روشنک آسترکی – موضوع واگذاری مدیریت موزه هنرهای معاصر به بنیاد رودکی در روزهای گذشته به یکی از مهمترین خبرهای فرهنگی ایران تبدیل شده است.
موزه هنرهای معاصر تهران روز ۲۲ مهر ۱۳۵۶ در ضلع غربی پارک «فرح» که پس از انقلاب به «لاله» تغییر نام داد، در تقاطع خیابان کارگر (امیرآباد سابق) و بلوار کشاورز (بلوار الیزابت سابق)، بازگشایی شد. تأسیس این موزه که شامل گنجینهای از آثار هنر مدرن از سراسر جهان است با پشتیبانی شهبانو فرح پهلوی و کوشش و همت کامران دیبا صورت گرفت. در مجموعهی هنری موزه هنرهای معاصر، هزاران اثر از هنرمندان نامدار ایران و جهان نگهداری میشود که بسیاری از آنها سالها پس از انقلاب اسلامی و تا چندی پیش در زیرزمین موزه خاک میخوردند و به نمایش در نمیآمدند.
خبر واگذاری مدیریت موزه هنرهای معاصر تهران، فرهنگسرای نیاوران و موزه صبا به بخش خصوصی در هفتههای پایانی سال ۹۴ در برخی وبسایتها و شبکههای اجتماعی مطرح شد. در پی انتشار این خبر انجمنهای هنری و تجسمی از این واگذاریها ابراز نگرانی کرده و نسبت به آن هشدار دادند. در پی رسانهای شدن این موضوع، روابط عمومی بنیاد رودکی با انتشار بیانیهای این خبر را تکذیب کرد و همزمان برخی مسئولان وزارت ارشاد این موضوع را رد کردند.
درعینحال فعالان فرهنگی و هنرمندان روزهای پنجشنبه ١٩ فروردین و شنبه ۲۱ فروردین با تجمع در مقابل موزه هنرهای معاصر اعتراض خود به واگذاری این موزه به بخش خصوصی را جدیتر دنبال کردند.
در مقابل، روابط عمومی معاونت هنری وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی با انتشار بیانیهای اعلام کرد که این نهاد «ضمن تکذیب این خبر به اطلاع میرساند اصولاً هرگونه تغییرات در بدنه وزارتخانهها مستلزم تأیید دولت و در برخی موارد تصویب مجلس شورای اسلامی است. بنابراین شایعه مندرج در برخی شبکههای مجازی که در این خصوص منتشرشده صحت نداشته و تکذیب میشود.»
روز پنجشنبه علی مرادخانی، معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با رد این خبر گفت: «در خیلی از زمینهها راههای برونرفت از مشکلات دولتی همیشه مطرح بوده که برخیها تصور کردند این راه ممکن است پیش روی موزه هم قرارگرفته باشد».
بهرام جمالی، مدیرعامل بنیاد رودکی هم در گفتگو با خبرگزاری ایلنا گفت: «این بحث در دولت به دنبال طرح کوچکسازی دولت مطرح بوده است»، اما «هنوز هیچ خبر رسمی به بنیاد رودکی اعلامنشده است.»
برخلاف تکذیبهای صورت گرفته از سوی مسئولان، وبسایت معماری نیوز که برای نخستین بار خبر واگذاری مدیریت موزه هنرهای معاصر، فرهنگسرای نیاوران و موزه صبا را منتشر کرده بود، اسنادی را عمومی کرد که نشاندهنده توافقهای صورت گرفته برای این واگذاریها بوده است. با انتشار این اسناد، تا این لحظه واکنشی از سوی وزارت ارشاد و مسئولان بنیاد رودکی صورت نگرفته است.
کیهان لندن در مورد خصوصیسازی در وزارت ارشاد و علت اعتراض هنرمندان و فعالان فرهنگی به اینگونه واگذاریها گفتگویی با مازیار کاظمی، کارشناس ارشد میراث فرهنگی و مدیر سابق مجموعه تخت جمشید انجام داده است.
مازیار کاظمی در مورد اعتراض و نگرانیهای هنرمندان و فعالان فرهنگی نسبت به واگذاری مدیریت موزه هنرهای معاصر، فرهنگسرای نیاوران و موزه صبا به بنیاد رودکی، به کیهان لندن میگوید:
«بنیاد رودکی یکبار آزمایش خودش را پس داده است. بنیاد رودکی مکانهایی را از پیشتر تحت نظارت داشته که یکی از این مکانها مجموعه آزادی تهران است که در سالهای قبل خبرهای ناامیدکنندهای از این مجموعه منتشر شد. مثلاً به دلیل مرمتهای غیراصولی که زیر نظر این بنیاد در مجموعه آزادی انجام شد باعث شد آبهای سطحی ناشی از بارندگی به درون مجموعه راه پیدا کند و ساختارهای عظیمی که در زیرمجموعه آزادی وجود دارد را از بین ببرد. از طرف دیگر مکانی مثل حوزه موزه معاصر هرچند از اسمش اینطور بر میآید که در زمان معاصر ساختهشده است و محلی است برای نمایش آثار هنرمندان امروزی اما این مجموعه دارای یک گنجینهای است از آثار هنرمندان بزرگ جهان که به همت فرح پهلوی گردآوریشده و بسیار بینظیر است و ضمن اینکه ساختمان موزه هنرهای معاصر یک بنای یادمانی از دورهای خاص و طراحی یک معمار بزرگ در دوران خودش است، محل نگهداری آثار ارزشمند هنری کشور هم هست و با وجود این ثروت ملی که آنجا قرارگرفته اصلاً منطقی نمیرسد که مدیریت موزه هنرهای معاصر به بخش خصوصی واگذار شود».
مازیار کاظمی در مورد سیاستهای سازمان میراث فرهنگی در حوزه خصوصیسازی به کیهان لندن میگوید: «مسئله خصوصیسازی در حوزه میراث فرهنگی یک چالش بزرگ برای دولت محسوب میشود چون از تقریباً ۱۰ سال پیش و از اوایل دولت آقای احمدینژاد دولت تصمیم گرفت بدنه خودش را کوچک کند منتها اتفاقی که برای واگذاری بخشهایی از دولت به بخش خصوصی یا خصوصیسازی افتاد این بود که از جایی شروع شد که بی دفاعترین متولیان را دارد. یعنی روند خصوصیسازی هیچوقت از صنایع بزرگ مثل صنایع وابسته به شرکت نفت و فولاد که برای دولت سودآوری دارد و دولت بودجههای خود را از آن منابع تأمین میکند، اتفاق نمیافتد و همیشه از جاهایی برای خصوصیسازی اقدام میکنند که متولیان ضعیفی دارد؛ حوزه میراث فرهنگی هم همینطور است که از لحاظ بودجه و از نظر داشتن پرسنل در حجم زیاد بسیار ضعیف است و به نوعی میتوان گفت یک سازمان ضررده برای دولت محسوب میشود. در اینجا دو مشکل عمده وجود دارد؛ یکی اینکه الگوهایی که در کشورهای دیگر وجود دارد را نمیشود عیناً در ایران پیاده کرد. بحث خصوصیسازی درواقع بحثی است که در کشور ما هنوز چهارچوبها و آیتمهای خودش را پیدا نکرده و در این صورت اگر شروعش با مقوله میراث فرهنگی کشور باشد که بهطور مستقیم آداب و رسوم و فرهنگ مردم و بهنوعی پیشینهی ملت را هدف میگیرد، بیانصافی است. اول باید در حوزههای دیگر که ضررهای فرهنگی کمتری دارد، حتی اگر ضررهای اقتصادی هم در پی داشته باشد آزمایش کنند و بعد به بخشهای دیگر تسری بدهند. نکته دوم این است که آیا اساساً ما میتوانیم مقوله فرهنگ و ساختارهای میراث فرهنگی و موزهها و بناهای تاریخی را به بخش خصوصی واگذار کنیم. باز این خودش مساله مهمی است. هرچند در کشورهای پیشرفته و توسعهیافته اغلب ساختارهای اقتصادی دست بخش خصوصی است اما باز حوزه فرهنگ مانند موزهها بهدست دولت اداره میشود. برای مثال در استرالیا شاید ده درصد ساختارها دولتی باشند و بقیه توسط بخش خصوصی اداره میشود اما موزههای این کشور که کم هم نیستند و آثار ارزشمندی هم دارند، جزو همان ده درصدی هستند که دولت متولی آنها است یعنی جایی قرارگرفته که تمام سیستم مدیریتی و بودجهای در انحصار دولت است.»
همانطور که این فعال میراث فرهنگی اشاره دارد، در ایران بحث خصوصی سازی از حوزه میراث فرهنگی چند سالی است کلید خورده و تعدادی از بناهای تاریخی کشور به بخش خصوصی واگذار شده است که لزوماً تجربههای موفقی نبودهاند. مازیار کاظمی در این باره مثال حمام وکیل شیراز را یادآوری کرده و میگوید: «حمام وکیل شیراز را به بخش خصوصی واگذار کردند و بخش خصوصی با کاربری رستوران از آن استفاده کرد و بخشهایی از این بنا را تغییر داد. وقتی بنا یا موزهای به بخش خصوصی واگذار میشود، بخش خصوصی میخواهد پرتوان کار کند تا این مکان برایش سودآوری داشته باشد، در نتیجه فکر نمیکنم حوزه فرهنگ در ایران جایی باشد که بهرهبردار بخواهد بهعنوان سودآوری روی آن برنامهریزی کند. ما در استان فارس که من هشت سال آنجا مسئولیت داشتم نمونههای زیادی از این تجربههای ناموفق را دیدیم. بناهای تاریخی زیادی بودند که به بخش خصوصی واگذار شده بود و بعد از چند سال بنایی که میراث فرهنگی تحویل میگرفت یک مجموعه مخروبه بود و آسیبهای زیادی دیده بود.»
اما این کارشناس میراث فرهنگی بُعد دیگری از مشکلات خصوصیسازی در سازمان میراث فرهنگی را نیز اینگونه عنوان میکند: «در ساختار داخلی میراث فرهنگی به ویژه در دو دوره ریاست جمهوری آقای احمدینژاد تلاش کردند خیلی از بخشهای میراث فرهنگی را خصوصیسازی کنند اما چون متولیانی که دربخش دولتی فعال بودند آغازگر روند خصوصیسازی بودند، طبیعتاً بسیاری از آنها توقع داشتند از این مسئله سود ببرند. درواقع میشود مساله را اینطور طرح کرد که آیا خصوصیسازی در کشور ما بر اساس منافع قشر خاصی انجام میشود یا منافع همه ملت ایران؟ که من فکر نمیکنم مورد دوم اتفاق بیافتد. یعنی گامهایی که در حوزه خصوصیسازی در ایران انجام میشود بر اساس منافع همه مردم برداشته نمیشود».
اما در آن سوی ماجرا نیز هستند کسانی که منتقد سیاستهای دولت در امر اداره موزهها و بناهای تاریخی و میراث فرهنگی هستند. مازیار کاظمی ضمن تأیید عملکرد ضعیف دولت در این زمینه معتقد است: «ما به هرحال باید به این نتیجه برسیم که روزی دولت در حوزه میراث فرهنگی هم خودش را کوچک کند و دست از سر خیلی از این مراکز بردارد و فقط نقاط استراتژیک و گنجینهها را در دست داشته باشد منتها ما یک اصلی برای احیا و بازسازی یک اثر تاریخی داریم و آن این است که به بنای تاریخی، کاربری جدید و نوین بدهیم. برای مثال شهر یزد یک شهر معروف در داشتن بافت قدیمی و تاریخی است و بناهای زیادی با متراژ حتی دو یا سه هزار متر در یزد هستند که آثار بسیار فاخری را در خود گنجاندهاند. اگر این بنا را بکوبند و یک ساختمان چند طبقه بسازند، سودآوری زیادی دارد اما برنامهای که تلاش شده در یزد پیاده شود این است که این بناها به هتل و اقامتگاههای سنتی تبدیل شود و چون بسیاری از مهمانهای آنجا توریستهای خارجی هستند و ارز هزینه میکنند، سودآوری زیادی دارد. منتها بنا و الحاقاتی که در ساختمان است جدا کردنی نیست و مثلاً کسی نمیتواند قسمتی از بنا را جدا کرده و ببرد اما وقتی ما از موزه صحبت میکنیم که آثار و گنجینه ارزشمندی را در خود جا داده است بحث خیلی متفاوت خواهد شد. در واقع پرسش این است که آیا ما باید همانطور که یک بنای تاریخی را واگذار میکنیم، آیا این موزه قرار است تغییر کاربری بدهد؟ آیا موزه را با همه آثار ارزشمند و ملیاش واگذار کنیم؟ هیچ کجای دنیا چنین کاری را نمیکنند و در همه موزههای شاخص دنیا دولت متولی اصلی موزه است و نظارت کامل دارد اما راهکاری که به کار میگیرند اینست که مدیریت آن به عهدهی یک هیئتامناست و به این ترتیب برخی کارهای اجرایی را بهطور نیمهدولتی پیش میبرند. ما برای مجموعه تخت جمشید هم زمانی که من مدیر این مجموعه بودم چنین طرحی را داشتیم و حتی اعضای هیئت امنا هم مشخص شدند اما متاسفانه چون تصمیمات در ایران مقطعی است و با عوض شدن دولت همه چیز بهطور کامل عوض میشود این طرح به نتیجه نرسید اما به نظر من این راهکار، راهکاری مؤثر است.»