در مطبوعات جهان

پنج شنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ برابر با ۱۹ مه ۲۰۱۶


لوپوان ــ ۱۶مه

ایران مانکن‌های بی حجاب را مورد بازجویی قرار می‌دهد.

هشت نفر وابسته به «دنیای مد» به ‌اتهام رفتار دور از اخلاق و فرهنگ ضداسلامی در فضای مجازی بازداشت شدند.

این اقدام «عنکبوت دو» نامیده می‌شود. از سال ۲۰۱۳ این برنامه موجب شناسایی ۱۷۰نفر در جمهوری اسلامی شده که در میان آنان عکاس و آرایشگر و خیاط و مانکن دیده می‌شوند. هشت نفر از آنان به ‌تازگی به ‌اتهام انتشار «فرهنگ ضد اسلامی» بازداشت شده‌اند. این هشت نفر بخصوص متهم هستند که عکس زنان بی‌حجاب را در اینستاگرام که مورد علاقۀ فراوان جوانان  و در ایران برخلاف فیس‌بوک و توییتر که ممنوع هستند، آزاد است، منتشر کرده‌اند. جواد بابایی قاضی دادگاه اعلام کرده که ما به این نتیجه رسیده‌ایم که ۲۰شبکه اینستاگرام ایرانی به ‌وسیلۀ محافل  مُد  مورد استفاده قرار می‌گیرد و  ۶۰درصد از ایرانیانی‌ که از اینترنت استفاده می‌کنند به تماشای این برنامه‌ها می‌پردازند. به‌عقیدۀ او مبارزه با این گونه اقدامات از وظایف دادگستری است که علیه آنان که به نحو سازمان‌یافته‌ای به ارتکاب چنین جرایمی می‌پردازند مبارزه شود.

روزنامههافینگتون پست ــ ۱۶ مه

یک زن ایرانی راه موثری برای مبارزه با حجاب ابداع کرده است.

یک زن ایرانی که اظهار داشته گیسوان خود را برای کمک به کودکان مبتلا به سرطان تراشیده و فروخته است به این فکر افتاده که چون دیگر مویی ندارد پس گرفتار مأموران منکرات نمی‌شود. او عکس خود را در شبکۀ اینترنت با شرح جریان منتشر کرده است. بلافاصله هزاران زن برای او پیام تشویق و همدردی فرستاده‌اند.

وی در پیام خود نوشته است: «من گیسوان خود را برای کمک به این کودکان بی‌گناه مبتلا به سرطان فروختم. هنگامی که در کوچه و خیابان راه می‌روم با خود می‌گویم موی سر ندارم پس حجابی هم نباید در کار باشد… به این نحو، آنان که همواره به من اخطار می‌کردند موی خود را بپوشانم دیگر هیچ دلیلی برای بازداشت من ندارند».

تایمز  ــ ۱۵ مه

مسلمانان پناهندۀ آلمان برای مسیحی شدن سر و دست می‌شکنند

سال  گذشته هنگامی که برای پناهجویی  به آلمان آمد، نامش محمد بود ولی پس از آنکه تغییر مذهب داد و مسیحی شد، این جوان ۲۵ساله نام خود را به «بنجامین»  تغییر داد.

یک جوان ایرانی که در برابر یک کلیسای پروتستان‌ها واقع در منطقه پر جمعیت برلین ایستاده و از ذکر نام خانوادگی خود امتناع ورزید، اظهار داشت چنانچه مجبور به بازگشت  به ایران شود مورد آزار واذیت قرار خواهد گرفت. وی به آلمانی شکسته بسته اظهار داشت: «مسیحیت یعنی آزادی و صلح».

بنجامین یک دانشجوی تهرانی ازجمله افراد روزافزونی از پناهندگان کشورهایی مانند ایران، افغانستان و عراق است که مذهب خود را تغییر می‌دهند و منتقدان می‌گویند این تغییر مذهب برای تسهیل تحصیل تابعیت در آلمان است.

در تمام آلمان کلیساهایی که زمانی خالی بود از گروهی با قیافه‌های ناآشنا پر شده که غسل تعمید آنان در استخرها و یا دریاچه‌ها صورت می‌گیرد.

از تابستان قبل که بحران مهاجران آغاز شد گروه «گاد فرید مارتنز» کشیش کلیسای اشتگلیتس چهاربرابر شده و به ۷۰۰ نفر رسیده است. مارتنز تمام این گروه را شخصاً تغییر مذهب داده  و به‌عقیده او این کار وظیفۀ یک کشیش است.

در داخل کلیسا اطلاعیه‌هایی به زبان‌های فارسی و دَری و البته به آلمانی به حضار اخطار کرده است که در جریان موعظه از استفاده از تلفن همراه خودداری کنند.

هفتۀ گذشته مارتنز به وسیله یک مترجم در صحنی پر از جمعیتی حدود ۷۰۰نفر سخنرانی کرد که اکثر آنان اشخاصی بودند که آموزش سه‌ ماهۀ خود را به ‌پایان رسانیده و برای غسل تعمید آماده شده‌ بودند تا تغییر مذهب بدهند.

هنگامی که مارتنز متوجه شد که تفسیر «سومین فرمان Third Command » او بین حاضران که بیشتر آنان جوان بودند چندان شنونده ندارد، سخنرانی خود را با توضیح دربارۀ عید پنجاهه Pentecost  (پنجاه روز پس از رستاخیز مسیح و عید پاک) به ‌پایان برد و به حاضران توصیه کرد  خریدهای خود را هرچه زودتر انجام دهند چون روز بعد مغازه‌ها بسته است.

بسیاری از پناهجویان که غالباً لباس‌های نوع غربی بر تن دارند صلیب‌های بزرگی به‌ عنوان نشانۀ مذهب جدید به گردن آویخته‌اند. برخی از آنان مانند حسین  ۲۳ساله از شهر شیراز مانند بسیاری دیگر صلیب را بر بازوی خود خالکوبی کرده است.

مارتنز قبول کرده برخی از این تغییر مذهب‌ها واقعاً به‌خاطر مذهب نیست ولی ادعا کرد که صد در صد آنان که غسل تعمید داده شده‌اند تقاضای پناهندگی‌شان مورد قبول قرار گرفته است.

تغییر مذهب از اسلام به مسیحیت دلیلی برای تقاضای پناهندگی در آلمان به شمار می‌رود زیرا در بسیاری از کشورهای اسلامی تغییر مذهب کفر و مستوجب عقوبت و در برخی موارد اعدام است.

بنا بر اطلاع پلیس و فعالان پناهندگان و حقوق بشر،  مخالفت و دشمنی در اقامتگاه‌های پناهندگان در آلمان با اعمال خشونت‌آمیز رواج دارد و کسانی که تقاضای تغییر مذهب کرده‌اند مورد حملۀ مخالفان این اقدام قرار می‌گیرند. در یک مورد بخصوص گروهی از ایرانیان را که مسیحی شده بودند و در فرودگاه تمپل‌هوف همراه با گروهی افغان مسکن داده شده بودند ناگزیر به نقطۀ دیگری منتقل کردند زیرا شایع شده بود که افغان‌ها مشغول ترتیب توطئه‌ای برای قتل ایرانیان مسیحی شده هستند. توطئه از این قرار بود که افغان‌ها در نظر داشتند روی ایرانیان تغییر مذهب داده بنزین بریزند و آنان را آتش بزنند.

بنا بر اظهار گروه مسیحی «کریسشن گروپ» در سال گذشته ۴۰ هزار حادثه از قبیل دعوای لفظی، تجاوز جنسی به عنف و قتل در پناهگاه‌های پناهجویان در آلمان به‌ وقوع پیوسته است.

حسین اظهار داشت وقتی به پناهگاه می‌رود، صلیب را از گردن برمی‌دارد و پنهان می‌کند و روی صلیب خالکوبی شده‌ی خود را می‌پوشاند.

در برابر چنین وظیفۀ دشواری که جدا کردن معتقدان واقعی از فرصت طلبان است، مقامات مهاجرت آلمان با سؤال دربارۀ ده فرمان و ادای توضیح دربارۀ عید پاک باورکنندگان واقعی را از فرصت‌طلبان پناهندگی از یکدیگر تشخیص می‌دهند. دربارۀ تعداد اشخاصی که پناهندگی آنان به این دلیل رد شده رقمی ذکر نشده است.

کشیشان و نمایندگان کلیساهای اصلی چنین آزمایشی را صحیح نمی‌دانند و آن را رد می‌کنند. یکی از کشیشان کلیساهای هامبورگ بر این باور است که اعتقاد قابل برآورد و شمارش نیست. کشیش مزبور بیش از ۳۰۰ مسلمان را به مسیحیت پذیرفته است. این کشیش که نامش باباجا است در این زمینه چنین اظهار  عقیده کرده است که به نظر او درحدود دو سوم مسیحیان جدید به دلیل کیس پناهنگی مسیحی شده‌اند و اضافه کرد که زندگی در مسیحیت بدون توجه به هدف اولیۀ متقاضی، با غسل تعمید آغاز می‌شود.

دو هفته قبل باباجا ۸۵ مسلمان را در پارک‌ هامبورگ مسیحی کرد که مهدی لشکری و همسرش سولماز مهندس کمپیوتر در تهران که سال گذشته با دو فرزند خود به آلمان آمده بودند جزو آنان هستند. کشیش سر این زن وشوهر را که لباس سپید پوشیده بودند و دست‌ها را رو به آسمان گرفته و «هاله لویا» می‌خواندند، در محفظۀ آبی فرو برد که نماد رودخانۀ اردن و از آداب مسیحیت است. بقیه معتقدان و باورمندان که تماماً پناهجو بودند آواز می‌خواندند و از خوشحالی دست می‌زدند.

سولماز ۳۱ساله اظهار داشت «من می‌دانستم که تغییر مذهب اخذ پناهندگی را آسانتر می‌کند ولی دلیل واقعی آن بود که اسلام بخشش‌دهنده نیست در حالی که گناهان من به ‌وسیلۀ مسیح بخشیده می‌شود. من اکنون احساس می‌کنم که حمایت‌شده هستم.».

لوپوان ــ ۱۵ مه

لوپوان در مطلبی زیر عنوان «به ایران نروید» به قلم رامین عارفی گزارش می‌دهد، بنژامین مارتین فیلمساز جوان به ‌شدت تحت تأثیر دو هفته اقامت خود در جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته و با یک فیلم ویدیوی معتبر از ایران بازگشته است.

بنژامین مارتین هرگز  گمان نمی‌کرد که روزی به جمهوری اسلامی ایران برود. در اوایل سال ۲۰۱۶ به‌ اتفاق دوست جوانش باتیست لوبیهان در اینترنت در جستجوی منطقه‌ای جذاب برای مسافرت بودند. فیلمساز و عکاس جوان با لقب «تولت» (Tolt) که در تهیه فیلم‌های کوتاه از مناطق غیرقابل انتظار تخصص دارند، در بخش بلیت‌های ارزان اینترنت برای مسافرت بلیت‌هایی به قیمت ۲۰۰یورو برای مسافرت به ایران پیدا کردند. مقصد این بلیت‌ها کشور زیر سلطه‌ی ملاها و پاسداران انقلاب اسلامی بود که جهنم و اهریمن را به ‌یاد آدم می‌آورند و برنامه‌های اتمی  آنان برای روزنامه‌نویسان موهبتی عظیم بود.

بنژامین به ‌یاد می‌آورد که در ابتدا مسأله به ‌نظرش شوخی می‌آمد «بخصوص که با رنگ روشن موهای سرم که نشان می‌دهد فرانسوی هستم». در نتیجه اندکی دچار تردید بودم ولی هرچه دربارۀ این کشور تحقیق می‌کردم مطمئن‌تر و علاقمندتر برای دیدار آنجا می‌شدم و به‌علاوه آشنایان ایرانی بیشتر مرا تشویق به رفتن می‌کردند. «به ‌اتفاق دوستم با یک ایرانی به نام رضا در یک رستوران ملاقات کردیم و او دفترچه اسامی دوستان و افراد خانواده‌اش را درآورد و مشخصات تعدادی از آنها رادر اختیار ما گذاشت و به ما اطمینان داد که سفری فراموش‌نشدنی در پیش داریم.»

آنچه شگفت‌آور است برخورد ایرانیان است

روز ۲۶ فوریه ۲۰۱۶ بنژامین و باتیست در هواپیما  به سوی ایران روانه بودند. به‌ محض ورود به فرودگاه خمینی در ظرف چند دقیقه روادید ورود گرفتند. آزادانه در طبیعت ایران و تهران، شهری که در دامان کوهی به ارتفاع ۴هزار متر قرار گرفته و پوشیده از برف است، شاهراه‌ها پر از آلودگی هوا و پانزده میلیون جمعیت رها شدند. آنچه بلافاصله شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد برخورد ایرانیان است.

از یک عابر در کوچه یا خیابانی نشانی رستورانی را پرسیدند؛ این ایرانی بدون تأمل همراه آنان به‌ راه افتاد. آنان را به رستورانی برد و خود او نیز با آنان ناهار خورد. چنین واقعه‌ای را در فرانسه نمی‌بینید. ولی آیا چنین برخوردی عادت تمام مردم مشرق زمین از مراکش گرفته تا افغانستان نیست؟  درست است که خون‌گرمی در جاهای دیگر نیز وجود دارد ولی آنچه در ایران واقعاً تعجب‌برانگیز است برخورد مهرآمیز ایرانیان است. در بسیاری از کشورها جهانگردان را موجوداتی می‌شمارند که انگار اسکناس زیر پایش ریخته شده باشد ولی در ایران مردم بیشتر مایل به تقدیم هستند تا گرفتن.

مرتباً ما را به صرف چای و خوردن شیرینی‌ دعوت می‌کنند و بدون توقف درباره فرانسه از این دو جوان فرانسوی سؤال می‌کنند و آنچه بیشتر مورد توجه و علاقۀ آنان است نظر فرانسویان نسبت به ایرانیان است.

اقامت درمنزل مردم

در مدت دوهفته اقامت درایران، دو فرانسوی جوان از هر جهت و با احتساب بلیت هواپیما، ۱۱۰۰ یورو خرج کردند. دو جوان فرانسوی می‌گویند که تقریباً در تمام مدت رایگان در منزل ایرانیان بسر می‌بردیم. تنها چیزهایی که خریدیم  هدیه‌هایی برای میزبانانمان بود. قیمت مسافرت با اتوبوس برای هر مسیر ۳ یورو،  با هواپیما ۳۰یورو برای مسافرت‌های  داخلی است. جهانگردان می‌توانند عظمت امپراتوری چندهزارسالۀ پارس را ببینند؛  تخت جمشید حیرت‌آور گاهوارۀ تمدن، شهر شاعرانه و رمانتیک شیراز  و شاعران سحرانگیز آن و همچنین تنوع مناظر، پیست‌های اسکی تا صحرا، مانند پیست مرانجاب که در فاصلۀ یک ساعت و نیمی تهران قرار دارد.

در این کشور همه گونه منظره‌ای را می‌بینید. تپه‌ها و توده‌های شن، دریاچه آب شور و یا صحرای خارزار و همه از هر نقطه نظر دیدنی و عالی است. شب‌ها در کنار آتش، زبان دو نفر راهنمای آنها باز می‌شود که از رژیم بد می‌گویند و انتقاد می‌کنند. ما را مطمئن ساختند که ایران یک کشور مسلمان ولی بسیار مدرن‌تر از آنچه به تصور آید، هست. در تهران یک رانندۀ  تاکسی با ما سر جدال داشت. می‌گفت چرا در فرانسه به آیت‌الله خمینی پناه دادید که بیاید و قدرت را به دست بگیرد؟!

مقامات جمهوری اسلامی مراقبند

با آنکه طی دو هفته اقامت این دو نفر از مقامات انتظامی خبری نبود، با تمام این احوال به ‌دقت در همه جا مراقب بودند. مثلا در اصفهان روی سی و سه ‌پل،  پلیس شرعی از دختران جوانی که روسریشان پایین افتاده بود می‌خواستند موی سرشان را بپوشانند. هیچ گونه درگیری در کار نبود ولی روشن بود که این مأموران انتظامی شوخی نمی‌کردند. دختران هیچ گونه احترامی برای این پلیس نداشتند ولی می‌دانستند که نباید زیاده‌روی کنند. جوانان چندی بعد به نوبۀ خود انتقام می‌گیرند. دور از دید خبرچین‌ها، آنان اتفاق دردناک و دردآور مزاحمت‌های ماموران منکرات را با ودکا و ویسکی که هر دو ممنوع و حرام است، از خاطر می‌زدایند.

«به ایران نروید. ممکن است این سفر شما بهترین دیدار زندگی‌تان باشد». فیلمساز فرانسوی با این عبارت به فیلم خود پایان می‌دهد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=42700