سارا دماوندان- بیست دسامبر سال ۱۹۹۳میلادی٬ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در چهل و هشتمین اجلاس خود و در مصوبهای روز سوم ماه مه هر سال را به عنوان «روز جهانی آزادی مطبوعات» اعلام کرد؛ همچون ضمانتنامهای که از آن سال، دولتها به مطبوعات و رسانههای کشورشان اعطا کردند. بازداشت، صدور احکام سنگین و تحمل زندان برای روزنامهنگاران ایرانی و موج خروج فعالان رسانهای از این کشور نشانگر این واقعیت است که ایران اگر چه در ظاهر به آزادی مطبوعات معتقد است اما فرسنگها از آن فاصله دارد.
چندی پیش سازمان گزارشگران بدون مرز٬ رده بندی خود از شاخص آزادی مطبوعات در جهان در سال ۲۰۱۶ را منتشر کرد که ایران در این رده بندی در میان ۱۷۹ کشور جهان، پایینتر از ازبکستان، سومالی و گینه استوایی، رتبه ۱۶۹ را به دست آورد. این رتبه نسبت به رده بندی سال ۲۰۱۵ دو پله صعود را برای ایران نشان میدهد. بنا به اعتقاد گزارشگران بدون مرز، با وجود بهبود نسبی در روابط خارجی ایران، این کشور همچنان «یکی از سرکوبگرترین کشورها در زمینه آزادی مطبوعات است». کیهان لندن به مناسبت روزجهان آزادی مطبوعات با طرح این پرسش که: تفاوت کار در یک رسانه فارسیزبان در داخل و خارج کشور چگونه است به سراغ روزنامه نگارانی رفت که سابقه فعالیت در هر دو محیط را داشته و دارند و از آنها خواست که نظر و تجربه شخصی خود را از هر دو محیط بیان کنند.
نعیمه دوستدار:
مهمترین تفاوتی که کار در خارج از ایران برای من داشته، نبود سانسور است. به طور قطع درباره تمام رسانهها نمیتوانم اظهار نظر کنم اما رسانههایی که من با آنها همکاری داشتهام، همواره دست مرا به عنوان روزنامهنگار باز گذاشتهاند تا موضوع را از منظر خود ببینم و آزادانه درباره دغدغههایم بنویسم. در ایران اما بیش از ۱۴ سال زیر سانسور شدید و در رسانههایی که حتی حق طرح موضوعی متفاوت با دیدگاههای خود را به من نمیدادند٬ کار کردم. چالش من با آنها نه فقط در انتخاب سوژه و جهتگیری منصفانه و بیطرفانه، که در انتخاب واژگان و شیوه پردازش هم بود. بخش عمدهای از توان من در ایران صرف چانهزنی برای گرفتن تاییدیه یا اجازه انتشار مطالبی میشد که فارغ از سیاسی بودن یا نبودن، جزو خط قرمزها محسوب میشدند. متاسفانه وجه مشترک کار در داخل و خارج از ایران به عنوان روزنامهنگار٬ نداشتن امنیت شغلی است. فرصت اشتغال در خارج از ایران محدود است و بودجهها هم متغیر و در نوسان. در داخل ایران البته شرایط بدتر بود؛ نه قرارداد معتبر و قابل اتکایی وجود اشت، نه امنیت جانی و نه روانی. روزنامهنگاران ایرانی با کمترین حقوق کار میکردند و میکنند٬ آنها همزمان باید مراقب وضعیت امنیتی خود هم باشند. این را هم اضافه کنم که نبود نهادی حقوقی برای حمایت حقوقی و صنفی از روزنامهنگاران هم به مشکلات دامن میزند.
ماهرخ غلامحسین پور:
تفاوت زیادی بین این دو وجود دارد. به عنوان تجربه شخصی٬ زمانی که در ایران بودم با وجود همه محدودیتها و سانسورها، نابسامانیها و بیچارگیها، خودم را روزنامهنگارتر از امروز میدیدم که با مشکل سانسور مواجه نیستم. این موضوع شاید به این دلیل باشد که در آنجا به شکل دست اول و بیواسطه با جامعهای که در موردش مینوشتم سر و کار داشتم و درد و شادی را با همه وجودم حس میکردم . به نظرم در ایران مطالباتمان واقعی بود و هزار واسطه و رابطه و فاصله نداشت. مجبور نبودیم از پشت فیبر نوری یا اینترنت چیزی را که اتفاق افتاده حس کنیم. به نظر من٬ یک روزنامه نگار درجه دو بودن در جامعهای که بیواسطه با آن روبرو هستید ارزشمندتر از یک روزنامه نگار درجه یک بودن در جامعهای است که میخواهید از راه دور در مورد رنجها و مسائل آن بنویسید. در چنین شرایطی نه میشود راهکار ارائه داد چرا که هر چه بگوییم حکم «دور از گود نشستن و گفتن لنگش کن» را دارد و نه میتوان گفت که به تمامی در آن جامعه تنیده شدهایم. به نظرم برای ما روزنامهنگارانی که خارج از کشور هستیم هر چه زمان بیشتر سپری میشود از واقعیتهایی که با گوشت و تنمان لمسش کرده بودیم دورتر میشویم. اما با همه اینها و با توجه به محدودیت حاکم بر فضای رسانهای داخل ایران، منصفانه نیست که نقش رسانههای خارج از کشور را در انعکاس اخباری که در محدوده جغرافیا و مرز ایران اجازه رد و بدل شدن ندارند، نادیده گرفت. نقشی که ای کاش بیواسطه و دست اول میبود و ای کاش روزگاری میرسید که گردش واقعی و آزاد اطلاعات را در ایران شاهد میبودیم و همه روزنامهنگارهای ایرانی، اعم از موافق یا مخالف سیاست دولتها و حاکمان، میتوانستند در چهارچوب مرزهای جغرافیایی همانجا، خبرهایشان را مخابره کنند و هیچ عامل بازدارنده و محدود کنندهای در این میان وجود نمینداشت.
رضا حاجی حسینی:
وجود خط قرمزهای از پیش مشخص شده حتی در رسانههای مستقل داخلی، از مهمترین مشکلات کار در مطبوعات ایران است. شما میدانید به چه عرصههایی میتوانید وارد شوید و پرداختن به چه مسائلی برایتان هزینه خواهد داشت. استفاده از ادبیات چند پهلو و نپرداختن به اصل ماجرا به دلیل وجود همین خطوط قرمز، از ویژگیهای کار در مطبوعات داخلی است. بنابراین مهمترین تفاوت کار در یک رسانه فارسیزبان داخل کشور و یک رسانه فارسیزبان خارج از کشور، مساله سانسور و خودسانسوری است. یک روزنامهنگار در خارج از کشور عملا میتواند هر سوژهای را که دوست داشته باشد تعقیب کند، در حالی که این امکان در داخل ایران فراهم نیست و بسیاری از سوژهها به دلیل قرار گرفتن در محدوده خط قرمزها از دست میروند. از نگاه من، یک روزنامهنگار وقتی بیرون از کشور فعالیت مطبوعاتی دارد کمتر با سانسور روبرو است و دستش در پرداختن شفاف به موضوع، بازتر است.
حالا ممکن است برخی دوستان٬ سیاستهای هر رسانه را زمینهای برای سانسور بدانند، ولی به هر حال این سیاستها در کشورهای پیشرفته بهگونهای نیست که مانعی جدی بر سر راه گردش آزاد اطلاعات -چنانکه در ایران هست- ایجاد کنند و گزارشگر یا خبرنگار را از بیان آنچه میخواهد بگوید، باز دارند.
نکته دیگر، گزارشگری میدانی است. در داخل ایران هنگام تهیه یک گزارش، شخص میتواند به شکل فیزیکی سراغ سوژه را بگیرد و نفس به نفس با آن پیش برود٬ فضا را احساس کند و به مخاطب انتقال دهد. اما وقتی گزارشگر خارج از کشور باشد، باید به منابع دیگر و خاطرات خود (برای فضاسازی) مراجعه کند که این مشکل در روزنامهنگاری خارج از کشور، میتواند یک آفت باشد.
جنبه دیگر ماجرا، نه شنیدن از کسانی است که برای تهیه گزارش سراغشان میروید. یک روزنامهنگار ایرانی خارج از کشور هنگام تهیه گزارش و در گفتوگو با افراد داخل ایران، بنا به دلایل گوناگون ممکن است پاسخ منفی بشنود٬ در حالی که اگر همان گزارش برای یک رسانه داخلی تهیه بشود، همکاری افراد به شکل قابل ملاحظهای افزایش پیدا میکند.
ولی امتیازی که کار در خارج از ایران دارد این است که شما با دیدگاههای متنوعتری برخورد میکنید. وقتی داخل کشور هستید ممکن است بسته بودن فضا و محدودیتهای مختلف، شما را دچار بیخبری کند و مثلا اگر مقیم مرکز باشید، از مسائل خارج از مرکز چنانکه باید مطلع نشوید. مثال گویای این مورد٬ مسائل مربوط به اقلیتهای قومی، مذهبی و… است که در خارج از کشور امکان بیشتری برای پرداختن به آنها وجود دارد. البته گاهی این ایراد هم به خبرنگار گرفته میشود که با وجود بعد مسافت چقدر میتواند مستند و دقیق کار کند؟ به نظر من بعد مسافت گرچه آسیبهایی به کار روزنامهنگار وارد میکند، اما در عین حال میتواند باعث شود که خبرنگار کاملا از بیرون به ماجرا نگاه کند و نسبت به کسی که در دل و بطن ماجرا است، نگاه دقیقتری داشته باشد. از سوی دیگر امکان بیطرف ماندن (به عنوان یکی از اصول اساسی روزنامهنگاری) در زبان، ادبیات و تولید محتوا عملا در بیرون از ایران بیشتر از داخل ایران است.
فیروزه رمضانزاده:
در ایران روزنامه نگاران و خبرنگاران بسیاری هستند که حکم آچار فرانسه را دارند و در تمام حوزهها و مسائل مینویسند و خبر و گزارش تهیه می کنند. مهمترین مساله تاثیرگذار در این زمینه میتواند مشکل مالی باشد. برای نمونه، خبرنگاری در ایران صبحها در یک خبرگزاری در حوزه شهر و محیط زیست کار میکند و بعد از ظهرها در حوزه اقتصادی در یک نشریه تخصصی٬ آن هم تنها به این دلیل که روزنامهنگاران داخل ایران از حداقلها یعنی بیمه شغلی و حقوق کافی محروم هستند.
نکته دیگر اینکه٬ نظارت مستقیم مراجع حکومتی بر مطبوعات و همچنین ارائه اطلاعات متناقض و ناسازگار در گزارشها و اخبار دولتی٬ منجر به آن میشود که برای مخاطبان در مورد گزارشها و خبرهای تهیه شده توسط خبرنگاران داخل کشور٬ نوعی شبهه و دوگانگی ایجاد شود، در چنین شرایطی روزنامهنگاران در معرض آسیبهای این دوگانگی در حوزههای کاریشان قرار میگیرند. به عبارتی٬ این موانع راهی برای رشد و ارتقای آنها باقی نمیگذارد.
از طرف دیگر٬ بسیاری از کارشناسان و روزنامهنگاران در ایران نظیر بهمن احمدی امویی، مهسا امرآبادی، نازنین خسروانی، مرضیه رسولی، پرستو دوکوهکی و مسعود باستانی با وجود پایان حکم محکومیتشان ممنوعیت کار یا ممنوعیت مصاحبه دارند٬ بنابراین میشود گفت روزنامهنگاری در ایران نه جایگاه ثابت و مشخصی دارد و نه از استاندارد قانونی و مشخصی برخوردار است.
روزنامهنگاران داخل کشور، اجازه پرداختن به بسیاری از سوژهها همچون نقد رهبری، ولایت فقیه و روحانیت را ندارند. علاوه بر آن٬ در بسیاری مواقع به دلیل صدور بخشنامههای مختلف از سوی مراجع دولتی و امنیتی مجبور هستند بسیاری از مصاحبه ها را پس از تکذیب مسوولان دولتی٬ اصلاح و یا از انتشار آنها صرفنظر کنند. این در حالیست که به دلیل نبود سانسور و خط قرمز در میان رسانههای فارسی زبان خارج از کشور٬ اخبار در حوزههای گوناگون با صراحت و درستی بیشتری منتشر میشود.