
کریمیکه مکانش لا مکان بی
صفابخش تمامِ گلرخان بی
نگهدارنده روز وُ شو وُ خلق
به هر جنبندهای روزیرسان بی
و از حافظ:
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطهی دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهرِ رخِ جانانه بسوخت
پس از تنفس گروه «کاروان عشق» برنامه داشت که ارکستری متشکل از چندین نوازندۀ دف، تنبور و دهل بود و به رهبری محمد جابری اشعاری از رومی را اجرا کردند.
ای شاهِ شاهان جهان الله و مولانا علی
ای نور چشمِ عاشقان الله و مولانا علی
نگارا وقت آن آمد که یک دم زانِ من باشی
دلم بی تو به جان آمد بیا تاجانِ من باشی
و همچنین از رومی:
پیر من وُ مراد من، درد من وُ دوای من
فاش بگفتم این سخن، شمس من وُ خدای من
از تو به حق رسیدهام، ای حقِ حقنمای من
شُکرِ تو را ستادهام، شمس من وُ خدای من
پایانبخش برنامه آن شب موسیقی دف با هنرنمایی محمد جابری و چند نوازنده جوان بود که آنها نیز به سراغ غزلیات حافظ و رومی رفتند.
ببینید و بشنوید:
از حافظ:
من نه آن رندم که ترکِ شاهد وُ ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که امروزم بهشتِ نقد حاصل میشود
وعدهی فردای زاهد را چرا باور کنم
و از رومی این ابیات معروف:
من مست وُ تو دیوانه، ما را که بَرَد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هشیار نمیبینم
هر یک بتر از دیگر شوریده وُ دیوانه
و اما در مورد مشخصاتِ موسیقی عرفانی، بدون آنکه وارد مقولات فنی شویم، میتوان گفت که موسیقیای است، به قول فرنگیها «مینیمالیست» است. نوعی جریان روان در آن به چشم میخورد که به انتزاع میرسد و از تجملِ باشکوه و فاخر به دور است. از نقطهای شروع میشود و به تدریج پلههایی را طی میکند تا به نقطۀ اوج برسد و نوازنده و شنونده را به حالت خلسه و غلیان در آورد. عجیب آنکه این کار را در نهایت سادگی و بدون توسل به پیچیدگیهای موسیقایی و تنوع زیاد سازهای موسیقی انجام میدهد. موسیقی پس از رسیدن به نقطۀ اوج به تدریج راه فرود را در پیش میگیرد و گام به گام بیشتر به سوی سکوت میرود تا به سکوت مطلق برسد. شنوندگان نیز تا رسیدن به سکوتِ مطلق صبوری به خرج میدهند و سپس با دست زدن ابراز احساسات میکنند.
کارشناسان این عرصه، موسیقی عرفانی را ترکیب خاصی از موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی محلی ایران میدانند که در این نوع موسیقی به خلوص و شفافیت میرسد. موسیقی عرفانی دارای دو مکتب است. یکی، مکتب ایقانی که گروه «لولی» از آلمان برنامهی خود را در این سبک اجرا کرد. دیگری، مکتب مقامی که بیشتر کنسرت آن شب در این مکتب بود. این دو نوع سبک از نظر ریتمها، فاصلهها و در نتیجه تاثیری که بر ذهن شنونده میگذارند با هم تفاوتهای اساسی دارند.
ناگفته نماند که در کنار صحنۀ اجرای موسیقی که محراب کلیسا بود، نمایشگاهی هم از تابلوهای نقاشی خانم شرمان بهشتی برگزار شد. زلالی رنگ آبی پُررنگ بر همگی کارها در این نمایشگاه حاکم بود. درونمایۀ همۀ آنها را سفر و رسیدن به خلوص و شفافیت کامل تشکیل میداد. تکرار این تم در تابلوهای مختلف این نمایشگاه مانند تکرار ریتم و نغمه در موسیقی عرفانی بود. از این نظر نوعی وحدت و یگانگی بین موسیقی و نقاشی عرفانی به چشم میخورد.
عضو کانال تلگرام کیهان لندن شوید:
https://telegram.me/kayhan_london