یک منتقد انتقال آب دریای عمان و خلیج فارس به فلات مرکزی ایران:
این چاه برای کشاورز آب نمی‌شود

شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴ برابر با ۱۹ مارس ۲۰۱۶


فیروزه رمضان‌زاده- چندی پیش، حجت‌الاسلام حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی در یزد از اختصاص ۴۰۰ میلیون دلار برای نمک‌زدایی و انتقال آب از خلیج فارس و دریای عمان به دشت یزد خبر داد.

پیشتر هم مسوولان وزارت نیرو از طرح انتقال آب از دریای خزر به فلات مرکزی خبر دادند که به گفته آنها در حال حاضر مطالعات اولیه این طرح تکمیل شده است. سال گذشته نیز طرح پیشنهادی با عنوان مطالعه و انتقال آب دریای خزر به شهر مشهد و استان‌های خراسان، سمنان و گلستان با امضای ۱۰۰ نماینده مجلس شورای اسلامی آماده و به رئیس جمهور تقدیم شد.
اما منتقدان این طرح، معتقدند پروژه انتقال آب خزر عملی نیست. آنها می‌گویند اجرای این طرح، باعث مشکلات زیست محیطی می‌شود و به اکوسیستم خزر و زیستگاه‌های ماهیان خاویاری و دیگر آبزیان خزر آسیب جدی می‌رساند. برخی دیگر از کار‌شناسان نیز، انتقال آب از خلیج فارس به فلات مرکزی ایران را امری دشوار و غیرممکن می‌دانند.
خسرو بندری، مهندس کشاورزی و کار‌شناس مدیریت توسعه منابع آب که بیش از ۲۵ سال در مهندسی مشاور آب در ایران تجربه همکاری داشته است از مخالفان اجرای طرح انتقال آب دریای عمان و خلیج فارس به فلات مرکزی ایران است.
وی در گفتگویی با کیهان لندن تأکید کرده است، پروژه انتقال آب از دریای عمان و خلبج فارس به مناطق مرکزی ایران در عرصه مدیریت اجرایی کشور نادرست و هزینه‌بر است.

خسرو بندری
خسرو بندری: طرحی تخیلی و زیانبار

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید.
-آقای بندری، لطفا دیدگاه‌تان را در مورد موضوع انتقال آب از دریای عمان و خلیج فارس به فلات مرکزی ایران برای خوانندگان ما توضیح بدهید.
-سخنان آقای روحانی در مورد پروژه انتقال آب از دریای عمان و خلبج فارس به یزد و رفسنجان و مناطق مرکزی ایران برای کشاورزی و آب مشروب با اختصاص ۴۰۰ ملیون دلار و باضافه احتمالا ۴۰۰۰ میلیارد تومان، نوعی رویاست که در عرصه هنر و و تا حدودی علم پسندیده است ولی در عرصه مدیریت اجرایی کشور ناپسند، هزینه‌بر و از منظر امید واهی به مردم دادن، مخرب است. نمک‌زدایی از آب دریا‌ها برای مصرف بشر از دغدغه‌های فکری قرن بیستم بود که همچنان ادامه دارد؛ این آرزو عملی ولی در حال حاضر در اغلب موارد به سبب هزینه نجومی آن غیر قابل اجرا است. کاهش میزان نمک دریا‌ها تنها در حد استفاده از سیستم‌های خنک کننده در کارخانجات صنعتی خاص به طور گسترده انجام شده و به همین دلیل این گونه مراکز صنعتی در کنار دریا ساخته می‌شوند از جمله نیروگاه بخاری نکا در کنار دریای خزر و نیروگاه اتمی بوشهر در حاشیه خلیج فارس از این منبع استفاده می‌کنند. طرح و اجرای پروژه نمک‌زدایی و انتقال آب به معادن آهن و مس گل گهر، مجتمع مس سرچشمه و معادن آهن چادرملو در یزد و کرمان هم در دست مطالعه است. این ساده‌ترین بخش کاهش نمک و انتقال ۸۰۰ کیلومتری آب برای مصارف صنعتی است و تامین آب مصرف قابل کشاورزی به ویژه آب آشامیدنی فرایندی بسیار پیچیده تر دارد.

-مهم‌ترین مشکل این طرح بحث مدیریت آب شور است، فکر می‌کنید استفاده از آب شور در این طرح چگونه مدیریت شده است؟
-باید گفت رویای استفاده از آب شور به ترتیب در کشاورزی و آشامیدنی در آینده‌ای نه چندان نزدیک، ارزش مطالعه کار‌شناسانه در حد توجیهی دارد اما امروز تنها می‌توان در حد شناخت اولیه روی آن کار کرد وبرای اینده کنارش گذاشت. طرح «انتقال آب خلیج به صنایع جنوبی ایران» یعنی مس سرچشمه و گل گهر در حد طرح جامع یا «ماستر پلان» مطرح شده و امید به اجرای آن وجود دارد. در ارتباط با طرحی که آقای روحانی اشاره کرده است باید گفت که دو نفر از معاونین وزیر نیرو در ظرف چهار ماه، هزینه انتقال هر متر مکعب آب شیرین شده برای کشاورزی را بسیار متفاوت اعلام کرده‌اند؛ آقای دائمی معاون وزیر نیرو در خرداد ۱۳۹۴هزینه تامین و انتقال آب را سه هزار تومان برای هر متر مکعب اعلام کرد و آقای رحیم میدانی که سابقه کار طولانی هم دارد و معاون وزیر هم هست چهار ماه بعد، آن را ۱۲ هزار تومان برای هر متر مکعب انتقال آب اعلام کرده‌ است. از طرفی از عنوان طرح مشخص است که حتی نمی‌دانند که این آب قرار است از خلیج فارس منتقل شود یا از دریای عمان بعید به نظر می‌رسد که بخواهند هم زمان در کناردریای عمان وخلیج فارس تاسیسات پمپاژ و نمک‌زدائی نصب کنند.

-کاهش بارش سالانه برای تغذیه مصنوعی سفره‌های آب زیرزمینی یکی از مشکلات عمده کویر و فلات مرکزی ایران است. این مشکل چه تاثیری در اجرای طرح انتقال آب ایجاد می‌کند؟
-در حاشیه جنوبی کویر و در شمال دشت یزد میانگین بارندگی سالیانه‌ کمتر از ۱۰۰ میلی‌متر برآورد شده است؛ یعنی کمتر از یک سانتی‌متر باران در سال است، ولی میزان تبخیر از سطح تشتک تبخیر ۳۶۷۵ میلی‌متر یعنی سیصد و شصت و هفت نیم سانتی‌متر می‌شود. البته ضرائبی هستند مانند ضریب دومارتن که شرایط تشتک تبخیر را که مثل سطح آب آزاد است با زمین طبیعی مقایسه می‌کند و ضریبی بین ۱۵تا ۷۰درصد دارد اگرخوش‌بینانه این را در زمین طبیعی ۲۰۰۰یا دویست سانت بگیریم. همین یک عامل به نظر من کافی است برای رد چنین طرحی که مجبور باشیم ۲۰ هزار مترمکعب آب با هزینه‌ای سنگین منتقل کنیم که تبخیر و از دسترس خارج شود بنابراین این طرح به هیچ دردی نمی‌خورد و اصلا ًتوجیهی ندارد.

-فکر نمی‌کنید بافت و ساختار کویر پیشرفت فیزیکی پروژه را به کندی پیش ببرد؟
-وقتی ادعای سبز کردن دشت کویرمرکزی مطرح می‌شود مشکل دیگری خود را نشان می‌دهد که آن مشکل بافت زمین است، در واقع سطح وسیعی از ریگزار‌ها به دلیل نبود حتی یک سانتی‌مترخاک که بتوان در آن گیاهی سبز کرد اصلا توجیهی برای انتقال آب ایجاد نمی‌کند. من اشاره می‌کنم که اساساً ریگ و ماسه و سنگریزه، خاک نیستند و در اینها هیچ چیزی رشد نمی‌کند. گیاه در خاک رشد می‌کند برای همین گیاهانی که در بیابان‌ها به صورت کاملاً پراکنده می‌بینیم در غبارهای خاکی و ریشه‌های پوسیده روئیده‌اند. در نتیجه اگر یک متر مکعب آب به آن اراضی برسد حتی یک صدم آن هم جذب هیچ گیاهی نمی‌شود. ایجاد خاک قابل کشت از سنگ، روندی ده‌ها هزار ساله است و حتی موثر‌ترین روش‌های آبیاری قطره‌ای توان ایجاد خاک را ندارد به عبارتی هم زمان با ایجاد خاک باید به میزان غیر قابل باوری کمپوست هم وارد کنیم که کاری در حد یک فانتزی و تخیل است. من توضیح بدهم که صنعتی است به نام هایپر بونیک که غذایی را به آب اضافه می‌کنند که به وجود خاک دیگر احتیاج نیست و آن را در گلخانه‌ها و واحدهای پرورش گیاهان زینتی و بسیار گران قیمت استفاده می‌کنند که اصلا ربطی به بحث ما ندارد. حالا اگر فرض کنیم که یک هکتار گیاه کم مصرف با تراکم کم و صرفاً برای بهبود محیط زیست در اراضی دشت یزد پرورش بدهیم حداقل به ۵۰۰ متر مکعب آب برای رشد آن گیاه نیاز داریم برای پرورش چنین گیاهانی چقدر آب را باید شیرین کرد که به کل اراضی حاشیه کویربرسد؟!

-پس برای جبران تبخیر چنین حجم آب چه راهکاری پیشنهاد می‌کنید؟
-در چنین حالتی صرفاً برای جبران تبخیر آب باید ده هزار متر مکعب آب اضافی به آن دشت منتقل کنیم تا به نقطه صفر برسد یعنی برای کشت فقط یک هکتار یک گیاه غیرکشاورزی باید ده هزار و پانصد مترمکعب آب را شیرین کرده و به محل برسانیم تا فقط پانصد متر مکعب آن به مصرف گیاه برسد و بقیه با تبخیر از گرما تلف شود. تاکید می‌کنم که وقتی این آب تبخیر می‌شود در آسمان نمی‌ماند تا به ابر تبدیل شود بلکه به علت گرمای شدید منطقه، این آبی که تبخیر می‌شود در ارتفاعات بالا به صورت توده‌های ابری به طرف کوه‌های شرق ایران و غرب افغانستان که تفتان سد معروف افغانستان در آنجاست می‌رود و برای ما چیزی نمی‌ماند. این یعنی ما باید برای اینکه ۵۰۰ متر مکعب آب به یک سری گیاهی که اصلاً بازدهی اقتصادی ندارند منتقل کنیم باید ۱۰ هزار و ۵۰۰ متر مکعب آب بیاوریم که از این میزان ۱۰ هزار مترمکعب تلف شود ۵۰۰ مترمکعب هم به گیاه برسد. حال به لحاظ اقتصادی، فرض کنیم رقم آقای رحیم میدانی منطقی باشد یعنی ۱۲ هزار تومان هزینه ریالی انتقال هر متر مکعب آب به یزد باشد. در این صورت برای ده هزار متر مکعب آبی که تبخیر و تلف می‌شود باید ۱۲۰ میلیون تومان برای هر هکتار و هر سال خرج کرد تا یک هکتار گیاه غیر بازده کاشت. اگر مدیران فنی چنین محاسبه دو دو تا چهار تایی انجام داده باشند چطور می‌توانند چنین ایده‌ای را مطرح کنند؟! متاسفانه به نظر می‌رسد این گرایش وارد کردن مسائل فنی و علمی و اقتصادی در تبلیغات سیاسی مدیران جمهوری اسلامی و اصولا جهان سوم بخش جدایی ناپذیری از سیاست شده و مانع عملکرد درست و فنی مهندسان و اهل فن شده است. می‌گویند چاه‌کنی در بیابان چاه می‌کند؛ یکی گفت: از این چاه برای کشاورز آب نمی‌شود؛ چاه‌کن گفت: برای آنان آب نمی‌شود ولی برای من که نان می‌شود! تاکید می‌کنم این پروژه با نمک‌زدائی محدود برای معادن مذکور و نیاز‌های صنعتی شاید توجیه پذیر باشد ولی برای کشاورزی و آب آشامیدنی نه.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=38050