رضا تقیزاده (+عکس) حملات تروریستی اخیر اسلامگرایان افراطی در فرودگاه شهر بروکسل و یک ایستگاه مترو که دست کم ۳۵ کشته و دهها زخمیبر جای گذاشت، برنامه گردشگری باراک اوباما درهاوانا و رقص تانگو در بوئنوس آیرس را موقتا مختل ساخت و او را وادار نمود با صدور بیانیه سیاسی (کوبندهای)، بار دیگر «پیروزی قاطع و نهایی» علیه تروریستها را وعده دهد.
اظهارات اخیر اوباما تازهترین نمونهای از تضاد در گفتار و عمل رییس دولتی است که نزدیک به هشت سال در قدرتمندترین کشور جهان زمامدار بوده است.
در جمع روسای جمهور دوران معاصر آمریکا، جیمیکارتر تنها نمونهای است که میتوان از این لحاظ با باراک اوباما مورد مقایسه قرار داد- با یک تفاوت مشخص که اوباما سخنور ورزیدهای است و میتواند شکست سیاستهای انفعالی خود را در پوشش کلمات و شعارهای فریبا بپوشاند، و کارتر نه در عمل قادر مینمود و نه ورزیده در فن بیان بود.

رفتارهای پرسش برانگیز کارتر در عرصه سیاست خارجی و میل فزاینده دولت او بر عبور از رژیم وقت ایران و کمک به روی کار آمدن حکومت اسلامیروحالله خمینی در تهران، از دست رفتن قدرتمندترین متحد منطقهای آمریکا و گروگانگیری خفتبار ۵۲ دیپلمات آمریکایی را به دنبال آورد.
موجهای خشونتبار تروریسم اسلامیکه امروز در پاریس و بروکسل، تخریب زیرساختها و تغییر رفتارهای فردی و اجتماعی و امنیت جوامع آزاد را هدف قرار میدهند میراث شوم «اسلام سیاسی» و به اصطلاح «دمکراسی اسلامی» است که جیمیکارتر در انتهای دهه هفتاد میلادی به برقراری آن در تهران چراغ سبز نشان داد.
تولد طالبان در افغانستان و پاکستان، القاعده در عراق، جبهه النصره، و صدها گروه تروریستی افراطی مسلح دیگر در سوریه، که امروز از آن ویرانهای بر جای مانده، میراث پیگیری سیاستهایی است که نزدیک به چهل پیش مسیر به قدرت رسیدن یک حکومت عقیدهگرا و قشری شیعه در ایران را آماده ساخت و متعاقبا شکل گرفتن رقابت سیاسی سنی- شیعه در منطقه خاورمیانه را بنیان نهاد.
آقای باراک اوباما (در کلام و چار چوب بیانیههای محکم) سوزاندن خوشههای خشم فرزندان افراطگرای مسلمانی را نوید میدهد که دانههای آن در زمان زمامداری سلف وی چهل سال پیش در ایران پاشیده شد.
تکرار تاریخ یا تداوم تاریخی؟
حملات تروریستی اخیر در بروکسل، نتیجه مستقیم اجرای سیاست خارجی پر هزینه و شکست خورده دولت اوباما در رابطه با خاورمیانه و کشورهای مسلمان منطقه است که با وجود تهدیدات توخالی و تکرار شعارهای آشنای اوباما، تا سالها بعد از وی، در دیگر شهرهای اروپا و حتی آمریکا ادامه خواهد یافت، چنان که سیاستهای سلف او امروز در خاورمیانه و دنیای آزاد قربانی میگیرد.

اوباما میتوانست به جای پیروی از شعارهای بزک شده «آشتی با اسلام» و «دوستی با دولتهای [ اقتدار گرای» اسلامی» با اسلام سیاسی، اسلامگرایی افراطی و موجهای تروریستی که نتیجه محتوم رقابت دو شاخه اصلی اسلام و صفآراییهای شیعه و سنی است، برخورد ریشهای کرده و حمایت از حقوق انسانی و تامین آزادیهای فردی و اجتماعی در کشورهای مسلمان را هدف سیاستهای خاورمیانهای خود قرار دهد.
بی تردید اوباما مایل بود، اگر میتوانست، پیش از سفر بههاوانا، و به بهانه عادیسازی مناسبات ایران و آمریکا، راهی تهران شود، در فرودگاه دست حجتالاسلام حسن روحانی را بفشارد و پس از قرار گرفتن بر صندلی کنار علی خامنهای، رهبر سیاسی و مذهبی جمهوری اسلامی، همان گونه که دست راست عبدالله پادشاه وقت سعودی را پس از تعظیم بو کرده بود، (با اندکی تفاوت) دست (چپ!) رهبر جمهوری اسلامی را نیز در دست بگیرد، و این واقعیت دردناک را به فراموشی بسپارد که میزبان مورد حمایت او با اعدام ۱۰۰۰ نفر تنها طی یک سال گذشته، ایران را پایتخت اعدام در جهان ساخته است!
آنچه امروز به عنوان «دکترین سیاسی اوباما در خاورمیانه» معرفی میشود، آمیزهای است از سیاستهای انفعالی در پوشش «تقویت امنیت منطقهای با مشارکت دولتهای محلی».
مفهوم این به اصطلاح دکترین سیاسی، پا پس کشیدن بزرگترین قدرت نظامی دنیا از بحرانهای منطقهای است، در حالی که در عصر توسعه خارقالعاده ارتباطات، بحرانهای منطقهای به سرعت به بحرانهای جهانی تبدیل میشوند، و بمبگذاری در اماکن عمومی و انجام اقدامات انتحاری له و علیه شیعه و سنی که پیشتر محدود به کشورهای خاورمیانه بود امروز در جوامع آزاد و قلب اروپا صورت میگیرند.
آقای اوباما و دکترین سیاسی او در قبال پرهیز آمریکا از ورود به بحرانهای منطقهای و ادامه عاشقی و آشتیجویی با «اسلام سیاسی» (به ظاهر از صندوق رای برآمده)، تکرار تاریخ و همچنین تداوم تاریخی سیاستهایی است که از زمان سلف او جیمیکارتر بر جای مانده است.
ظاهرا در دکترین سیاسی باراک اوباما این اصل فراموش شده که معادله «قدرت» با «مسئولیت» همراه است و بی اعتنائی به عامل اخیر، همیشه با پیامدهای تند و مخرب همراه بوده است.
باراک اوباما نمیتواند دست رهبران حکومت خشونتگرای تهران و سنیهای قشری عضو اتحادیه عربی خلیج فارس را دوستانه در دستهای خود بفشارد، و به فراموشی بسپارد که ادامه رقابتهای کور این دو گروه– همراه با بی تفاوتیها و عدم تحرک دولت او- داعش را در عراق به قدرت رسانده و سوریه را به ویرانهای تبدیل ساخته است.

اوباما و سیاستهای او به گونهای، تکرار تاریخی رفتارهای سیاسی دولت کارتر، و ابوبکر البغدادی در موصل تداوم تاریخی حکومت شیعه روحالله خمینی در تهران است.
اوباما اخیرا طی واکنشی به ظاهرا بشر دوستانه، نسبت به اظهارات و رفتارهای دونالد ترامپ، نامزد پیشگام حزب جمهوریخواه برای جانشینی او در کاخ سفید، طرفداران وی را آشوبطلب و عوامل جداسازی ملی خواند، در حالی که سیاستهای افراطی ترامپ و طرفداری از او به عنوان یک پدیده سیاسی– اجتماعی، محصول مستقیم سیاستهای انفعالی کاخ سفید در داخل و خارج، عدم مداخله موثر آمریکا در کنترل بحرانهای محلی و همچنین آشتیجویی منفعلانه با اسلام سیاسی است که وی طی هفت سال گذشته از قاهره تا ریاض و از آنکارا تا تهران دنبال کرده است؛ اگر اوباما در کاخ سفید نمیبود فردی مانند ترامپ آنتی تز او نمیشد و به جایگاه امروز نمیرسید، چنانکه ۳۷ سال پیش کارتر راه ریگان را برای رسیدن به کاخ سفید هموار ساخت، بدون آنکه بخواهیم ریگان را از بسیاری جوانب با ترامپ مقایسه کرده باشیم.