سارا دماوندان (+عکس) ویلیام شکسپیر شاعر و نمایشنامهنویس انگلیس که بسیاری وی را بزرگترین نویسنده در زبان انگلیسی میدانند و خالق شاهکارهایی چون هملت، ژولیوس سزار، رومئو و ژولیت، شاه لیر، نمایشنامهای به نام «توفان» هم دارد که کمدی است.
برخی معتقدند که دستنوشتههای بجا مانده از حکایات مسافران و جزوههای ژورنالیستی عصر شکسپیر، ممکن است در آفرینش «توفان» و برخی جزئیات آن سهمی داشته باشند.
نمایشنامه «توفان» این روزها به کارگردانی کریستف پاستور در کشور لهستان با استقبال همراه بوده است. در این نمایش چهرههای آشنای هنر موسیقی همچون شیرین نشاط، عباس بختیاری و شجاع آذری نیز شرکت داشتهاند. مطبوعات و رسانههای لهستان، «توفان «شکسپیر را یکی از بهترین اجراهای این سالهای تاتر باله لهستان اعلام کردهاند.
نقشآفرینی پرسپرو پادشاه میلان را عباس بختیاری به عهده داشت. با او درباره این نمایش به گفتگو پرداختم.
-چرا در میان آثار ویلیام شکسپیر این اثر برای اجرا انتخاب شد؟
-به نظر من یکی از آثار بی نظیر ویلیام شکسپیر همین «توفان» است. نکته مهم اینکه اگر کار را ببینید متوجه میشوید که تا میزان زیادی با حوادث و معضلات بشر امروزی جهان همخوانی دارد. این اثر ابتدا از سوی آقای ویلم بروسل نویسنده و مترجم هلندی به کریستف پاستور طراح مشهور باله لهستان و هلند پیشنهاد شد. از آنجا که پیش از آن این اثر به صورت تاتر به صحنه رفته بود ترجیح داده شد تا کاری متفاوت ارائه شود. طبیعی است که وفق دادن آن با باله و تلفیق آن با هنرهای دیگر کار دشواری است. در میان هنرمندان شناخته شده پروژه را با خانم شیرین نشاط و آقای شجاع آذری مطرح کردند. دو سال در زمینه تلفیق باله، تاتر، سینما و موسیقی شرق و غرب نشستهای مختلفی انجام گرفت و نتیجهی آن تلاش چهار سالهای است که اکنون بر صحنه است.
-مبنای گزینش بازیگرها و شرکت کنندگان چگونه بود؟ آیا همگی پیشنهاد کارگردان بودند؟
-انتخاب نقش اول این کار بسیار دشوار بود. آنها برای نقش اول این اثر به بازیگری نیاز داشتند که هم قابلیتهای بازیگری داشته باشد و هم بتواند با موسیقی موضوعات و فصلهای گوناگون اثر را به هم پیوند بدهد.
انتخاب من ابتدا از سوی خانم شیرین نشاط و آقای شجاع آذری بوده است. آقای کریستف پاستور هم از سال ۲۰۰۹ با کارهای من آشنایی داشت. نتیجه اینکه پس از گفتگوهای بسیار به توافق رسیدیم که با همدیگر پروژه را عملی کنیم. گروه حرفهای سی نفری رقصندگان باله ملی لهستان را هم آقای کریستف پاستور رهبری میکردند. ارکستر سمفونیک ورشو هم به خوبی از عهده کار بر آمد.
– چرا کشور لهستان برای اجرا انتخاب شد؟
-طبیعی است چون باله لهستان در جهان مشهور است و حرف اول را میزند. ضمن اینکه آقای کریستف پاستور طراح رقص و کارگردان اثر، رئیس باله ملی لهستان است.
-اثری را به صحنه آوردهاید که از چهار هنر متفاوت شامل موسیقی، باله، تئاتر و سینما در آن بهره گرفته شده، کار دشواری نبود؟
-در اینجا انگیزه همگانی و گروهی نقش داشته. هر یک به طور مجزا متناسب با مسئولیتمان خلاقیتهایمان را بروز دادیم و جنبه اجرایی بخشیدیم. آغاز تمرینها تقریبا همدیگر را به خوبی درک نمیکردیم. به طور مثال در ابتدا دو هفته از تمرینات گذشته بود خانم نشاط، آقای آذری و آقای پاستور نظرم را جویا شدند. آقای پاستور خیلی خوشحال بود و بر عکس من اصلا از کاری که میکردم راضی نبودم و إحساس میکردم چقدر بد است که قادر به بروز خلاقیتهایم نیستم و باید یک کار دیکته شده را انجام بدهم. به ایشان گفتم که دوست ندارم احساس کنم زندانی هستم و بگذار بداهه کار کنم. مطمئن نبود که نتیجه خوبی حاصل شود.
دست من باز گذاشته شد و من هم تمام تلاشم این بود که ظرفیتها و قابلیتهای فردیام را در زمینه بازیگری و موسیقی بروز بدهم. به ویژه در زمینه تلفیق موسیقی ایرانی آن هم یک ساز کوبهای و بسط آن به مضمون «توفان» شکسپیر. هر آینه که از این ساز استفاده میشد ریتم برای رقصندهها حفظ و نگهداری میشد و طبیعتا برای رقصندگان کار را آسان میکرد. ما با همین روش هشت شب در آمستردام به روی صحنه رفتیم و به نظر میآمد که همه از کار رضایت دارند. اما با گذشت زمان و دیدن چندین بار فیلم این کار متوجه خطاها و اشتباهات خود شدیم. اجراهای ورشو متفاوت بود. به جای ریتم از تولید و خلق صوت و صدا بهره گرفتیم و بیشتر توفان و اتفاقات را تصویر میکردیم. کار به مراتب بهتر شده است، به ویژه اینکه در زمینه بازی دست من باز است و کار کاملا جا افتاده است. خوشحالم که همگی از کار احساس رضایت میکنیم. به ویژه مردم که این کار برای آنها در نظر گرفته شده است از کار خیلی راضی هستند.
-استقبال از این نمایش گویا بی نظیر بوده و از آن به عنوان یکی از بهترین آثار هنری این سالهای تاتر باله لهستان یاد کردهاند. ویژگیهای این نمایش چه بود؟
-به هرحال هر کاری را که به صورت حرفهای و گروهی انجام بدهید میتواند نتیجهی مثبتی داشته باشد. چهار سال زمان بسیار زیادی است تا شما با داشتن تمام امکانات حرفهای بتوانید اثری را به صحنه بیاورید که با اقبال مواجه شود. باز هم تاکید میکنم ویژگی کار همفکری گروهی و حل مشکلات پیش رو با امکانات بالای حرفهای بود. هم در هلند و هم در لهستان ما از بودجه و امکانات بالای وزارت فرهنگ و دولت برخوردار بودیم.
– در میان هنرمندان، خانم شیرین نشاط در میان ایرانیان یک چهره کاملا شناخته شده است. آیا مردم لهستان نیز با هنر ایشان آشنایی دارند؟
-به هر رو، نباید فراموش کنیم که خانم نشاط امروزه از شهرت جهانی برخوردار است و به شناخت ایرانیان از او خلاصه نمیشود. پوستر کار هم که مشاهده میکنید اثر ایشان است و نقش پررنگ او همراه آقای آذری کاملا مشهود است. بله، هنردوستان و رسانه های لهستان از او استقبال خوبی به عمل آوردند.
-در این نمایش از چه سازهایی استفاده شد؟
-برای ایجاد توفان از دو ساز دف به صورت همزمان و تکنوازی استفاده میکردم که نواختن دو دف هم زمان واقعا کار دشواری بود و باعث گرفتگی عضلات بدن میشود و این فشار کار سرانجام مرا روانه بیمارستان کرد. از ساز کوبهای کخون که سازی اسپانیایی است نیز استفاده کردیم.
-نقش شما در این نمایش چه بود؟
-من نقش پرسپرو پادشاه میلان را که نقش اول «توفان» است بازی میکنم. بعلاوه ضمن نقشآفرینی از قابلیتهای موسیقیایی خودم هم نهایت بهره و استفاده را به کار می بخشم.
-گفتید که این اثر پیش از این هم در آمستردام به صحنه رفته است…
-بله، دو سال پیش هشت شب در آمستردام به صحنه رفت و بیش از ۱۳۰۰۰ نفر از کار استقبال کردند و مورد توجه بسیاری از رسانه ها قرار گرفت و روزنامه نیویورک تایمز ژوئیه ۲۰۱۴ یک صفحه خود را به نقد این کار اختصاص داد.
-حتما برای شما تجربهی درخشانی بود...
-هرگز تصور نمیکردم که در فاصله کمتر از دو سال دو تاثیر متفاوت از یک اثر را در خودم ببینم. سال ۲۰۱۴ پس از هشت اجرا، شعف و خوشحالی خاصی داشتم و آنقدر همه چیز مثبت بود که تا مدتها تلاش می کردم از این إحساس فاصله نگیرم. اما این بار و آن هم در ورشو روزهای تلخی را پشت سر گذاشتم. کار همان بود با تغییراتی جزئی اما موضوع «توفان» شکسپیر به طور غریبی یادآور امروز و آوارگی و مرگ بخشی از انسانهایی از سوریه، أفغانستان و ایران است که در این ماهها قربانی توفان شده و جان باختهاند.
وقتی که در نمایش، توفان میشود و کشتی در هم میشکند و مردم قربانی امواج خروشان دریا میشوند، ناخودآگاه یاد ایلان کودک چهار ساله سوری میافتادم که جسدش در کنار ساحل پیدا شد و یا مادری که با سه فرزندش در دریا غرق شد. منتقلب میشدم و گاه با اشکهایم خودم را در این مرگها سهیم میدانستم. دولت لهستان هم دو هفته پیش با تصویب یک قانون در مجلس تمام راهها را برای ورود پناهندگان به این کشور بسته و این هم بر تلخیهای ما افزود. به هر رو، ما هنرمند هستیم و هنرمند هم رسالتش دفاع از حرمت انسانهاست.