امروز دهکدهی جهانی، دنیای تغییر مکانهایِ بزرگ جعرافیایی ومهاجرتهای انبوه است. دنیای امروز، دنیای فرار از خطر جنگ و پناهجویی و نیز حق مسافرت و تغییر محل زندگی است. مهاجرت و تغییر محل زندگی برای برخی آسان و برای برخی مشکل است.

در گوشۀ یک سوپرمارکت ایرانی در شمال لندن، یک شهروند ایرانیتبار، آقای مسعود افضلی، بیش از ۱۳ سال است که در کنار تجارت، به صورت رسمیو با تایید دولت بریتانیا به مهاجران و پناهجویان ایرانی خدمات اجتماعی ارایه میدهد. او تجارت را با ارایۀ خدمات اجتماعی زیر یک سقف گرد آورده و البته برای این فعالیتها مشمول برخی معافیتهای مالیاتی نیز میشود و به این ترتیب با اختصاص وقت و تمرکز بیشتری به هموطنان خود میرسد. مهندس افضلی تحصیلات خود را در بریتانیا گذرانده و بیش از۴۰ سال است که مقیم این کشور است. او حرفهای جالبی در مورد پناهجویان ایرانی دارد. با وی در سوپرمارکت «اصفهان» به گفتگویی کوتاه نشستهایم.
– آقای افضلی هدف شما از تاسیس «دفتر مشاوره و حمایت» چه بوده است؟
-حدود ۱۳ سال پیش که این دفتر را در شهر بیرمینگام تاسیس کردم هدف من آن بود و هست که به پناهجویان و پناهندگانِ ایرانی کمک کنم. من میدانم که اکثر پناهجویان برای اینکه خودشان را به اصطلاح به این طرف آبها برسانند، خانه و کاشانۀ خود را در ایران میفروشند وبه امید زندگی و دنیای بهتر- و به قول برخی هم برای رسیدن به «بهشت»- راهی کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی میشوند. با توجه به سالهای اقامت طولانیام در این کشور، هدفم کمک به آنها برای جا افتادن و ادارۀ امورشان و مشاوره در امور پناهجویی است. افزون بر این، میخواهم به آنها قبل از اقدام به پناهندگی و یا تقاضای اقامت در این کشور در مورد مسائل و مشکلات زندگی در محیط جدید اطلاعات و هشدارهای لازم را داده باشم.

– مثلا در چه مواردی…؟
-میخواهم به آنها هشدار بدهم که با اطلاع و آگاهی در این مورد اقدام نمایند. من مثالهای زیادی دارم که خانوادههایی که بدون اطلاعات لازم این گام را برداشته بسیار پشیمان شدهاند. ولی متاسفانه چون همۀ پلها را پشت سر خودشان خراب کرده بودند راهی برای برگشت نگذاشتند و در اینجا هم به شکست مالی و معنوی رسیدند.
– کمی در مورد کارتان توضیحاتی برای خوانندگان ما بدهید.
-من در سال ۲۰۰۳ این سازمان را در شهر بیرمینگام تاسیس کردم و دو سال فعالیت میکردم و امور خدماتی موفقی ارایه میدادم و پیگیریهای لازم را کردم تا این سازمان مطابق قوانین بریتانیا در سال ۲۰۰۵ به ثبت رسمی رسید. پس از نقل مکان به لندن بین سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ مدتی طول کشید که «شورای خیریهها»ی بریتانیا متقاعد شود که این سازمان مورد اعتماد است و ما را به رسمیت بشناسد. امروز دیگر پس از ۱۳ سال این دفتر مورد اعتماد نمایندۀ پارلمان بریتانیا از منطقۀ بارنت، مایک فراره ازحزب محافظه کار، نیز هست و من با ایشان همکاری نزدیک دارم.
-آیا فعالیت شما در لندن حوزۀ جعرافیایی دارد یا مراجعان از مناطق مختلف لندن و بریتانیا هستند؟
-از آنجا که بیشتر مهاجران و پناهجویان ایرانی در سالهای اخیر در شمال لندن و حومه اسکان مییابند من فعالیت خودم را در این منطقه متمرکز کردهام و اکثر مراجعهکنندگان از این منطقه هستند. البته تماس و مشورت تلفنی از شهرهای مختلف بریتانیا و ایران در مورد امور مهاجرتی و تحصیلی و کاری هم دارم.
-آقای افضلی، پناهجویان ایرانی را چگونه ردهبندی میکنید؟ آیا بیشتر آنها پناهجویان اجتماعی و اقتصادی یا از اقلیتهای دینی و قومیهستند و یا سیاسی؟
-سئوال خوبی کردید. بیشتر پناهجویانی که به من مراجعه میکنند پناهجویان اجتماعی و دینی هستند. اکثر آنها هم از سوی وزارت کشوربریتانیا و دادگاه جواب رد میگیرند و در نتیجه بیشتر آنها تقاضای خودشان را به صورت تقاضای پناهندگی سیاسی ارایه میدهند. در اینجا هم باید نشان بدهند که در صورت بازگشت جان آنها در خطر است و مورد پیگرد قرار خواهند گرفت. یعنی استدلال اینکه آنها در صورت بازگشت دچار محدودیتهای اجتماعی شده و از حقوق شهروندی و اجتماعی محروم خواهند شد کافی نیست زیرا معمولاً قضات دادگاهها به آنها میگویند که این محدودیتها در ایران برای همه وجود دارد. یا اینکه در مورد گرویدن به مسیحیت میگویند کلیساهای خانگی در ایران وجود دارد. حرف من این است که قوانین موجود در بریتانیا در مورد شرایط اعطای پناهندگی، متأسفانه وضعیتی را به وجود میآورد که متقاضی پناهندگی، که مشکل سیاسی نیز ندارد، به سمت ارایه تقاضای پناهندگی سیاسی برود و یا بهتر بگویم هول داده شود. در حالی که واقعیت امر آن است که آنها مورد سیاسی ندارند.
-شما گفتید که پناهجویان بدون محاسبات لازم و اطلاع کافی رنج سفر را بر خود و خانوادههایشان هموار میکنند و خانه و کاشانۀ خودشان را هم میفروشند تا توشۀ راه کنند، ولی در اینجا به بنبست میرسند و جای برگشت هم ندارند، لطفاً در این مورد بیشتر توضیح دهید.
-البته من باید در همین جا اضافه کنم که در میان خیل پناهجویان ایرانی، اقلیتی نیز هست که مشکلات سیاسی واقعی دارد و نمیتواند به کشور برگردد. ما اینها را از این موارد مستثنی میکنیم. ولی من به تجربه دریافتهام و خودم با موارد نسبتاً زیادی هم سر و کار داشتهام که کسانی که تقاضای پناهندگی بر مبنای مشکلات سیاسی میدهند در اغلب موارد تقاضای آنها متاسفانه بر مبنای شواهد و اسناد واقعی استوار نیست، آنها باید واقف باشند که در صورت افشای چنین مواردی- که اتفاق هم افتاده است– شانس پناهجویان سیاسی واقعی را هم در موفقیت تقاضایشان کمتر میکنند و باعث بی اعتمادی سازمانهای مربوطۀ بریتانیایی نسبت به ایرانیان پناهجو میشوند.
دیگر آنکه شرایط و قوانین اجتماعی در کشورهای غربی طوری است که برای شماری از ایرانیان سنتیتر قابل هضم نیست و آنها باید آمادگی این شوک را داشته باشند و یا انعطاف کنار آمدن با آن را داشته باشند.
و اما در مورد اینکه کسانی فکر میکنند که اینحا بهشت است باید بگویم سراب از دور مانند آب است ولی از نزدیک آب نیست و یا ما در فارسی میگوییم «صدای دهل از دور خوش است». متاسفانه شمار زیادی از هموطنان پناهجوی ما که خیلی هم انسانهای با استعدادی هستند و تحصیلات بالایی نیز دارند و میتوانند از نظر اقتصادی و اجتماعی خیلی برای ایران مفید باشند، برای ادامۀ زندگی در اینجا مجبورند دست به کارهایِ سنگین و نامتناسب با توان و تخصصشان بزنند…
-… ولی این هم قابل انکار نیست که بسیاری نیز در این کشورها زندگی بهتری هم از نظر شرایط اجتماعی و هم اقتصادی دارند…
– بله، ولی خلاصۀ حرف من به عنوان کسی که سالهایِ متمادی به پناهجویان و پناهندگان خدمات ارایه میدهم این است که در دنیای امروز بسیاری مجبور به فرار از خطر جنگ و پناهندگی سیاسی هستند. امروزه این موارد در مورد ایرانیان کمتر شده. در جهان امروز حق مسافرت و تغییر کشور محل زندگی از حقوق بشر است. من هموطنان خودم را از این کار منع نمیکنم. آنها میخواهند تجربۀ زندگی در جهان پیشرفتهتر را داشته باشند. حرف من این است که این کار را با چشمانی باز و تا جایی که ممکن است با اطلاع از عواقب آن برای خود و خانوادهشان انجام دهند. یعنی تصمیمی نگیرند که بعدها موجب پشیمانی شود و شرایطی به وجود آید که دیگر قابل جبران نباشد.
-سپاس از وقتی که در اختیار کیهان لندن گذاشتید.