حسن میگه، حسن که دروغ نمیگه!؟

چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴ برابر با ۰۹ مارس ۲۰۱۶


 عبید سن خوزانی – حسن گفته «حضرت آقای خاتمی‌به هیچ وجه ممنوع‌التصویر نیست، اگر مصوبه‌ای هم باشه، غیر قانونیه». ممنوع‌المعامله هم نیست و مرتب هم مشغول و سرگرم معامله است و در کار معامله، هم تو بازار، هم سرای چیت‌ساز، هم سرای امیر، هم حتا بالای شهر، خودم تو بازار تجریش دیدمش و باهاش کلی سلام علیک کردم. یه بار هم با هم رفتیم بازار بهجت آباد و من خودم شاهد معامله‌اش بودم، با چشم خودم دیدم، کی گفته ممنوع‌المعامله شده؟  کلی میوه و خرت و خورت خریده، کی میگه ممنوع المعامله است، هیچم ممنوع‌المعامله نیست.
در قضیه عروسی این نرگس خاتون موسوی هم،  اصلا دلش نمیخواسته به این عروسی بره.  راستش این عروسی، رفتن هم نداشت. عروسی دختر میرحسین بره که  بگه چند منه؟ رفتن به این عروسی برای کسی نون و آب نمیشه، نرفته و حالا شایع کردن که میخواسته بره و حتا شال کلا، یا در حقیقت عبا و عمامه کرده که بره، اما قوه قضائیه حکم فرستاده براش که حق نداری پاتو ازخونه بیرون بذاری، نکنه بذاری بری عروسی دخترمیرحسین، مگه عروسی قحطه. میخوای بری عروسی؟  برو این همه عروسی که از خداشونو تو بری مجلسشون رو رونق بدی، حتا اگه خواستی خطبه عقدشونو هم خودت بخونی، آدم قحطی شده که  بری عروسی دختر زهرا خانم و میرحسین؟ مگه نمیدونی فتنه می‌بارد از منجنیق فلک؟

عبید سن خوزانیحسن جان، این حرف تو درست مثل اونی می‌مونه  که هر وقت صحبت از شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی‌میشه، یا می‌گویند که این بابا احمد شهید را چرا نمی‌گذارید که بیاد و از زندان‌ها دیدن کنه  و با عده‌ای از زندانی‌ها گفتگو کنه که می‌ترسیم اینقذه این دست اون دست کنین که بالاخره این بابا واقعا هم شهید بشه، اما بالاخره پاش به ایران و زندان‌های ایران نرسه که  فورا مقامات جمهوری اسلامی‌می‌گویند ما در ایران شکنجه نداریم و درضمن اوین هم که شکر خدا زندان نیست. کی گفته اصلا اینجا زندانه؟ یعنی شما اینجارو زندان خطاب میکنین؟  اسمش روشه، اینجا هتل است.  مگه یادتان رفته؟ اصلن این هتل به ما مربوط نیست.  این هتل اوین از سال‌ها پیش همونجا بوده، ما که اومدیم، همونجا بود،  شاه واسمون یادگاری گذاشته بود. اونم نیتش خیربود. واسه پذیرائی‌های دولتی بود. حالا هم آن را به همان شکل نگه داشته‌ایم و هروقت این برو بچه‌های شر و شور قدری خسته می‌شوند و هوای گرم میزنه پس سرشون یا حاضرکردن درساشون در شبای امتحانات، قدری داغشون میکنه و آمپرشون میزنه بالا،  برای آنکه فیوز نپرونن وکنتور نسوزونن و یه قدری استراحت بکنند و حرارت بدنشون بیاد پائین، اونا را می‌بریم هتل اوین و می‌گذاریم کنار پنجره‌های هتل اوین که قدری خنک بشند و برگردند سرکارهاشون.  مگه در جمهوری اسلامی‌ زندانی هم هست که شکنجه‌ای در آنجا باشد؟ ما در این حکومت چند چیز اصلا نداریم، اولیش تقلب در انتخاباته. خدا لعنت کنه این ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج رو که جو درست کرد واین چو رو تو دهن مردم انداخت. من نمیدانم این تخم لق را کی گذاشته تو دهان شما خبرنگار‌های خارجی که تا تقی به توقی میخوره فورا دادتان به هوا بلند میشه که در انتخابات تقلب شده، جمهوری اسلامی‌ و تقلب؟ اصلا کسی باور میکنه این حرفای بی ربط شماها رو، اصلا ما واسه چی باس تقلب کنیم؟ کم رای بده داریم، مردم از بس به این انتخابات عشق میرسونن که گاهی هر کدومشون دو سه بار رای میدن، مگه ما کمبود رای داریم؟  یا بقیه شایعات که زندان‌ها پرشده، شکنجه در زندان‌ها راه افتاده، هزار نفر تا این موقع سال اعدام شده وازاین حرف‌های بی ربط و بی مسئولیت.  بالای همشونم همین شایعه‌ای که درباره خاتمی ‌راه انداختن.  کی گفته این بابا ممنوع‌المعامله است یا توخونه‌اش حبس شده، حبس شده بود که یه کاره بلند نمی‌شد ازاینجا بره  دماوند و رای‌شو  ترو فرز بندازه و برگرده و صداشم در نیاره. حالا باز خوب شد که رای‌شو باطل کردن و همه هم خبردار شدن. وگرنه اون بارم حتما میگفتن که این بابا را تو خونه‌اش حصر کردن و ممنوع‌الرای کردند.

حالا هم خوب مرضه دیگه، شایع شده که خاتمی ‌را اجازه ندادند به عروسی دختر زهرا خانم و میرحسین بره. نه خیر من اصلا این شایعه را قبول ندارم.  خاتمی‌خودش دلش نمیخواست بره و دستش هم به قول شماها، یه کادوئی و چشم روشنی  بگیره و ببره که دست خالی نباشه.   اونم برای دختر میرحسین که یه مهره سوخته است. تو این گرونی بیاد حالا یه کادوی گران قیمت هم برای دختر این بابا بگیره که هر دوشون زندانن و اصلا هم معلوم نیست آتیه و آینده‌ای داشته باشن و جون سالم از زندان به در کنن، آدم قحطیه؟ مگه آقا و دختراش و بیمارستان رفتن واسه عیادتش چشه که آدم بره دنبال این جور عروسی‌ها؟ اینه که بهانه کرده و این شایعه را راه انداخته که بله من میخواستم برم این عروسی، اما اینا نگذاشتن، خوب شوما که این سید ممد رو خوب می‌شناسین چه مارمولکیه وچه جوری حرفشو دو سه بار عوض میکنه و پشتک وارو میزنه.   یه روده راست هم که تو تمام هیکل این رفیق‌مون پیدا نمیشه، درسته دوستمونه، رفیقمونه، هم لباس و هم ریشمونه، اما خوب من که اونو از شما‌ها بهتر می‌شناسم. از جنس خودمونه.  دروغ هم که خناق نیست، تازه گفته حکم دادستانی هم دستشون بود. یعنی اینا خجالت نمی‌کشن که این شایعات را راه می‌اندازن. اونم پشت سر قوه قضائیه؟  ما تا شنیدیم این رحیمی‌ معاون اول احمدی نژاد از دست زنش خلاص شده، فورا برای آنکه دهنش را شیرین کنیم و زیادی غصه نخوره، فوری از زندان آزادش کردیم و دو هفته هم مرخصی استعلاجی بهش دادیم و فی الفور فرستادیمش که شب جمعه‌ای بره خونه، هم در مراسم عیال سابقا واجب النفقه‌اش شرکت کنه و هم اگه احیانا خواست یه صیغه  برای دو سه هفته‌ای هم شده جور کنه که رختخوابش در وسط این غم و غصه  شلوغی و گرفتاری، سوت و کور نشه و از حرارت نیفته، که خوب واقعا عزب خوابیدن روی زمین خدا خودش معصیته. قوه قضائیه ببین تو چه فکرائیه و  اونوقت اینا شایع میکنن که قوه قضائیه نگذاشته خاتمی‌ بره عروسی دختر میرحسین! واقعا که.   خاتمی، یا به قول اون بابای خدا بیامرزت ای «آخوند سوسول» تو که نمیخوای بری عروسی حالا به هر علت و سببی یا واسه اینکه صنار سه شاهی کادو نخری و توخرج نیفتی، دیگه چرا پای قوه قضائیه رو به میان میکشی. اونم قوه قضائیه‌ای که تا حالا من به قرآن مجید قسم میخورم اگه آزارش به یه مورچه یا حتا یه مگس رسیده باشه. واقعا من جای شما‌ها خجالت میکشم ازاین شایعاتی که هرروز یکی‌اش رو راه می‌اندازن و حیا هم نمی‌کن.

این حرفارو حسن گفته؟
آره چطو مگه؟
حسن به… لااله الله…

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=37255