آی قصه، قصه، قصه
رفتم به باغ پسته

دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۵ برابر با ۰۴ آپریل ۲۰۱۶


گفته می‌شود هانس کریستیان آندرسن کتاب جوجه اردک زشت را بر اساس زندگی خود نوشته است
گفته می‌شود هانس کریستیان آندرسن کتاب جوجه اردک زشت را بر اساس زندگی خود نوشته است

کامیار بهرنگ (+صدا) ۲ آپریل همزمان با زادروز هانس کریستیان آندرسن، نویسنده مشهور دانمارکی، «روز جهانی کتاب کودک» نام‌گذاری شده است. بسیاری از ما یکی از داستان‌های پری دریایی کوچک، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، ملکه برفی یا دخترک کبریت‌فروش را خوانده‌ایم؛ داستان‌هایی که به ۱۵۰ زبان متفاوت ترجمه شده‌اند.

در ایران نیز فرهنگ قصه‌خوانی برای کودکان یکی از عناصر ریشه‌دار فرهنگی محسوب می‌شد. موضوعی که در سال‌های گذشته هم از سوی متولیان فرهنگی و هم از سوی پدر و مادرها به فراموشی سپرده شده است. نسل‌های گذشته در ایران به احتمال زیاد خاطرات بسیاری هم از افسانه‌های بزرگترهایی چون مادربزرگ و یا پدر و مارد و یا از نوار قصه‌های خود دارند؛ علی‌مردان خان، خاله سوسکه، حسن و خانم حنا، ننه قوزی و خروس زری- پیرهن پری، آهوپرنده‌ها و بسیاری دیگر که هر کدام در کنار کتاب‌های رنگارنگ، دوران کودکی بسیاری از ما را ساخته‌اند. با این حال فراموشی این بخش و سپردن بچه‌ها به بازی‌های کامپیوتری و تبلت‌هایی که به جای کتاب به دنیای بچه‌ها راه پیدا کرده است معضل بزرگی است.

از سوی دیگر مسوولان فرهنگی هم آنچنان اهمیتی به کتاب کودک نمی‌دهند. اگر شما سری به سایت «شورای کتاب کودک» بزنید با این پیام روبرو می‌شوید: «شورای کتاب کودک از سه‌شنبه ۲۵/۱۲/۹۴ تا شنبه ۱۴/۱/۹۵ تعطیل است» یعنی شورای کتاب کودک هیچ برنامه‌ای برای «روز جهانی کتاب کودک» ندارد.

اما سوی دیگر ماجرا فعالیت‌هایی است که در گوشه و کنار جهان انجام می‌شود. «آواک» یکی از این تجربه‌هاست؛ «نشر شنیداری آواک با هدف تولید و نشر کتاب‌های صوتی و چندرسانه‌ای آغاز به کار کرده است». با امینه شریفی مدیر این نشر صوتی به گفتگو نشستم تا جنبه‌های گوناگون کتاب و بیشتر از آن قصه‌گویی برای کودک را بررسی کنیم.

نوارهای قصه برای نسل‌هایی از ایرانیان پر است از خاطرات کودکی
نوارهای قصه برای نسل‌هایی از ایرانیان پر است از خاطرات کودکی

– قصه شنیدن از بزرگترها که به جای خود، نوار قصه‌ها هم که بخشی از دوران کودکی یکی دو نسل پیش به شمار می‌رفت حالا از بین رفته و یا بسیار کمرنگ شده است. شما علت از بین رفتن این موضوع را در پیشرفت و تغییر زمانه می‌دانید یا عناصر دیگری را در این مورد تاثیرگذار می‌دانید؟

امینه شریفی؛ مدیر نشر شنیداری آواک
امینه شریفی؛ مدیر نشر شنیداری آواک

– الان که نوار کاست دیگر نداریم اما تولید داستان ادامه داشته است، یعنی در زمان‌های گوناگون آدم‌های مختلفی خواستند که آن اتفاق را تکرار کنند ولی از آنجایی که بیشتر خواستند تقلید کنند و در واقع تکرار همان داستان‌های قدیمی بوده است، شاید با استقبال روبرو نشدند.

چیزی که آن نوار قصه‌ها داشت، نگاه متفاوتشان به بچه‌ها بود. ما در آنها می‌بینیم که بچه‌ها را به عنوان یک شخصیت مستقل که قرار است با او ارتباط برقرار شود نگاه می‌کردند و قصه‌گو صدایش را بچه‌گانه نمی‌کرد تا با این کار نشان دهد مخاطبش کودک است. جمله‌ها را حتی اگر همین امروز هم گوش کنیم می‌بینیم که جمله‌هایی کتابی هستند یعنی لزوما جمله را ساده نکرده است برای اینکه یک بچه اگر گوش داد بفهمد؛ آن گروهی که قصه‌ها را تولید می‌کردند پذیرفته بودند که بچه‌ها فهیم هستند.

– ما داستان‌هایی داریم مثل شازده کوچولو، جاناتان مرغ دریایی و یا داستان‌های شل سیلوراستاین که برای یک گروه سنی خاص نوشته نشده است. شاید من و شما هم امروز آن داستان‌ها را بخوانیم و از آنها لذت ببریم. چنین داستان‌های ماندگاری در ادبیات ایران (حداقل ادبیات معاصر) دیده نمی‌شود. علت چیست؟

– راستش باید بگویم که اتفاقا ما هم داریم اما واقعیت این است که بسیار کم هستند؛ مثل قصه‌های مرادی کرمانی. ولی اگر بخواهیم مقایسه کنیم با آنهایی که شما اسم آوردید باید بگویم که شاید به خاطر تفاوت جهانمان است. یک جنبه‌ی دیگر هم می‌شود به موضوع اضافه کرد و آن استمرار است که در ایران دیده نمی‌شود. حالا شما به شازده کوچولو و شل سیلوراستاین اشاره کردید من به آنها داستان‌«رمان ارنست و سلستین» نوشته‌ی دنیل پناک را هم اضافه می‌کنم. کارهایی که هم کودکان و هم آدم بزرگ‌ها می‌خوانند، انیمیشن‌هایی که از آنها ساخته می‌شود را هم هر دو گروه می‌بینند. به نظر من این نگاه متفاوت آنقدر در ایران رشد نکرد، در ایران نگاه غالب به کودک نگاه به یک شیء است نه به یک آدمی که حالا شاید کوچکتر است. شاید همین نگاه است که موجب می‌شود دیگر کارهایی به آن ماندگاری که اشاره کردیم در ایران تولید نشد. نمونه‌ی دیگری هم می‌توان به موضوع اضافه کرد، اگر امروز به برخی از پدر و مادرها بگوییم که این نوار قصه‌را بگذارید تا بچه‌ی شما گوش کند، اولین کاری که می‌کنند این است که می‌گویند این کلمه سخت است و بچه‌ی من احتمالا نمی‌فهمد. اینجاست که باید به آنها گفت شما می‌توانید این موضوع را امتحان کنید، می‌توانید توقع بیشتری از بچه‌های خودتان داشته باشید. این کوچک کردن کودکان نتیجه‌اش تولیداتی است که استقبال زیادی از آنها نمی‌شود و در واقع هم اصلا برای کودکان نیست. پس اصل ماجرا را باید در نوع نگاه جستجو کنیم، کسی که در حوزه ادبیات هم کار می‌کند قرار است که برای یک مخاطب خاص بنویسد و خب بسته به این که مخاطبش را چطور می‌بیند می‌نویسد. به نظرم اینجاست که ما نتوانستیم آنچنان کارهای ماندگار تولید کنیم.

بخشی از دنیای کتاب ایرانی که زیر بار تمام فراموشی پنهان شده
بخشی از دنیای کتاب ایرانی که زیر بار فراموشی پنهان شده

– اجازه بدهید به سراغ «آواک» برویم، از کجا شروع کردید و مجموعه‌ی «قصه‌های صندوقچه» به دنبال چه بود؟

– من در ایران کار صداپیشگی می‌کردم و می‌خواستم اینجا هم کار را ادامه دهم. کاری که می‌توانستم بکنم این بود که قصه بخوانم اما شروع کار با قصه آدم بزرگ‌ها بود. اینجا اول برنامه نمایش‌نامه‌خوانی گذاشتیم و بعد هم شروع کردیم به قصه‌خوانی که به طور عجیبی از آن استقبال شد. حقیقتش این است که ما انتظار آنچنانی نداشتیم که یک عده بیایند، بلیت بخرند که ما برایشان قصه بخوانیم. بعد از این بود که با تعدادی از دوستان به این نتیجه رسیدیم که نوار قصه تولید کنیم. ایده اولیه آواک از اینجا شروع شد و خوشبختانه دوستان موزیسین به کمک ما آمدند و برای کارهای تولیدی ما موسیقی ساختند و یک دوست مترجم کاری منتشر نشده را در اختیار ما گذاشت. کارهایی که ما انجام دادیم قبلا به صورت کاغذی منتشر نشده‌اند و در واقع خودمان کار تولید کردیم. بیشترین کاری که تا به اینجا انجام داده‌ایم در حوزه کودک بوده؛ پارسال مجموعه‌ای را به صورت هفتگی از شب یلدا تا نوروز کار کردیم که یک مجموعه‌ی ۱۲ قسمتی از قصه‌های ملل است. این قصه‌ها بازسازی افسانه‌های کشورهای مختلف است بر بستر یک داستان خطی که در یک ساختمان می‌گذرد. در این داستان بچه‌های ساختمان تصمیم می‌گیرند که برای هم قصه بگویند، ساختمانی که گفته می‌شود جایی ست که بهارش سرسبز و تابستان‌هاش پر میوه است؛ یعنی جایی که می‌تواند هر جایی باشد. خودمان و مخاطب کودکمان را محدود به جغرافیای خاصی نکردیم.

این ساختمان ۱۳ آپارتمان دارد که در هر واحد یک خانواده با شرایط مختلف زندگی می‌کند. در یک واحد تک فرزند هست، دیگری پدری ست که به تنهایی از کودکش نگهداری می‌کند، در دیگری مادربزرگی زندگی می‌کند و یکی دیگر کودکی است که در واقع به فرزندخواندگی پذیرفته شده است. در یکی از این واحد‌ها هم مردی تنها زندگی ‌می‌کند که بچه‌ها به او غول می‌گویند چون همیشه تنها و عصبانی است، حالا در این ساختمان همزمان با شب یلدا بچه‌ی خانواده ایرانی از دیگران دعوت می‌کند تا به آنها فرهنگ خودش را معرفی کند. اینجاست که او در گوشه‌ای از خانه کرسی درست می‌کند و بچه‌ها جمع می‌شوند و او شروع می‌کند به قصه تعریف کردن، یکی از بچه‌ها که نروژی‌ست می‌گوید که من هم از مادربزرگم شنیدم که آنها هم شب‌های زمستان دور آتش جمع می‌شدند و برای هم قصه می‌گفتند و بعد از این است که تصمیم می‌گیرند هر هفته در یک خانه جمع شوند تا بچه‌ی آن خانه برای دیگران قصه خودش را بگوید. بچه‌هایی دنباله‌روِ سنت قصه‌گویی مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها. به این شکل ما هر هفته یک داستان از کشوری متفاوت داریم و در آخر هم چند جمله‌ای بچه‌ها با هم حرف می‌زنند. این مجموعه بعد از اینکه هر دوازده قصه کامل شد روی سایت ما گذاشته شد.

داستان خوانی امینه شریفی
داستان خوانی امینه شریفی

– آیا این پروژه می‌تواند جای آن قصه‌هایی را که روی نوار کاست ضبط می‌شدند بگیرد؟

روز جهانی کتاب کودک
روز جهانی کتاب کودک

– به نظرم می‌تواند جای نوار قصه‌ را بگیرد. اما نوار قصه‌هایی که ما داشتیم مدلش مثل اجراهای نمایش رادیویی بود که این کار اخیر ما لزوما به این شکل نیست. ولی نقش دیگری هم که آن نوار قصه‌ها داشتند، غنی کردن دایره واژگان بچه‌ها بود و یک سری مسایل فرهنگی را منتقل می‌کردند. از این زاویه کاری هم که ما کردیم ادامه‌ی همان ایده است، یعنی بچه‌ها را دست کم نگرفتیم و اجازه داده و می‌دهیم که کلمه‌های تازه بشنوند و یاد بگیرند. از سوی دیگر حالا وقتی ما در دنیایی زندگی می‌کنیم با ارزش‌هایی مثل دوستی، صلح، همدلی و زندگی کردن مردم با سلیقه‌های متفاوت، تلاش کردیم همین فرهنگ را در قصه‌ها رعایت کنیم. درمورد نمایشی‌تر بودن کارهای شنیداری هم سعی داریم مجموعه‌ی بعدی که در دست تهیه داریم را به این شکل کار کنیم اما خب در خارج از کشور با محدودیت افرادی که تجربه‌ی کار در این حوزه داشته باشند مواجهیم.

اتفاق دیگری که با نوار قصه‌های آن زمان می‌افتاد این بود که چطور خواندن یک کلمه و با چه لحنی خواندن یک جمله را هم به مخاطب و شنونده‌ یاد داده می‌شد شاید بی‌اینکه حتی قصدش را داشته باشند و این هم از اتفاقات خوبی‌ست که موقع گوش دادن به قصه می‌افتد. ما در آواک حواسمان به این جنبه‌ی کار هم هست. دیگر این که قبلا در خیلی موارد کتاب و نوار را با هم می‌خریدیم؛ می‌خواهم بگویم آن موقع نوار قصه جایگزین کتاب نبود. از این نظر در آواک نظر ما هم این است که وقتی قصه‌هایی را می‌شنویم خوب است که کنارش کتابش را هم داشته باشیم. اینها همراه یکدیگرند نه رقیب.

– چه کسانی مخاطبان شما هستند؟

– به شخصه فکر می‌کنم این قصه‌ها سه گروه را می‌تواند مخاطب خود بشناسد: فارسی‌آموزانی که الزاما می‌توانند فارسی‌زبان هم نباشند، بچه‌هایی که قرار است با شنیدن قصه تشویق شوند به خواندن و مطالعه و نه اینکه فقط شنونده باشند، و کسانی‌که ارتباطشان با زبان فارسی کم است.

– نکته‌ی مهمی است، کودکان ایرانی خارج از کشور. این گروه با برداشت‌ها و خواسته‌های متفاوت چقدر می‌تواند از این قصه‌ها استفاده کند؟

– دایره واژگان بچه‌ای که در خارج از ایران زندگی می‌کند با بچه‌ای هم‌سن خودش در ایران بسیار متفاوت است. دسترسی بچه‌‌های خارج از کشور به منبع کلمه‌های فارسی احتمالا محدود می‌شود به دایره واژگانی پدر و مادرشان، و در این شرایط است که ضرورت وجود این قصه‌ها بیشتر احساس می‌شود و ما هم وقتی این سری قصه‌ها را کار می‌کردیم مخاطبان اصلی خود را همین گروه در نظر گرفتیم. این را با کمی احتیاط می‌گویم اما شاید بشود گفت که هنوز مفاهیمی مثل اینکه کنار هم با خوشی و خرمی زندگی کنیم یا مثلا با کلیشه‌های رایج به افراد نگاه کنیم، دغدغه‌ی خیلی جدی در حوزه‌ی آموزش کودکان در ایران نیست. منظورم برنامه‌ریزی‌ در کتاب‌های درسی و داستان‌های کودک است برای ترویج یک نگاه مثبت و انسانی. در خارج از ایران اما به این موضوعات بسیار پرداخته شده است، در خود جامعه‌ی میزبان و به زبان آنها. حالا ما می‌خواهیم این موضوع را برای بچه‌ی ایرانی بگوییم که مثلا فرزندخوانده نیز همانقدر عزیز است که فرزند همخون خانواده و یا حتی در مواردی ما قصه‌ها را کمی دستکاری کردیم چرا که در بسیاری از قصه‌های قدیمی، زن‌بابا یک شخصیت خیلی وحشتناک نشان داده می‌شود. ما این شخصیت را حذف نکردیم ولی خیلی سریع از آن عبور کردیم و در بیان شخصیت او مبالغه نکردیم. بچه‌ی امروزی یاد می‌گیرد که اینگونه کلیشه‌سازی‌ها و پیش‌داوری‌ها ایراد دارد و قرار نیست با آنها بزرگ شود. حالا این مجموعه که در موردش توضیح دادم مجموعه‌ای از قصه‌های ملل بود، در پروژه بعدی با همین نگاه به سراغ قصه‌های بومی و محلی ایرانی خواهیم رفت. آن مجموعه هم مثل این یکی با احترام به فهم کودک امروز، ساختاری غیر خطی دارد و قصه در قصه است. ضمن این که فکر می‌کنم جدا از بالابردن دایره واژگانی، آنها را با فرهنگ کشوری که از آن آمده‌اند نیز بیشتر آشنا می‌کند.

خلاصه اینکه به شخصه به دلیل اینکه اولین مخاطب کارهای آواک، کودک یازده ساله‌ی خودم است، در کشوری که زبان رایجش زبان مادریش نیست، همیشه این جامعه‌ی مخاطب را مد نظر قرار داده‌ام.

*امینه شریفی در بخشی از این مصاحبه در مورد یکی از کارهای خود چنین توضیح داد: « پیش از آواک برای اینکه پسرم را تشویق به خواندن فارسی کنم، و برای اینکه یک گفتگوی طولانی به فارسی داشته باشیم، خودش پیشنهاد داد که یک کار رادیویی کنیم و من هم پذیرفتم و نتیجه‌اش مجموعه پادکست‌های «چشم چشم دو ابرو» شد».
این پادکست را می‌توانید اینجا و یا در کانال ساندکلود آواک گوش کنید:

[soundcloud url=”https://api.soundcloud.com/playlists/12065540″ params=”auto_play=false&hide_related=false&show_comments=true&show_user=true&show_reposts=false&visual=true” width=”80%” height=”200″ iframe=”true” /]

 

*مجموعه‌ی «قصه‌های صندوقچه» را که در متن مصاحبه نیز به آن اشاره شد می‌توانید در ساندکلود گوش کنید:

[soundcloud url=”https://api.soundcloud.com/playlists/67863933″ params=”auto_play=false&hide_related=false&show_comments=true&show_user=true&show_reposts=false&visual=true” width=”80%” height=”200″ iframe=”true” /]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=39351