شکوه میرزادگی – دوباره در آستانهی چهارشنبه سوری و عید نوروز، افرادی که البته بیشتر مقامات دولتی و یا وابستگان به حکومت هستند، دنبال پیدا کردن راه حلهایی برای حذف بخشهایی از این میراث فرهنگی و جشنهای ملی ایرانیان شدهاند.
هفتهی پیش آقای محمد درویش، مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست، در وبسایت خود پیشنهادی را در ارتباط با چهارشنبه سوری ارائه داده، که دانسته یا نادانسته راه حلی برای حذف بخش مهم مراسم چارشنبه سوری است، که همانا از آتش پریدن یا بزرگداشت آتش میباشد.
محمد درویش را از مدتها پیش، به خاطر تلاشهایش در ارتباط بامحیط زیست، میشناسم. او یکی از کوشندگان خوب محیط زیست بود و وبسایتی را اداره میکرد تحت عنوان «بیابانزدایی» که راهنماییها و انتقادهایی اصولی به وضعیت محیط زیست ایران داشت. دو سال پیش، پس از انتخاب خانم ابتکار برای ریاست سازمان محیط زیست، شنیدم که یکی دو تن از کارشناسان و کوشندگان محیط زیست و میراث طبیعی به دعوت این خانم به سازمان محیط زیست رفتهاند و آقای درویش هم یکی از آنها بود که عنوان مدیرکلی دفتر آموزش و مشارکت مردمی را گرفته است. راستش با شنیدن این خبر دلم لرزید و فکر کردم که به این ترتیب چند تن دیگر از کوشندگان محیط زیستمان را هم از دست دادهایم. در کشورهای دموکراتیک، چه سازمانها و چه مردم، معمولاً آنهایی را که بیشتر کار میکنند و دلسوزتر و مطمئنترند برای مدیریت کارها انتخاب میکنند و همه هم میدانند که رفتن این افراد به دستگاههای دولتی آنها را از مردم دور نمیکند چرا که در این کشورها قرار بر این است که همه، از رییس جمهور گرفته تا کوچکترین مدیرکل، خدمتگزار مردم باشد. متاسفانه در ایران همهی افرادی که صاحب پست و مقامهای وزارت و وکالت میشوند، انتصابی و بدون دخالت مردم است. و آنها که عنوان مدیر کلی، و ریاست و معاونت را بر عهده میگیرند نیز ناچارند که در خدمت حکومت یا به قول خودشان نظام باشند و دیگر کاری به کار مردم و خواستههای آنها ندارند. حتی اگر که بخواهند کاری هم برای مردم انجام دهند، از آنجایی که راه مردم از راه حکومت جداست، نمیتوانند. و خیلی هم که آدمهای خوبی باشند میشوند موجوداتی غیر فعال که فقط در کنفرانسها و جلسات حضور پیدا میکنند و حرفهای بیهوده و تکراری میزنند.

بگذریم… در اینجا من کاری به این ندارم که در این دو سال و اندی آقای درویش برای محیط زیست سرزمینمان چه کاری انجام داده است. و یا اینکه آیا در آن سازمان اصلاً در این مدت کاری برای محیط زیست انجام شده است که بخشی از آن به ایشان مربوط باشد. اما لازم میدانم در مورد کاری که در این هفته شروع کردهاند (بی ارتباط و یا در ارتباط با سازمانشان) مطالبی را ذکر کنم؛ چرا که از حرفهای دانسته یا ندانستهی ایشان همانی استنباط میشود که سالهاست جمهوری اسلامی به شکلهای مختلف کوشیده تا آن را عملی کند و آن چیزی نیست جز نابودی جشنهای ملی ما که بخش بزرگی از میراث فرهنگی غیرملموس ایرانیان میباشد.
طرحی که ایشان از آن نام برده زیر عنوان مطلبی آمده است به نام «در چهارشنبه سوری، آزادی را به محیطبانان دربند هدیه کنیم». ایشان مطلب را این گونه شروع کردهاند:
«چهارشنبه سوری نزدیک است، اما چهارشنبه سوری سالهاست که دیگر با چهارشنبه سوریای که باید باشد، فاصله گرفته! نگرفته؟ این همه مواد منفجره، ترقههای جورواجور و همه یه جورایی ناجور و فشفشههای رنگارنگ چینی، آرام آرام به جای رسوم کهن و دلپذیر پایکوبی و جشن و قاشقزنی نشسته و دیگر کسی درپی دهش سرخی خویش و گیرش زردی همنوعانش نیست! هست؟»
و بعد از گرفتن تایید از مخاطب با طرح اینگونه «هست؟» و «نیست؟»ها میگوید هدفاش در مطلبی که نوشته دادن پیشنهادی در راستای احیای دوباره چهارشنبه سوری است؛ و برای این که عظمت این طرح را از قبل به شما گوشزد کند چنین تاکید میکند که: «راهی [ست] که فرجامش چون برجام ممکن است چند محیطبان دربند را از زندان نجات دهد…» که البته من نمیدانم که برجام کدام زندانی را از زندان رها کرد که فرجام طرح ایشان چون برجام باشد.
ایشان، پس از این گونه انشانویسی در وصف چهارشنبه سوری و اینکه دیگر نمیتوان مثل گذشته اجرایش کرد و «پیام چهارشنبه سوری» را باید در نیکویی کردن دانست و غیره، با نیت اینکه در این طرح با یک تیر، دو نشان بزند توضیح میدهد که:
«از یک سو، هزینههای خرید ترقهها و فشفشههای چینی را خرج قاشقزنی و نجات محیطبانان دربند کنیم و از سوی دیگر، خسارتهای محیط زیستی چهارشنبه سوری را کاهش داده و با مهار آلودگیهای صوتی و کم کردن میزان انتشار آلایندههای گازی، این رسم دلپذیر و شاد ایرانی را با آموزههای محیط زیستی هم همراهتر سازیم.»
یعنی، به زبان ساده و در چند جمله، چهارشنبه سوری باستانیمان را تعطیل کنیم و به جایش فقط قاشق زنی برآمده از دوران قاجاریه را راه بیندازیم و یک پولی هم بدهیم به صندوق نجات زندانیان بی گناه و دلسوز محیط زیست که حکومت زندانشان کرده و قضات اسلامی گفتهاند که برای زنده ماندنشان باید به قیمت چند شتر دیه بدهند.
خطاب به خودشان بگویم:
«آقای درویش! اولا در اردیبهشت سال جاری، به گفتهی دکتر کهرم، مشاور رییس سازمان محیط زیست، قائم مقام آن سازمان قول داده بود که تمام هزینه دیه را پرداخت کند. بعد هم چرا مثل آقای کهرم، همکار خودتان در محیط زیست، تلاش نمیکنید این قضات قرون وسطایی را تشویق کنید تا دو محیطبان بیچارهی آموزش ندیدهای را آزاد سازند که با کمترین حقوق، و با فقر و بدبختی، زندگی میکردهاند و تیراندازیشان، برای نجات محیط وحش و بر اساس وظیفه، سبب کشته شدن غیر عمد یک شکارچی شده است. و یا اگر، به واقع، سر زدن کارهای منطقی و امروزین از این حکومت را بعید میدانید و میخواهید برای حفظ جان محیط بانان دست یاری به سوی مردمان دراز کنید چرا از آنها نمیخواهید که برای نجات محیط بانان به آنها عیدی بدهند؟ به جای این که چهارشنبه سوری را حذف کنید.
«بعد هم آخر، آقای درویش، شما که از نوشتههایتان معلوم است مرتب در اینترنت خبرهای ریز و درشت کشورهای اروپایی و آمریکایی را دنبال میکنید چطور در این همه سال گذشته این خبرها را ملاحظه نکرده اید که هر ساله چهارشنبه سوری در این کشورها به شکلی گسترده و عظیم برپا میشود؟ آیا آنها کمتر از شما نگران آلودگی سرزمینشان هستند که به ایرانیها اجازهی آتش روشن کردن میدهند؟ یا عقلشان را از دست دادهاند که کلی هزینههای شهرداریها و پلیس را متقبل میشوند تا مهاجرین و تبعیدیان ایرانی با آرامش و راحتی و شادمانی جشن و سرور راه بیندازند، از روی آتش بپرند و یکی از کهنترین میراثهای فرهنگی بشری را پاس بدارند؟
«آیا نمیتوانید به جای طرح حذف چهارشنبه سوری، به وسیلهی خانم ابتکار که خیلی هم مورد علاقهی رؤسای حکومت میباشند، از دولت و مردم بخواهید که همراه شوند و چهارشنبه سوری امنی راه بیندازند که نه محیط زیست آلوده شود و نه کسی کر و کور و سوخته. نمیتوانید؟ بله البته که نمیتوانید! به شما حق میدهم. همه میدانیم این حکومت عمد دارد که میراث فرهنگی و غیر ملموس ما را نابود کند. چهل سال است که تلاش میکند. ابتدا با تهدید و بازداشت و زدن و بستن و آزار دادن و بعد هم با دلسوزیهای مصنوعی و مضحک که میترسیم شما بسوزید و کر و کورشوید. اما آیا نمیتوانستید به جای این که چهارشنبه سوری را خرج دیه دو ایرانی زحمتکش بی گناه بکنید؛ عید قربان را خرج دیه آنها کنید؟ و از مردم بخواهید پول قربانی کردن گاو و گوسفند در کوچه و خیابان را (که تصویری زشت از حیوانآزاری و عقب ماندگی است) خرج دیه دو محیطبان رنج دیدهای کند که در انتظار مرگ هستند؟ یا از مردم بخواهید ریخت و پاشهای عاشورا و تاسوعا را ،که نه به درد امامی میخورد و نه به درد مردم بدبخت، خرج دیه آنها کنند؟
«میدانم آقای درویش! نه شما و نه هیچ شخص دیگری از این قدرتها ندارد که بتواند دست به ترکیب چیزهایی بزند که مربوط به نظام جمهوری اسلامی است. اما باور کنید که در این نوع مواقع ساکت بودن و همان در جلسات شرکت کردنها و مردم را نصحیت کردن که: «منتظر دولت نباشید خودتان دست به کار شوید» خیلی بهتر است از اینکه به روی میراث فرهنگی بی پناه سرزمینمان که قبیلهای به نام جمهوری اسلامی کمر به قتلاش بسته است چنگ بیندازید.
«باور کنید حیف شماست که این گونه زحمات خالص گذشتهتان را، به عنوان یک کوشندهی حوزهی حفظ محیط زیست فدای صندلی پوسیدهی مدیر کلی سازمانی کنید که، به گواهی همهی دلسوزان و دوستدارن واقعی محیط زیست، هیچ کاری جز تظاهر فریبکارانه برای سرزمین رنج دیده ما نکرده است.
باور کنید، همان گونه که تا کنون، چهارشنبه سوری و نوروز و عیدهای دیگرمان همچنان میماند، بیهوده دستمان را به قصد نابودی آنها آلوده نکنیم.»
مارس ۲۰۱۶