عصر جمعه ۲۶ فوریه کانون ایران لندن جلسۀ ماهانۀ خود را به شانزدهمین سالگرد درگذشت شاعر بزرگ معاصر، نادر نادرپور، اختصاص داده بود.
دکتر قاسمی، مدیر کانون ایران، در گشایش جلسه مختصراً از آشنایی خود با شاعرِگرانمایه برای حاضران گفت. او گفت که نادرپور علاوه بر تلاش خستگی ناپذیر خویش در رسیدن به زیبایی و اوج کلام شاعرانه، به باورهای تجددگرایانۀ خود صادقانه و با خلوص نیت و با استواری وفادار ماند و ذرهای از آنها عقبنشینی نکرد. به همین دلیل او نتوانست شرایط به وجود آمدۀ در ۳۷ سال پیش را تحمل کند و سرزمینی را ترک کرد که عاشقانه دوستش داشت. این دوری را هم روحیۀ حساس و لطیف و نازک دل او نتوانست تاب بیاورد و قلب او که برای وطن میتپید در۷۰ سالگی در فوریه سال ۲۰۰۰ از حرکت باز ایستاد و ما را از موهبت وجود او محروم کرد. صد افسوس، زیرا که او میتوانست بماند و با طبع و کلام شاعرانۀ خود زندگی ما را عمیقتر و پرمعناتر سازد.
دکتر قاسمیهمچنین گفت، نادرپور زمانی که هنوز به لس آنجلس نکوچیده بود، دو بار در کانون ایران ایراد سخن و شعرخوانی کرد که هر دو بار هم مورد استقبال گرم هموندان کانون قرار گرفت. دکتر قاسمیدر پایان افزود که در دفتر کانون تابلوهایِ پرترههای شاعرانِ معاصر زینتبخش دیوارهای ماست که عبارتند از نیما یوشیج، مهدی اخوان ثالث، نادر نادرپور و فروغ فرخزاد. این تابلوها کارِ نقاش، عکاس و فیلمبردارِ برجسته، سلیمان میناسیان، هستند که مدتی است گوشهگیر شده و کمتر در مجامع عمومیظاهر میشود.
درپایانِ سخنانِ خود دکتر قاسمی از حاضران دعوت کرد که به شعر “خون و خاکستر” با اجرای خود شاعر که در یکی از سخنرانیهای خود در کانون ایران خوانده بود گوش فرا دهند. این قسمت از برنامه مورد توجهِ ویژۀ حاضران قرار گرفت ولی فضای حزنانگیزی به وجود آورد زیرا حاضران هم صدای شاعربزرگ از دست رفته را شنیدند و هم وصف حال خویش را در بیان شاعرانه او یافتند.
خون و خاکستر
آن زلزلهای که خانه را لرزاند
یک شب، همه چیز را دگرگون کرد
چون شعله، جهان خفته را سوزاند
خاکستر صبح را پر از خون کرد
او بود که شیشههای رنگین را
از پنجرههای دل، به خاک انداخت
رخسار زنان و رنگ گلها را
در پشت غبار کینه، پنهان ساخت…
سپس دکتر قاسمی برای تغییر فضای غمانگیز، از نوازندۀ چیره دست قانون، مهدی رحیمیان دعوت کرد که به صحنه بیاید و به هنرنمایی بپردازد.
آنگاه دکتر منچهر جواهرکلام پزشک و ادیب و شاعر مقیم لندن که تالیفات زیادی در پزشکی و روانکاوی و نقد ادبی و نیز شعر دارد پشت میکروفن قرار گرفت. او تصویر ترسیم شده توسط دکتر قاسمی دربارۀ نادرپوررا تکمیل کرد و شناخت بیشتری از روحیات و اخلاق و کلام شاعر در اختیار حاضران قرار داد.
دکتر جواهرکلام بر عشق عمیق شاعر به ایران که آن را ” کهن یار” خویش مینامید تأکید کرد. وی گفت که نادرپور چه در اسم و چه در نام خانوادگی به راستی نادر بود و این نام برای شاعر بسیار با مسماست. او این نکته را هم به معنای شاعری یکتا بودن نادرپور میدانست و هم این واقعیت که شجرهنامۀ شاعر به نادرشاه میرسد یعنی پادشاهی که در بین ایرانیان به ناجی ایران و رهانیدن آن از مهاجمان در برههای از تاریخ ایران شهرت دارد.
دکتر جواهر کلام سپس گفت با اینکه نادرپور در دوران جوانی مانند شعرای دیگر از جمله فریدون مشیری و ابتهاج، سیاوش کسرایی، فروغ فرخزاد و شفیعی کدکنی در برابر فضای تازهای که بر شعر فارسی سایه افکنده بود و آن به شعرِ نو و یا شعر نیمایی معروف بود، قرار گرفت ولی ویژگی نادرپور اصالتِ اندیشه و انتخاب واژههای اوست.
نادرپور به برتری شعر کلاسیک به شعر و یا برعکس باور ندارد زیرا که به نظر او خمیرمایه شعر باید از پختگی و جا افتادگی برخوردار باشد. اگر شعر را به معنای بازتاب احساسی شاعر نسبت به محرکهای حسی اطرافش، چه جامد و چه جاندار و چه دور و نزدیک بدانیم، این تعریف، تعریف دیگری را نیز متبادر میسازد و آن تعریف اندیشه است. اندیشه هم در تعریف عملی خود عبارت است از آگاهی ما در هرلحظه ازخود و دنیایِ پیرامون خود. این شباهت بین تعریف شعر و تعریف اندیشه نشان از آن دارد که خمیرمایۀ شعر در حقیقت اندیشۀ شاعر است. اندیشۀ شعر است که شعر را زیبا میکند.
جواهرکلام برای نمونه چند مثال از گفتاری آورد که نشان از زیبایی اندیشه داشتند از جمله این سخن چارلی چاپلین که میگوید: “من قدم زدن در زیر باران را دوست دارم چون کسی اشکهایم را نمیبیند.”
وقتی اندیشه زیباست شعر هم زیبا میشود و این امر به روشنی در شعر نادرپور وجود دارد. اندیشهای سیال و روان و پخته و ظریف همراه با خیالپردازیهای شاعرانه.
پیکر تراش پیرم و با تیشۀ خیال
یک شب ترا از معمر شعر آفریدم
تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم
ناز هزار چشم سیه را خریدهام
بر قامتت که وسوسۀ شستشو در اوست
پاشیدهام شرابِ کف آلود ماه را
تا ازگزند چشم بدت ایمنی دهم
دزدیدهام ز چشم حسودان نگاه را
تا پیچ و تاب قامت تو دلنشین کنم
دست از سر نیاز به هر سو گشودهام
از هر زنی تراش تنی وام کردهام
و از هر قدی کرشمهی رقصی ربودهام
اما چون تو همچون بتی که به بتساز ننگرد
در پیش پای خویش به خاکم فکندهای
مست از می غروری و دور ازغم منی
گویی دل از کسی که ترا ساخت کندهای
هشدار، هشدار زانکه در پسِ این پردۀ نیاز
آن بت تراش بلهوسِ چشم بستهام
یک شب که خشم عشق تو دیوانهام کند
بینند سایهها که ترا هم شکستهام
سخنران سپس ادامه داد که از ویژگیهای دیگر شعر نادرپور انتخاب واژههاست. واژهها را نادرپوربه گونهای انتخاب میکند که ظرفیت انتقال بار احساسی را به خواننده و یا شنونده داشته باشد. دکتر جواهر کلام افزود که در شعر نادرپور جای پای مکان و زمان را به روشنی میتوانیم ببینیم در حالی که در مورد دیگر شاعران این امر کمتر است. مفاهیمی مانند زیبایی، زشتی، شیرینی و تلخی وابسته به زمان نیستند. نادرپور زیبایی را میبیند و ستایش میکند و شامل پدیدههای مختلف انسانی و طبیعی که در پیرامون شاعر هستند مانند دو شعری که سخنران از شاعر در وصف بهار خواند.
در آخرین بخش سخنرانی خود، دکتر جواهرکلام شعری را که خود در ستایش نادر نادرپور گفته بود خواند که مورد توجه خود شاعر هم قرار گرفته بود. در پایان سخنرانی، کتابی به نشانۀ سپاس به دکتر جواهرکلام اعطا شد.
پس از طرح چند پرسش و نکته نوبت به قرعهکشی و تقسیم جوایزِمتعدد کتاب طبق روال همیشگی جلسات ماهیانۀ کانون ایران رسید و جلسه را به پایان برد.