سیاوش آذری – نامش ژوزف دنیپور است. میانسال به نظر میرسد. در یک میهمانی از سوی هموطنان مهربان آسوری در سانتا کلاریتا واقع در شمال لس انجلس از راه میرسد. خوشرو و مهربان مانند سایر شرکتکنندگان.
از هوا و زمین صحبت به میان میآید تا سرانجام میرسیم به اینجا که میفهمم یکی از خلبانان درجه یک هواپیماهای بوئینگ، بزرگترین شرکت هوائی یونایتدایرلاینزامریکا است. ۲۷ سال است به سراسر جهان پرواز کرده و اینک به اتفاق همسر و دو فرزند پسر ۲۳ ساله و دختر ۲۰ سالهاش در لس انجلس زندگی میکند و قرار است همین روزها با جمبوجت غول پیکرش، مسافران را از لس انجلس به واشنگتن جابجا کند.
حرفهای که در همه جا حضور دارد، باعث میشود تا قبل از سرو شام به وسیله خانمِ خانه، از او بپرسم آیا اجازه میدهد عکس و مطلبی از او و سابقه خلبانیاش برای کیهان لندن تهیه کنم. با خوشرویی پاسخ میدهد: چرا که نه؟ حتما…
از بقیه میهمانان فاصله میگیریم وگفتگوی ما ادامه پیدا میکند. میگوید: ۱۳ سالم بود که از ایران خارج شدم ودر امریکا با وجود مخالفت پدر و مادرم، پس از طی دورهای، گواهینامه مکانیکی هواپیما را گرفتم و به عنوا
![ژورف دنیپور](https://kayhan.london/wp-content/uploads/2016/04/josef-danipour2-225x300.jpg)
ن معلم در فرودگاههای ون نایز و هاتورن در شمال و جنوب لس انجلس شروع به تدریس کردم.
وی ادامه می دهد: باید تاکید کنم از آنجا که از اوان نوجوانی علاقه شدیدی به خلبانی هواپیما داشتم تلاش میکردم دورهاش راطی کنم و از سر از آسمان در بیاورم. قبل از برداشتن اولین گام در این راه به توزیع روزنامه هرالد اگزمین در خانهها میپرداختم. در گلندل به کالج تکنسین هواپیما رفتم. در طول کار در اینجا و آنجا هر چه دستمزد میگرفتم صرف پرداخت هزینه کلاس خلبانی میکردم.
تا اینکه با گرفتن گواهینامه مهندسی پرواز استخدام شدم و با هواپیماهای ۱۶ نفره پرواز کردم.
هدفم اما بالاتر از اینها بود. در سال ۱۹۸۶ برای کار در یونایتد ایر لاینز تقاضا دادم و با طی یک دوره سه ساله در سال ۸۹ با عنوان خلبانی بوئینگ به استخدام یونایتد ایرلاینز درآمدم .ابتدا با بوئینگ ۷۲۷ و پس از آن با۷۳۷ پروازکردم. به عبارت بهتر، به آرزوی نهائیام نزدیکتر شدم.
ژورف دنیپور با شوق تعریف میکند: تا اینکه کاپیتان شاتل و سرانجام به عنوان خلبان هواپیماهای بوئینگ ۷۴۷ به کار مشغول شدم و حالا با جمبوجتهای ۷۷۷ پروازمیکنم.
میپرسم: کدام خطوط…؟
میگوید: خطوط پروازم سراسر جهان است. شانگهای- توکیو- سیدنی در استرالیا وغیره…
وقتی به اینجای گفتگو میرسیم با خود فکر میکنم یکی از آن خلبانهایی که بوئینگهای عظیم و غولپیکر را با آن همه مسافر و بار در آسمان به پرواز در میآورد و به مقصد میرساند، این هموطن دوستداشتنی من است. مثل همیشه، بی اختیارتاسف میخورم که چرا در میهن خودش به این کار اشتغال ندارد!
از او میپرسم: پس از ۲۷ سال پرواز در آسمان و حریمهای هوایی سراسر جهان، چه آرزویی دارید؟
با لبخند و نوعی افسوس پاسخ میدهد: آرزویم اینست که روزی بوئینگم را در باند فرودگاهی در ایران به زمین بنشانم و بالاتر از آن اینکه با جمبوجت میهن خودم پروازکنم…
هر دو آهی از دل بر میکشیم و سکوت میکنیم…