کامیار بهرنگ- از سال ۱۹۶۱ به پیشنهاد انستیتو بینالمللی تئاتر (ITI) ۲۷ مارس «روز جهانی تئاتر» نامگذاری شده است. پیام هر سال را یکی از هنرمندان شهیر این رشته مینویسد؛ این پیام را تا کنون هنرمندانی همچون آرتور میلر، پابلو نرودا، جسیکا کاوا و داریو فو نوشتهاند.
امسال آناتولی واسیلیو (Anatoly Vasiliev) هنرمند روس پیام خود را با این پرسش شروع کرده است: «چرا به تئاتر نیاز داریم؟»
او در پیام خود آورده است: «اینکه ما چرا به تئاتر نیاز داریم، سوالی است که هزاران هنرمند (حرفهای) ناامید از تئاتر و میلیونها مردم خسته از خود میپرسند».
آناتولی واسیلیو در این پیام جنبهی دیگری از تئاتر را به نمایش میگذارد، آنجا که به تعبیر برخی «تئاتر هنر زندگی است». او با اشاره به بحرانهای جهان امروز ما در پیام خود گفته است: «خدا چگونه در بهشت غمگین میشود و زندانیان در سلولهای خود فراموش میشوند؟ چگونه شور میتواند ما را به بالا ببرد و عشق ما را از بین ببرد حالا چگونه امروز فکر میکنید دیگر به انسانهای خوب نیاز نداریم آن هم در روزهایی که فریب فرمانروایی میکند. مردم در خانههای خود به زندگی مشغولند در حالی که کودکان از اردوگاههای پناهندگی مجبور میشوند به بیابانها بازگردند و ما هر روز و هر روز از عزیزان خودمان جدا میشویم؛ تئاتر میتواند به ما همهی اینها را بگوید».
این هنرمند روس در بخشی دیگر از پیام خود به «لعنت» کامپیوتر و گجتها پرداخته و گفته است: «به تئاتر بروید، تمام ردیفها و بالکنها را پر کنید، به تمامی کلمات گوش و همهی تصاویر زنده را تماشا کنید… از تئاتر غفلت نکنید، هیچ فرصتی را برای دیدن تئاتر از دست ندهید. تئاتر ارزشمندترین فرصت در زندگی مشترکِ پر شتاب و بیهودهی ماست».
آناتولی واسیلیو در پایان پیام خود به این موضوع اشاره میکند که «ما فقط به یک تئاتر است که اصلا نیاز نداریم: تئاتر سیاست».
او تاکید میکند که ما هرگز نیازی به «تئاترهای سیاسی، سیاستزده، سیاستمداران و تئاتر بیهوده سیاست» و «تئاتر ترورهای هر روزه، اجساد و خون در خیابانها و درگیری ادیان، قومیتها و گروهها» نداریم.
بازی سانسور بر صحنه تئاتر ایران
در این میان، سال گذشته تئاتر ایران باز هم شاهد سانسور و توقیف بود. نمایش «پینوکیا» به کارگردانی شهره سلطانی تنها ۳ روز توانست روی صحنه بماند و با فشار رسانههایی همچون کیهانِ شریعتمداری توقیف شد. سلطانی که خود پس از سالها مبارزه با بیماری با نمایش «پینوکیا» به دنیای تئاتر بازگشته بود در مورد برخوردهای صورت گرفته گفته است: «ریشه بیماری که سال گذشته برایم به وجود آمد اعصاب و فشارهای عصبی بود. به دلیل تنشهای پیش آمده طی این چند روز بار دیگر اتفاقی افتاده که نمیدانم اگر قرار باشد بار دیگر روی صحنه بروم، چطور باید کار کنم».
تیغ تلخ سانسور و توقیف به روی «اپرای سعدی» کاری از بهروز غریبپور نیز کشیده شد. غریبپور پس از اپرای موفق مولوی و حافظ به سراغ «شیخ اجل» رفت اما صدای آواز سحر محمدی موجب شد تا این تئاتر عروسکی با همهی زیباییهایش روانه بایگانی شده و عروسکها هم انبار شوند.
اما قصهی پر غصه توقیف تئاتر به این نامهای بزرگ ختم نمیشود؛ تئاترهای کمدی و شادی که بسیاری از مردم را به سالنها میکشاند تا چند ساعتی را بیرون از دردهای روزانه نگاه دارد نیز بینصیب از توقیف نماندند. «این خانه چند؟» از این دسته بود که در مشهد با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به روی صحنه رفت. اما «نیروهای ارزشی» این شهر ناگهان تمام مشکلات شهر را فراموش کرده و نگران «رقصهای اروپایی اجرا شده روی صحنه به صورت زنده» شدند و موجبات تعطیلی این تئاتر را فراهم ساختند.
نمایشهای «پرویز و پونه» به کارگردانی عبدالرحمن قادری، نمایش «۸۵ سالگی» پوریا وزیری و نمایش «همسفر عشق» به کارگردانی محمدرضا اسماعیلی نیز از دیگر نمایشهایی بودند که به عنوان «تئاتر آزاد» به اجرا درآمده اما پس از مدتی توقیف شدند.
حسین مؤذن، سرپرست شورای ارزشیابی و نظارت اداره کل هنرهای نمایشی در مورد روند توقیف یک نمایش به «شکایات مردمی و نظارتهای نامحسوس» اشاره کرده است.
اما در واقع میبایست دید که این سرپرست هنری که میبایست متولی و مدافع نمایش نه پیگیر «شکایات مردمی» بلکه مجری همان «نظارتهای نامحسوس» و اجرای اوامر رهبری است که به صراحت گفته است: ««هر کشوری یک اصولی دارد که این اصول باید مراقبت بشود و دستگاههای حاکمیتی باید این اصول را رعایت کنند؛ رودربایستی ندارد. اگر چنانچه میبینید فلان تئاتر، فلان فیلم، فلان کتاب، فلان نشریه با مبانی انقلاب و مبانی اسلام مخالف است، جلویش را بگیرید و با آن برخورد بکنید».
سیاسیها تئاتر وست
سال گذشته علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکید کرد که «در وزارتخانه سال ۹۴ را با عنوان تئاتر نامگذاری کردیم و جزو اولویتهای کاریمان در سال جدید این است که توجه ویژه برای افزایش تالارها و تئاتر شهرهای شهرستانها و حمایت از تولید تئاتر و گروههای نمایشی داشته باشیم».
در سال گذشته جدا از شخص علی جنتی که در سالهای وزارت خود در چندین اجرای تئاتر شرکت کرده بود، حضور دیگر چهرههای سیاسی در اجراهای گوناگون به نوعی چشمگیر بود. اسحاق جهانگیری، محمدباقر نوبخت، محمدجواد ظریف، عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی و محمود واعظی از جمله این شخصیتها بودند.
اما همین حضورها هم بدون دردسر نبود. کنار هم نشستن سید محمد خاتمی و علی اکبر صالحی کار را حتی به مجلس شورای اسلامی کشاند تا سید محمود نبویان در تذکری «از آقای رییس جمهور توضیح علت حضور رئیس سازمان انرژی اتمی در جلسه تئاتر در تهران در کنار یکی از سران فتنه» را بخواهد.
احمد مسجد جامعی، وزیر ارشاد در دولت دوم سید محمد خاتمی و عضو کنونی شورای شهر تهران نیز سال گذشته پس از مدتها «تهرانگردی» روی به «تئاترگردی» آورد و جدا از حضور در نمایشهای گوناگون به دیدار اهالی تئاتر رفت. او در آکادمی سمندریان حضور یافت و به حمید سمندریان و هما روستا ادای احترام کرد و به دیدار با آهو خردمند و خانواده اکبر رادی و داوود رشیدی رفت و یاد محمود استادمحمد را گرامی داشت.
تئاتر ایران با دنیایی از مشکلات روبروست، از سانسور نمایشنامه تا نبود سالنهای مناسب؛ از وجود نیروهای فشار فرهنگی تا ایجاد محدودیتهای حین اجرا. از نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی که حتی یک بار به دیدن تئاتر نرفتهاند تا سالنهای خصوصی که مشکلاتشان پایان ناپذیر مینماید. با این حال تئاتر ایران همچنان زنده است، نفس میکشد و نفس به نفس با جامعه خود میماند. دردهایش را بازی میکند، تلخند میزند، اشک میریزد اما همچنان امیدوار باقی مانده است تا روزی دوباره جایگاه خود را پیدا کند.
هر چه هست امروز را باید به اهالی تئاتر شادباش گفت، هرچند تئاتر ایران با گریم چهرهی خود را شادمان و دردهایش را در سینه نگاه داشته، اما امروز جشن تئاتر است، پس همچنان و همیشه به این پرسش فکر کنیم که چرا به تئاتر نیاز داریم؟