سارا دماوندان- آمار دقیقی از اینکه ایرانیان رکوردار توهین و ناسزا به ویژه در دنیای مجازی هستند، نداریم. اما با نگاهی کوتاه به برنامههای پرمخاطب تلویزیونی و واکنش کاربران اینترنتی به این برنامهها ممکن است به این نتیجه برسیم که اگر چه نامی از ما به عنوان اولینها در حوزه زشتگویی به میان نیامده اما میتوانیم جایگاه ویژهای را در این زمینه به خود اختصاص دهیم.
برای نمونه، نگاهی به واکنش کاربران اینترنتی به برنامه تفریحی و سرگرمکننده «استیج» که از تلویزیون «من و تو» پخش میشود، بیانگر این حقیقت تلخ است که ما فرسنگها از فرهنگ انتقاد و تحمل شنیدن و خواندن عقاید دیگران فاصله داریم. کامنتها و نظرات همراه با ناسزاهای ناموسی، الفاظ رکیک و زشتگویی در صفحات فیسبوک، اینستاگرام و دیگر رسانههای اجتماعی کار را به جایی رساند که شرکت کنندگان در این برنامه تلویزیونی از مخاطبین خود خواهش کردند از به کاربردن واژههای خارج از عرف جلوگیری کنند. اما این خواهش نه تنها موثر نیفتاد بلکه معلوم نیست به چه دلیل برخی از افراد را که تعدادشان اندک هم نبود بیشتر خشمگین کرد تا جایی که شرکت کنندگان «استیج» صفحات عمومی خود را در فضای مجازی از حالت عمومی به خصوصی در آوردند.
اما این نخستین بار نبود که ایرانیان در عرصه دشنام و ناسزا و زشتگویی و تهمت و توهین از هم پیشی میگرفتند. پیش از این نیز با حمله به فیس بوک لیونل مسی بازیکن فوتبال و نوشتن الفاظ ناپسند و رکیک کار را به جایی رساندند که جمشید مشایخی به عنوان سفیر فرهنگ و آشتی به نمایندگی از مردم ایران برای دلجویی به دیدار او رفت. حمله به صفحات برخی از چهرههای فیلمهای پورنو نیز از دسته گلهای به آب داده کاربران ایرانی اینترنت است. حتی صفحهی مدل معروف برزیلی، فرناندا لیما نیز که در مراسم قرعه کشی جام جهانی ۲۰۱۴حضور داشت از هجوم کاربران ایرانی در امان نماند.
با این مقدمه، این پرسش در ذهن نقش میبندد که چرا برخی از افراد که این روزها تعدادشان نیز روز به روز بیشتر میشود به جای انتقاد با زبانی معمولی، از دشنام و ناسزا و واژههای توهینآمیز استفاده میکنند؟ چرا بیشتر این افراد با نامهای جعلی وارد میدان میشوند؟ چرا استفاده از دشنامهای ناموسی تا این اندازه امری عادی شده و حتی زنان نیز از این نوع ناسزاها استفاده میکنند که در واقع نوعی توهین به خودشان است؟!این پرسشها موجب شد که من در صفحه فیس بوک و اینستاگرام خود آنها مطرح کنم و از دوستان بخواهم دیدگاه خود را در این رابطه بیان کنند.
محسن بهزاد کریمی:
به هر حال در تمام فرهنگها بعضی کلمات قبیح بار انتقالی بیشتری از احساس و نظر دارند تا کلمات خنثی. مثلا «بی شرف» جایگزین کردنش با ادبیات غیر سخیف حداقل دو پاراگراف میبره. من قبول دارم ملت پر عیبی هستیم اما اینطور نیست که دیگر ملل زباد در این مورد از ما بهتر باشند. غیر از چند نمونه خاص.
لا اقل ما موقع سفارش غذا از کلمات رکیک استفاده نمیکنیم. انگلیسیهای کوچه و بازار برای سفارش یک پیتزا قبل از هر تاپینگ که میخواهند سفارش بدن یک اف میگذارند.
مینا:
کم تحمل هستیم، فکر میکنیم دنیا فقط از زاویه نگاه ما درسته.. متفاوت بودن انسانها رو درک نکردیم. تحت تعصبات شدید فرهنگی و مذهبی و قومی و.. پرورش پیدا کردیم.
سپندارمز ایرانی:
برای اینکه فکر میکنیم خودمان خیلی از بقیه بهتر و سرتریم… آقا عیب خود دیدن شهامت شجاعت میخواهد… ما فقط دروغ و ریا و لاپوشانی کردن افکار و کارهامونو خوب حفظ میکنیم…
پری رخ:
به کار بردن الفاظ رکیک خواه در گفتار و یا نوشتار دو دلیل عمده دارد که هر دو بیماری هستند. اول داشتن شخصیت ضد اجتماعی و دوم اختلال خلق انفجاری، هر دوی این گروهها در کارنامه استفاده مکرر از الفاظ رکیک را دارند و به علت نقصان در بیان استدلالها از کلمات رکیک استفاده میکنند.
غزاله:
بعضیها چون نمیتونن با منطق و استدلال منظور و حرفشونو بیان کنن آسونترین راه را انتخاب میکنن و با بی پروایی هرچه تمامتر فحش میدهند.
ماریا آلسا:
سارا جان، فکر کنم نبود فضای گفت و گو در ایران و نفی و عدم آمورش استفاده از فضای مجازی هم تاثیر داره.
الا گودرز:
به نظر من این موضوع کاملا بستگی به لغاتی داره که افراد موقع اظهار نظر در اختیار دارن، فرهنگ غالب ما در حال حاضر محدود به این الفاظه، وقتی سرانه مطالعه در کشور طبق امار رسمی اینقدر کم باشه برای بیان منظور از کلماتی که داریم استفاده میکنیم، در ضمن به همین منوال درک مطلب هم مشکل خواهد بود و برداشتهای عجیب و غریب رایج میشه.
پیمان اصفونی:
وقتی سران یک مملکت خودشون از ادب و تربیت بویی نبردهاند، میشن الگو واسهی مردم اون جامعه… وقتی جواب سوال رو با فحاشی و بزن بزن و سرکوب میدن، وقتی هر خانومی به صرف یک سوال یا شغلش، فاحشه خوانده میشه ،چون نظر مخالف داده یا موافق خواست اون افراد نظر نداده، یا موافق به درخواست آن افراد نظر نداده یا عمل نکرده این بی ادبی و کج فهمی و نافهمی به یک الگو تبدیل میشود که حتما باید فحش جوابش باشد و یا بداخلاقی. به نظر من تمامی این بر میگردد به سیاستمداران و کسانی که سیاست فرهنگی جامعه را پیش میبرند.
احمد حسین مردی:
اینکه بی ادبیم… فکر میکنیم خیلی با کلاسیم و با شعوریم و با غرور که از آدمای دیگه بالاتریم هر چی دلمون میخواد میگیم گاهی عمدا با تیکه انداختن با استفاده از کلمات خاص میخوایم مستقیم یا غیر مستقیم طرف رو بزنیم.
تاج مه:
جواب خیلی ساده است. ما نحوه انتقاد و اعتراض را یاد نگرفتهایم. به ما یاد ندادند. من وقتی دانشجو بودم، در دانشگاه بچهها سر امکانات دانشگاه تحصن کردند و سر و صدا شد و شیشه شکست. فردای آن روز استاد ما آمد سر کلاس و گفت: این نه اعتراض بود و نه تحصن، این شورش بود. کسی که اعتراض یا انتقاد میکند منتظر جواب هست ولی کسی که شورش میکند باید منتظر برخورد باشد… او تنها کسی بود که این مفاهیم را در ذهن ما جاسازی کرد.
علیرضا زمینی:
متاسفانه این موضوع به اشتباه در بین عوام چنین جا افتاده که در مورد هر موضوع و هر شخصی مجاز به اظهار نظر هستند کما اینکه در مورد آن شخص یا موضوع کوچکترین اطلاعی هم نداشته باشند، ضعف معلومات و توهم کارشناس بودن وقتی با یک سری الفاظ محدود کوچه بازاری ترکیب میشه خروجی بهتر از فحش و ناسزا نخواهد داشت، البته ادبیات کوچه بازاری سران حکومت و به کارگیری الفاظ زننده مجوز ضمنی استفاده از همان کلمات را برای شخص فراهم میکند. دلایل بیشماری میتوان گفت که مجالش نیست.
آرش عبدی:
چون به دنبال این هستیم در بحث و گفتگو برنده میدان باشیم و وقتی به لحاظ منطقی نمیتونیم حرفمونو به کرسی بنشونیم مجبور میشیم از حربه فحش و ناسزا استفاده کنیم که این مسئله تا حدود زیادی غیر ارادیه.
ثنا امجدیان:
همه ما در وجودمان دیکتاتورهاى کوچکى داریم که گاهى در حد خطرناکى رشد میکنند. وقتى که در یک بستر دیکتاتورى رشد میکنیم و هیچ کس به عقاید ما احترام نمیگذارد و همه چیز به ما تحمیل میشود طبیعتا ما هم دوست داریم عقایدمان را تحمیل کنیم اگر هم دوست نداشته باشیم، به صورت ناخودآگاه این کار را میکنیم. درست و غلط همیشه به ما دیکته شد و هیچ وقت کسی از ما نپرسید شما چه فکر میکنى؟!
علی خادمی:
چون برای فرهنگ مباحثه و یا انتقاد و گفتمان در محلی (مدرسه) تربیت و آموزش مولفههای اخلاقی در آن به اعتقاد من مهمتر از تدریس علوم است، حداقل برنامهای وجود ندارد.
مستانه بابازاده:
خشم و عقدههای درون که روی هم به مرور زمان انباشته شده و با یه تلنگر بیرون ریخته میشود.
مینا:
من فکر میکنم گاهی هم مخاطب آنقدر خودخواه هست و هر چقدر باهاش منطقی صحبت بشه یه جواب از آستینش درمیاره که باعث میشه آدم چارهای جز این کار نداشته باشه،البته من خودم اهل ناسزا نیستم نهایتا در خلوتم با اون شخص دعواهامو میکنم و بیشتر روح خودم آسیب میبینه.
سهیلا نوروزی:
فکر میکنم کسی که از الفاظ یا نوشتار رکیک استفاده میکند شعور فرهنگی ندارد.
احمدرضا کاظمی:
انتقادی که شک در خوانده شدن آن داری پس زحمت زیادی بابتش نمیدی و کوتاهترین راه برای ابرازش ناسزا گفتن است.
بابک مرادی:
چون ملت ما فقط ادعای دو هزار و پانصدسال تمدن را دارند. در تمام دوران هم درصد روشمفکران جامعه از فحاشها کمتر بودند.
نادیا فیض:
من مجبورم سوال شما رو بر عکس کنم و جواب بدم، به این دلیل که تا حالا از این روشها استفاده نکردم چون خودم رو دوست دارم و به شخصیت خودم احترام میگذارم.
چکاوک:
غذای جان و دغدغههایش جایی برای غذای روح و تلاش برای رسیدن به آن در جامعه ایران باقی نگذاشته است.
حیدریان:
به دلیل اینکه بر سیستمهای کشوری مثل ایران نظم و قاعده و قانون حکمفرما نیست و فردمحوری در تمام جامعه رسوخ کرده و این باعث شده است جای فکر و اندیشه را تبعیت بی چون و چرا از فرد اول مملکت بگیرد. این سیستم به بدنه جامعه منتقل شده است. ایرانیها در مقابل نظر مخالف یا صددرصد تبعیت میکنند یا نسبت به موضع به فرافکنی میپردازند که دامنه آن در شبکههای اجتماعی که فرد مسئولیتی نسبت به گفتههای خود ندارد به فحاشی میانجامد.
کیوان نقاشپور:
بعضی وقتها برای تعریف دادن از این الفاظ استفاده میشود. فکر میکنم فراوانی جایگاه القاظ رکیک کلا در کلام عامیانه زیاد است و فقط مختص به نقد کردن نیست.
نسرین شریفی:
ابراز عقیده عالیه. تفاوت در دیدگاه عالی است. چیزی که در اینجا بد است اینه که مردم به راحتی به هم توهین میکنند و فحش میدهند. خیلی سریع قضاوت میکنند و وقتی در قضاوتشان دچار کمبود میشوند به فحش و ناسزا میپردازند.
مرضیه بهمنی:
هر کسی میداند که انتقاد سازنده موثرتر از فحاشی است که به ویرانی تبدیل میشود اما چرا ویرانی را انتخاب میکنند؟ قانون سوم نیوتن، هر عملی یک عکسالعمل دارد. در جوامعی که افراد مرتب تخریب میشوند و به ترقی و رشد آنها کمکی نمیشود، عقدههای شخصی افراد در جهت تخریب سایرین سر باز میکند که همان عکسالعمل است.
نوید بزرگ نیا:
آموزش، آموزش، آموزش. در هیچ مقطعی از زندگی یک فرد در ایران آموزشی مخصوصا در محیط مدرسه که تاثیرگذارترین محیط تا قبل از بیست سالگی است صورت نمیگیرد. درست تحقیق کردن، درست انتقاد کردن، پذیرای انتقاد بودن و مسئولیتپذیری و غیره همه به آموزش برمیگردد.
برای اینکه به پاسخ درست و کارشناسانه در این رابطه برسیم به سراغ حسین قاضیان جامعهشناس ساکن آمریکا رفتم و با او در این رابطه به گپ و گفتوگو پرداختم.
-اگر بخواهیم یک تعریف جامع برای دشنام در نظر بگیریم، از نگاه شما به عنوان یک جامعهشناس زبان فحش به چه زبانی گفته میشود؟
-زبان فحش ، زبان هیجانات است. یعنی زبانیست که برای بیان حداکثر هیجانات به کار میرود بنابراین هر چه تخلیه هیجان بیشتر باشد الفاظ رکیکتر و فحشها ناموسیتر خواهند شد. در واقع ریشه فحاشی در فرهنگ ما در فحشهای ناموسی است و شدیدترین فحشها فحش ناموسی به حساب میآید. یعنی واژههایی که در آن تعابیر جنسی یا عمل جنسی کاربرد داشته باشد. حال چرا از فحش ناموسی استفاده میشود ؟ پاسخ این است که عمل جنسی یکی از راهها برای تخلیه هیجان است در نتیجه افراد با گفتن فحش جنسی و ناموسی اوج هیجان خود را نسبت به یک موضوع نشان میدهند، یعنی شدت نفرت یا هیجانی را که در یک موضوع مشخص دارند، ابراز میکنند. نکته دیگر برمیگردد به جامعه مردسالاری ما. یعنی در فرهنگ پدرسالارانه عمل جنسی نشانگر یک فتح و غلبه و تصرف است. بنابراین وقتی فرد از فحشی استفاده میکند که همراه با واژههای جنسی و ناموسی است آن را نشانهای از فتح و پیروزی میبیند و احساس میکند که فرد مخاطب مغلوب و شکست خورده است.
-وقتی نگاهی به اسامی کاربران میاندازیم به یک نکته مشترک میرسیم و آن اینکه افرادی که از نام جعلی استفاده میکنند بیشتر از سایرین از الفاظ رکیک استفاده میکنند، چه ارتباطی میان گمنامی این افراد و هتاکی کردنشان وجود دارد؟
-هر کدام از ما در جامعه یک نقش داریم و انتظار افراد از ما بر اساس نقشی است که ایفا میکنیم. به عنوان مثال وقتی از استاد دنشگاه، پزشک یا دانشجو صحبت میکنیم، انتظار میرود که واژگان و لغات این افراد فراحال نقششان باشد. انتظاری که متناسب با نقشی است که افراد در جامعه ایفا میکنند. به همین دلیل ما انتظار داریم افراد بر حسب نقشهایی که بر عهده دارند از زبان معینی استفاده کنند. به همین ترتیب بین نقشها و زبانهای متفاوتی که این نقشهای مختلف به کار میبرند تمایز قایل میشویم و انتظارات متفاوتی هم داریم. بنابراین در هنگام بروز عصبانیت یک استاد دانشگاه یا یک معلم، انتظار ما این است که واژههایی را بشنویم که میان افراد معمولی رایج نباشد. در نتیجه در هنگام بروز هیجانات، ناشناس بودن فرد یعنی ناشناس بودن نقشها و انتظاراتی که از آن نقش وجود دارد، و بنابراین در چنین شرایطی دیگر محدودیتی برای کاربرد زبان فحش وجود ندارد، در نتیجه هیچ عامل مقیدکنندهای برای کنترل بیان هیجانات وجود ندارد، از جمله کنترلهای زبانی که ناشی از نقشهای افراد، و مشخص و شناخته شده بودن فردی است که آن نقشها را ایفا میکند.
-آیا فقط ایرانیان از زبان فحش برای انتقاد، خشم و مخالفت استفاده میکنند و یا در کشورهای دیگر دنیا هم روال به این ترتیب است؟
-پاسخ به این سوال دشوار است. در این رابطه نظرات دقیق و کارشناسانه وجود ندارد. یعنی تا کنون آمار مطالعاتی در این رابطه که کدام کشور نسبت به کشور دیگر از زبان فحش استفاده میکند وجود ندارد بنابراین داوری در این ابطه مشکل است. اما میتوان پاسخ به این پرسش را اینگونه داد: ما در کشورهای مختلف با آدمهای مختلف روبرو میشویم آنها هم از فحش و الفاظ رکیک استفاده میکنند. زبان فحش زبان بیان هیجان است. زمانی که شما در جامعه ای زندگی کنید که راههای زیادی بر سر راه شما قرار نداده باشند و تنها از طریق هیجان میتوانید ابراز وجود کنید ناخواسته به زبان فحش روی میآورید. . بنابراین هر جامعهای که در آن مدارها و مسیرها و شیوههای گفتگو و حرفزدن و بیان و ابراز خود بستهتر باشد، باید انتظار داشت که این زبان بیشتر به کار رود. در نتیجه وقتی جامعه مسیرهایش را در تمامی ابعاد زندگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره برای بیان و ابراز آدمها میبندد این احتمال وجود دارد که با انباشت نفرت و هیچان از زبان فحش استفاده کند.
-بهترین راهکار برای مقابله با کنترل درست هیجان چیست؟
-پاسخ این سوال باید توسط روانشناسان و افرادی که در این زمینه مشغول مطالعه و فعالیت هستند داده شود. اما نکته ای که مشخص است این است، افرادی که از فحشهای رکیک استفاده میکنند یعنی در زمینه کنترل هیجان خود مهارت ندارند و نمیتوانند آنرا کنترل کنند، در نتیجه مهمترین قدم کنترل هیجان است که این کنترل نیاز به یک مهارت و آموزش دارد و به راحتی امکان پذیر نیست.