عبدالستار دوشوکی – دکتر حسن روحانی رئیس جمهور که به همراه هیئت گستردهای از وزراء و مسئولین عالیرتبه دولتی و تجار ایرانی به پاکستان رفته بود، با دست خالی به تهران بازگشت.
در این سفر دو روزه تشریفات و تعارفات سیاسی در حد کمال بود. حاصل این سفر امضای شش تفاهمنامه همکاری (و نه قرارداد) و انعقاد جلسات متعدد سخنرانی با علما و ادباء و مسئولین کشوری و لشکری پاکستان بود. گویا هنوز حضور پررنگ اقتصادی چین و سایه سنگین نفوذ آمریکا و عربستان سعودی بر مقدرات پاکستان این اجازه را به هیئت بلند پایه ایرانی نداد تا به اهداف سیاسی، اقتصادی و امنیتی خویش دست بیابند.
هیچگونه قرارداد قانونی و یا توافق عملی در مورد سه محور اصلی اهداف این سفر یعنی تعمیق روابط سیاسی (سوای تعارفات معمول)، رونق اقتصادی و تجاری و بخصوص توافق نهایی برای خط لوله گاز ایران و پاکستان و مسائل امنیتی بین طرفین امضاء نشد. به عقیده نگارنده مقامات دولت حسن روحانی تکالیف پژوهشی، آماده سازی و به عبارتی “مشق شب” خود را برای سفر روز بعد خوب انجام نداده بودند. به جای محتویات و بازده عملی، تکیه و برنامه ریزی زیادی بر روی تشریفات شده بود. پیچدگیهای سیاست در پاکستان و حضور پررنگ اقتصادی چین و نفوذ کشورهایی نظیر آمریکا و عربستان و متحدانش در امور پاکستان راه موفقیت برای ایران را دشوار کرده است.

بر اساس گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، روحانی در نشست با نخست وزیر و مقام های ارشد کابینه پاکستان در اسلام آباد گفت: “ایران تأمین امنیت انرژی پاکستان را بر عهده میگیرد و مردم پاکستان مطمئن باشند که تهران به عنوان یک شریک راهبردی، همواره در زمینه نفت، گاز و برق از همه توان خود برای تأمین خواست آنان، استفاده خواهد کرد”. واقعیت این است که چین از منظر اقتصادی و آمریکا و عربستان از منظر سیاسی هرگز اجازه نخواهند داد تا متحد آنها یعنی پاکستان برای تامین انرژی خود به جمهوری اسلامی وابسته باشد.
یک هفته قبل از سفر دکتر روحانی، رئیس جمهور ترکمنستان به پاکستان سفر کرده بود و مورد استقبال گرم مقامات پاکستانی قرار گرفته بود. بیشترین نیاز گاز پاکستان توسط خط لوله صلح ترکمنستان ـ افغانستان ـ پاکستان و هندوستان تامین خواهد شد که از دی ماه سال گذشته با حضور شرکتهای ژاپنی و ترکیه و سرمایه گذاری کشورهای عربی آغاز به کار کرده است. دومین گزینه عملی برای پاکستان خرید گاز مایع از قطر میباشد که مرحله اجرایی آن از ماه پیش آغاز شده است. در حال حاضر کشتیهای گاز مایع به بندر کراچی میروند اما قرار است به زودی با کمک چین خط لوله جنوب ـ شمال پاکستان از بندر گوادر در سواحل بلوچستان تا شمال پاکستان احداث شود. خط لوله دیگری از کراچی تا لاهور نیز برای حمل گاز قطر احداث خواهد شد.

در نتیجه از نظر راهبردی و عملی ترکمنستان و قطر تامین کننده انرژی پاکستان در کوتا مدت و میان مدت خواهند بود. از نظر نفت نیز عربستان تعهد دیرینه خود را نسبت به تامین کامل انرژی نفتی پاکستان دارد. وانگهی صحبت از سرمایه گذاری روسیه نیز در تامین انرژی پاکستان به صورت جدی مطرح است. مضافا قرار است پاکستان بیش از هزار مگاوات برق از تاجیکستان خریداری کند. پاکستان در حال حاضر سه نیروگاه هستهای برای تامین شش درصد برق کشور را دارد. قرار است تا سال ٢٠۵٠ میلادی پنجاه نیروگاه هستهای دیگر ساخته شود. وزیر نفت پاکستان نیز دیروز به هیئت ایرانی گفت “به دلیل وجود برخی از تحریمها نمیتوان برای پروژه خط لوله گاز ایران ــ پاکستان هیچ کاری انجام داد”. چین نیز که بزرگترین سرمایه گذار خارجی در پاکستان است با صرف بیش از ۴۶ میلیارد دلار در پروژه گسترده خود به نام “کریدور اقتصادی چین و پاکستان” متضمن استخراج وسیع ذغال سنگ و استفاده از انرژیهای طبیعی نظیر باد و خورشید در پاکستان شده است. در نتیجه پاکستان در یک شرایط درمانده و مستاصل برای “شریک تامین انرژی” نیست. و سیاست بیش از سه دهه دشمن تراشی و ماجراجویی و غرب ستیزی دیرینه جمهوری اسلامی، ایران را در موقعیت بسیار ضعیفی قرار داده است. نواز شریف نخست وزیر پاکستان هفته آینده با باراک اوباما در واشنگتن دیدار خواهد کرد. مسلما رئیس جمهور آمریکا اتکای هر چه بیشتر پاکستان به منابع انرژی ایران را تشویق نخواهد کرد.
سماجت ایدئولویک و مذهبی نظام جمهوری اسلامی و عملکرد غیر عقلانی آن در مناسبات جهانی و معادلات اقتصادی به انزوای بیشتر آن منجر شده و خواهد شد. به عنوان مثال بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی پاکستان را به دلیل اسلامی بودن به شراکت با هندوستان ترجیح میدهند. این در حالی است که پاکستان چین را بر همه ترجیح داده است. هندوستان که اعتماد چندانی به پاکستان ندارد، به ایران پیشنهاد داده است تا با سرمایه گذاری خود طرح انتقال گاز ایران به هند از طریق بستر دریا را عملی کند. برخی از مقامات مذهبی جمهوری اسلامی معتقدند که دور زدن یک کشور اسلامی و “برادر” یعنی پاکستان زیبنده نظام اسلامی ایران نیست. سیاست گذاران جمهوری اسلامی در مورد جایگاه رقابتی بندر گوادر در بلوچستان پاکستان که به چین واگذار شده است، و چابهار در بلوچستان ایران نگاهی بسیار ساده لوحانه و عملکردی آشفته و نابسامان دارند. و اصولا از بهروری جایگاه مزیت رقابتی (competitive advantage) چابهار در منطقه اطلاع علمی ندارند. به همین دلیل یک روز چینیها را برای سرمایه گذاری به چابهار دعوت می کنند، روز دیگر عمان و پاکستان را و هفته بعد از هندوستان میخواهند که در چابهار سرمایه گذاری بکند. چند روز بعد افغانها و برزیلیها را دعوت میکنند. بر خلاف آنچه که در گوادر به صورت مشخص و روشن اتفاق افتاد، جمهوری اسلامی سیاست روشن و مشخصی برای توسعه و عملی نمودن سرمایه گذاری راهبردی در چابهار ندارد. و از سیاست سردرگم “هر چی و هرکسی که پیش آید خوش آید” (incremental opportunism) پیروی میکند.
در مورد روابط سیاسی نیز اتفاق جدیدی رخ نداده زیرا ایران و پاکستان به عنوان دو همسایه اجتناب ناپذیر همواره رابطه نسبتا خوب سیاسی داشتهاند. ایران اولین کشوری بود که کشور پاکستان را به رسمیت شناخت. ایران اولین کشوری بود که در اوایل دهه هفتاد میلادی و با درخواست ذالفقار علی بوتو برای سرکوب شورشیان جداییخواه بلوچ نیروی هوایی ایران را فرستاد. اما امروزه پاکستان که بیش از یک میلیارد دلار کمک از آمریکا دریافت میکند و اخیرا نیز عربستان سعودی یک و نیم میلیارد دلار به آن کشور کمک کرد، اقتصاد کشور خود را به چین واگذار کرده و از نظر سیاسی نیز مطیع آمریکا و عربستان است. اگرچه همگان از سیاست دودوزه بازی پنهانی و دوگانه نهادهای امنیتی و نظامی پاکستان آگاه هستند. به طور مثال از آمریکا برای یافتن اسامه بن لادن کمک دریافت میکرد و از سوی دیگر برای حفظ جان وی حداکثر تلاش را مینمود.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی بنا به ماهیت دوگانه و سیاست خردگریز و تجاهل محور خویش، راهبرد منسجم و یگانه در تعامل و سیاست گذاری اقتصادی و تجاری خویش با دنیا ندارد. تفکر دیرینه انگاشته بر فروش نفت و پسته و قالی و زعفران در دنیای اقتصاد پیچیده جهان امروز محلی از اعراب ندارد. مضاف بر اینکه جمهوری اسلامی از پشت عینک سیاه مذهبی و “جهان ستیزی” و آزمایشهای موشکی تبلیغات ـ محور خود به دنیای مدرن امروز مینگرد. دنیایی که در آن نمی توان تار و پود سیاست را از رگههای اقتصاد جهانی جدا کرد. متاسفانه سردرگمی نظام جمهوری اسلامی با طرح شعارهایی پوچ و عوامفریبانه نظیر “اقتصاد مقاومتی”، آمیخته با رانتخواری مفرط نهادینه شده در بدنه اقتصاد داخلی و ماجراجویی نظامی در منطقه و بی کفایتی در سطح مدیریت خرد و کلان کشور باعث شده است که ایران حتی در تعامل خویش با کشور فقیر و همسایهای مثل پاکستان ناکام بماند. به عنوان مثال وزیران جمهوری اسلامی مدتهای طولانی است که برای زمینه اجرایی کردن موافقت نامه امنیتی بارها به پاکستان سفر کردهاند و عملا دست خالی بر میگردند. در اردیبهشت سال گذشته رحمانی فضلی (وزیر کشور) در سفر خود به اسلام آباد از مقامات پاکستان قول اجرای موافقت نامه امنیتی را گرفته بود. دقیقا همان قول این بار به رئیس جمهور نیز داده شده.
رئیس جمهور که توسط وزیر کشور و استاندار سیستان و بلوچستان نیز همراهی میشد، در ابتدای سفر خود ابراز امیدواری کرده بود موافقت نامه امنیتی که بین دو کشور وجود دارد هر چه سریعتر عملیاتی شود تا امنیت مرزهای شرقی کشور تأمین و در راستای توسعه استان سیستان و بلوچستان فعالیت صورت گیرد. غافل از اینکه پاکستان در مسائل امنیتی و ادعای به اصطلاح مبارزه با تروریسم بینالمللی (بخوان رشد تروریسم مذهبی) و دخالت در امور همسایگان خود ید طولایی دارد. ظاهرا بجز برخی از قول و قرارهای مرسوم و متعارف در زمینه عملیاتی نمودن قرارداد امنیتی ایران و پاکستان، هیچگونه توافق جامع و عملی برای اجرای قراردادی که هر دو طرف آن را امضاء کردهاند صورت نگرفته است. در نتیجه از منظر عملی و بخصوص در رابطه با خط لوله گاز ایران و پاکستان (که ایران با هزینه بسیار زیادی سهم خود را ادا کرده است) و مسائل امنیتی و مبارزه با تروریسم بینالمللی و اجرایی نمودن قرارداد امنیتی، سفر هیئت بزرگ ایران به پاکستان نتیجه ملموسی نداشته است. اگرچه حرفهای زیادی زده شد و نشستهای فراوانی صورت گرفت. میتوان در مورد این سفر پر هزینه نتیجهگیری کرد که “آمدند و نشستند و گفتند و برخاستند، پی مصلحت مجلس آراستند”.
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
یکشنبه ٨ فروردین ١٣٩۵