کامیار بهرنگ- سخنرانیهای اخیر رهبر جمهوری اسلامی در هفتههای گذشته با واکنشهای متفاوتی روبرو شده است. برخی از تغییر لحن و گفتار او سخن به میان آوردهاند و گروهی دیگر بر این باورند که ولی فقیه در چهارچوب گفتارهای همیشگی خود پیش میرود.
سید علی خامنهای در دیدار خود با جمعی از کارگران گفت که «بنده از این کلمهى برند هم خیلى بدم مىآید» اما به فاصله چند روز اولین فروشگاه نمایندگی «ورساچی» در تهران افتتاح شد.
او در دیدارش با جمعی از معلمان نیز با ادبیاتی که کمتر از او شنیده شده است در مقابل ایجاد فشارهای ایالات متحده آمریکا برای جلوگیری از رزمایش نظامی ایران در خلیج فارس گفت که «چه غلطهای عجیب و غریب!» او سالها پیش نیز در یک مورد در واکنش به احتمال حمله نظامی به ایران گفت: «غلط میکنید»٬ سخنانی که همواره با تکبیر حضار روبرو شده است.
از سوی دیگر٬ رهبر جمهوری اسلامی در ادامه انتقاداتش از سیستم آموزشی کشور تاکید کرده است که «متأسفانه در برخی مواقع بهجای ترویج زبان فارسی، زبان انگلیسی ترویج میشود و اکنون کار به جایی رسیده است که آموزش زبان انگلیسی به مهد کودکها کشیده شده است». سخنانی که بلافاصله با واکنش حسن روحانی روبرو شد؛ او در سخنرانی خود به مناسبت روز معلم در ایران گفت که «مردم خودشان باید بخواهند و دانشآموز هم باید خودش بخواهد و باید بتواند انتخاب کند چند زبان میخواهد بیاموزد».
این اولین باری نیست که حسن روحانی و سید علی خامنهای در مخالفت با سخنان یکدیگر واکنش نشان میدهند. پیش از این٬ حسن روحانی در واکنش به شعار «من انقلابیم» از سوی ولی فقیه، گفته بود «این که بگوییم من انقلابیم، خوب که چه، انقلابی بودن یعنی مطیع خدا بودن». او همچنین گفته بود: «انقلاب ایران برای وحدت ملی بوده وگرنه بنده بگویم انقلابیم چه فایدهای دارد؟».
برای بررسی واکنشهای رهبر و رییس جمهوری اسلامی به سخنان یکدیگر و برداشتهای متفاوت از آنها با جواد خادم از اعضای موسس «اتحاد برای دموکراسی در ایران» به گفتگو نشستم.
– برخی بر این باورند که لحن رهبر جمهوری اسلامی در ماههای اخیر تندتر شده و برخی میگویند که این همان حرفهای همیشگی است، برداشت شما از سخنرانیهای اخیر او چیست؟
– به نظر من٬ لحن آقای خامنهای عوض نشده و به طور مسلم او به دنبال پروژه خودش است. ولی برای آنکه پروژهای که برای آینده ایران در سر دارد را به آخر خط برساند٬ اگر لازم باشد تغییر لحن هم میدهد. این تغییر لحنها از دید من تنها در یک مسیر و آن هم محبوب کردن آقای روحانی در جامعه است. شما نگاه کنید که روحانی بلافاصله بعد از آقای خامنهای واکنش نشان میدهد و در بیشتر موارد٬ کاملا در خلاف جهت رهبر جمهوری اسلامی سخنرانی میکند. آقای خامنهای در این پروژه میخواهد که هر چه بیشتر پایههای اجتماعی آقای روحانی را تقویت کند. این خواستهی شخص خامنهای است و او دقیقا میداند که چه میکند.
من این موضوع را بارها گفتهام و باز هم تکرار میکنم که مرگ ندا آقاسلطان، برای آقای خامنهای کمی سنگین بود و بنابراین او میخواهد مسیر جمهوری اسلامی را تغییر دهد و کاری کند که جمهوری اسلامی دوام بیشتری پیدا کند. او البته به خوبی میداند که برای دوام نظام باید محتوای آن را تغییر دهد و این محتوا را کسی جز آقای روحانی نمیتواند از درون دچار دگرگونی کند. به باور من٬ هدف آقای خامنهای تغییر نکرده است اما اگر لازم باشد صدای خودش را کوتاه و بلند میکند. شما به نمونه انتخابات نگاه کنید؛ من حدود دو سال پیش با خود شما مصاحبه داشتم و گفتم مجلس آینده٬ مجلسی در اختیار هواداران آقای روحانی خواهد بود و امروز ما شاهد این هستیم که ۱۹۰ نماینده کاملا ناآشنا وارد مجلس شدهاند. این تحول انجام شده است و باید بگویم این اتفاق بدون حمایت آقای روحانی و خامنهای غیرممکن است. آقای خامنهای امکانی را فراهم میکند که مجلس آینده به هیچ شکل٬ مانع برنامههای اقتصادی آقای روحانی نشود.
الان بیشتر منتقدان نظام به جایی رسیدهاند که میگویند آقای روحانی آخرین شانس است؛ برای نمونه خانم مهرانگیز کار از جمله کسانی است که بر این موضوع تاکید دارد. این ساختار را چه کسی ایجاد کرده است؟ ابن فقط شخص آقای خامنهای است که اینها را وارد افکار مردم کرده چرا که اعمالش و گفتههایش به نحوی است که تنفر را در میان مردم ایجاد میکند و در جامعهای که دموکراسی رشد نکرده است مردم همیشه به کسی که دورترین فاصله را در درون رژیم دارد رای میدهند. اگر به پرسش شما بازگردم٬ میگویم اگر هم لحن آقای خامنهای عوض شده باشد٬ مسیر به هیچ عنوان از این پروژهای که گفتم تغییر نکرده است.
– شما پیشتر در مصاحبهای که با هم داشتیم گفتید اگر فاصله سخنرانیهای رهبر جمهوری اسلامی از ماهی یک بار به هفتهای یک بار برسد باید بدانیم که بحران مشروعیت جدی شده است. امروز تا چه حداین گزاره را نزدیک به واقعیت میدانید؟
– بحران مشروعیت را بهتر از هر کسی خود خامنهای میداند. یکی از بزرگترین مشکلات نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور این است که فکر میکنند آقای خامنهای خواستههای خاصی دارد و به فکر مملکت نیست. او اتفاقا به فکر مملکت هست اما در چهارچوب فکری خودش؛ بنابراین آقای خامنهای متوجه شده است که اگر به داد آقای روحانی نرسد عوامل و نهادهایی در کشور وجود دارند که احتمال دارد علیه او اقدام کنند. او وقتی از بچه پولدارها، نوکیسهها و سفر به آنتالیا صحبت میکند جز برای این نیست که به کسانی که علیه آقای روحانی هستند هشدار بدهد که اگر من کمی بیشتر صحبت کنم فسادهای شما را هم بازگو خواهم کرد. بیشتر شدن تعداد سخنرانیها هم به این دلیل است که آقای خامنهای متوجه شده که امکان دارد پروژه رهبر شدن روحانی موفقیتآمیز نباشد و عواملی با آن مخالفت جدی داشته باشند. این گروهها میدانند که اگر روحانی یک روز رهبر جمهوری اسلامی شود به احتمال زیاد تا حدود زیادی فساد از بین خواهد رفت و منافع آنها به خطر خواهد افتاد. از جمله گروههایی که به احتمال زیاد از رهبری آقای روحانی استقبال نخواهند کرد، نیروهای اصلاحطلب هستند. این را شما بهتر از من میدانید که آقای روحانی اصلاحطلب نیست و یک تحولگرا است. فرد اصلاحطلب یک ساختاری را قبول دارد و بر این باور است که او میتواند آن را بهتر مدیریت کند اما تحولگراها اساسا به ساختار باور ندارند و روحانی یک تحولگرا محسوب میشود. بنابراین خامنهای به کمک روحانی کشور را به سمتی میبرد که چیزی جز اسم جمهوری اسلامی باقی نماند. متاسفانه در این چهارچوب٬ اپوزیسیون خارج از کشور فکر بعد از این رژیم نیست و این گفتمان را برای بعد از تغییر رژیم ندارد. آقای روحانی زمینههای لازم برای این تغییر را فراهم کرده است.
– سپاه و روحانیون سنتی امروز در مقابل روحانی قرار دارند، تا چه حد این اختلافها در فردای نبودن سید علی خامنهای میتواند تشدید شود؟
– شما به دو نهاد اشاره کردید که باور من هویت آنها یکی نیست. بر خلاف تصور بسیاری که میگویند منافع روحانیونی مانند مصباح یزدی و سپاه پاسداران یکی شده است به باور من اینطور نیست. مصباح یزدی برای سپاه تنها یک وسیله است. به باور من٬ سپاه پاسداران درست فکر میکند به این معنا که میداند آینده مملکت تیره و تاریک است. روحانی اما سعی دارد که اشتغال را بالا ببرد و سطح رفاه را بهبود ببخشد و به اعتقاد او شاید بتوانیم چهارچوب نظام را با عوض کردن محتوا نگاه داریم. سپاه برعکس میگوید اگر این کارها را انجام دهید و فشار امنیتی را حتی اندکی بردارید٬ مطالبات مردم زیاد خواهد شد و بنابراین فروپاشی رژیم شدیدتر میشود. باید توجه داشت که منافع سپاه پاسداران با آقای روحانی یکی نیست٬ آنچه روحانی میخواهد این است که سپاه از اقتصاد کشور بیرون برود و امنیت را به دست بگیرد ولی پاسداران به این فکر میکنند که به محض اینکه از اقتصاد بیرون بروند مساله امنیتی تبدیل به یک گذاره دو مرحلهای میشود یعنی یا تبدیل به یک نیروی زیردست ارتش خواهند شد یا تبدیل به یک نیروی انتظامی و قدرت را از دست میدهند. من باور ندارم که آنها تنها به دنبال پول بیشتر باشند٬ آنها معتقدند که اگر فشارها برداشته شود امنیت کشور به خطر خواهد افتاد و این باعث خواهد شد که ما نتوانیم رژیم را حفظ کنیم. اما روحانی کاملا برخلاف این نظر را دارد. در مجموع این جدال٬ یک روند ادامهدار خواهد بود که مشخص نیست چه کسی پیروز میشود. اما به طور قطع موفق نبودن آقای روحانی در چند ماه گذشته و پس از نهایی شدن برجام که البته زمان زیادی نیست٬ خودش یک مقدار نیروی بیشتری به پاسداران خواهد داد. آقای روحانی هم به آقای خامنهای و هم به پاسداران گفته است که خارجیها در ایران سرمایهگذاری نمیکنند و اگر آنها این کار را انجام ندهند شما نمیتوانید اشتغال ایجاد کنید و بالا بودن بیکاری یعنی نارضایتی مردم. بنابراین دو تفکر مختلف است. اما امیدوارم که روحانی بتواند قدمهای بیشتری بردارد. هرچه آقای روحانی جلوتر میرود زمینه را برای تحولات بیشتر امکانپذیرتر میکند.
اما جامعه روحانیت خطر آقای روحانی را بزرگتر از فرد دیگری میبیند؛ چرا که آقای روحانی میداند که با مذهب نمیتوان کشور را اداره کرد. شخصی که مذهبی است و باور داشته باشد که با مذهب نمیتوان کار کرد به یقین جامعه مذهبی را دگرگون خواهد کرد و تمام اسباب قدرت آنها از بین خواهد رفت و دیگر حاکم نخواهند بود. نمونهاش در انتخابات اخیر و در جایی مشهود است که تعداد زنان منتخب بیشتر از روحانیون است. این یک اتفاق نیست بلکه به باور من یک طرحی است که آقای خامنهای و روحانی به کمک یکدیگر انجام دادهاند. شما بهتر از من میدانید که آقای خامنهای از اصلاحطلبان تنفر دارد اما چه کار کرد؟ تغییری در آنها ایجاد کرده و این ساختار را در اختیار آقای روحانی قرار میدهد. هرچه تعداد زنان در مجلس بیشتر باشد خواستههای مردم دقیقتر و روشنتر خواهد شد. گفته میشود که بیشتر زنهای وارد شده به مجلس به اصطلاح اصلاحطلب هستند اما تمام این ۱۸ نفر همان تحولگراها هستند. من فکر میکنم جامعه روحانیت میداند که ادامه پیروزی روحانی میتواند به یک تغییر قدرت جدی در کشور منجر شود.
– رهبر جمهوری اسلامی به تازگی بارها در مورد استحاله نظام هشدار داده است. این هشدارها را چگونه ارزیابی میکنید؟
– اتفاقا در یکی از گفتوگوهایی که با شما داشتم بر همین موضوع استحاله نیز تاکید کردم و نزدیک ۲ سال و نیم پیش این را گفتم٬ خامنهای هم آن را تکرار کرده است. دقیقا گفت که عدهای آمدهاند که اسم رژیم را نگاه دارند و هویت آن را تغییر دهند. او این موضوع را به خوبی میداند و راهحل آن را هم میداند. خامنهای خواستههای واقعی مردم را میداند اما مجبور است برای حفظ آبروی خودش حرفهایی بر خلاف آن بگوید. شما به واکنشهای خود نظام نگاه کنید؛ وقتی آقای خامنهای میگوید که من اقتصاد مقاومتی میخواهم آقای روحانی میگوید من ترجیح میدهم که اقتصاد رقابتی باشد تا مقاومتی. من خودم هم با اقتصاد مقاومتی موافق هستم اما در اقتصادی که فساد همه جای آن را گرفته است که نمیشود. باید توجه داشت که استحاله نظام در حال شکلگیری است و نمیتوان در مقابل آن مقاومت کرد و اتفاقا بهترین کسی که میتواند این روند را ادامه دهد شخص آقای روحانی است.
– آیا شما روحانی را در حد گورباچف میدانید و امکان اجرای سیاستهای وی در ایران وجود دارد؟
– مساله تنها گورباچف سازی نیست، مدل چینی هم وجود دارد. هر دوی اینها در ایران یک گرفتاری عمده دارند، ما فرهنگ چینی را نداریم و فرهنگ ما یک فرهنگ منبسط نیست که وحدت داشته و مطیع باشد. گورباچف سازی هم به دلیل اینکه جامعه ایران امکان ایجاد تحولات یک باره و سریع را ندارد٬ دشوار است مگر اینکه انقلاب شود. ما ملتی نیستیم که به تدریج جلو برویم بلکه دهها سال صبر میکنیم و به ناگاه قیام میکنیم٬ به همین دلیل گورباچف سازی را امکانپذیر نمیدانم اما «روحانی سازی» خواهد شد. تنها کسی که میتواند مملکت را نجات دهد روحانی است چرا که او اعتبار سیاسی و بینالمللی پیدا کرده است. اما متاسفانه با تمام جنبههای مثبتی که در او میبینم٬ آقای روحانی هم نمیتواند ایران را نجات دهد٬ چرا که ساختار اقتصادی کشور ویران است. نکته بسیار مهمی است که باید به آن توجه داشته باشیم و آن خواست آقای خامنهای برای تحقق جامعه اسلامی است. برای اینکه به آن جامعه برسید باید دولت اسلامی داشته باشید. از نظر ایشان٬ دولت اسلامی باید موفق باشد و حالا تمام تلاش خود را میکند تا دولت روحانی موفق شود. دولت روحانی باید برای ۱۱ میلیون حاشیه نشین مسکن ایجاد کند، ۷ میلیون بیکار در انتظار اشتغال هستند، یک میلیون کارتنخواب نیاز به فکری جدی دارند، یک میلیون کارگر جنسی نیاز به حمایتهای اجتماعی و بهداشتی دارند، ۵ میلیون معتاد و ۱۰ میلیون بیمار روانی و یک میلیون کودک کار را به مشکلات اقلیمی کشور اضافه کنید٬ همگی اینها شرایط تحقق و موفقیت جامعه اسلامی را غیرممکن میکند. آنچه اپوزیسیون باید انجام بدهد حرکت در امتداد روحانی است؛ به این ترتیب که ضربههای لازم را به او بزند و در عین حال از او حمایت کند. آقای روحانی به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی موفق نمیشود اما میتواند به آن تحولی که مردم ایران میخواهند برسند٬ کمک کند و امیدوارم این تحول یک انقلاب کور نباشد.