هر اتفاقی در ایران، چه سیاسی و چه هنری بلافاصله حاشیهدار میشود. داستان جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره کن برای «فروشنده» اصغر فرهادی و جایزه بهترین نقشآفرین مرد همین جشنواره برای سید شهابالدین حسینی، بازیگر نقش اول «فروشنده» نمی توانست از این قاعده مستثنی باشد.
بگذریم که برخی از جمله در خبرهای صدا و سیمای خود رژیم آنقدر جوّگیر شدند که این دو جایزه را به اشتباه «نخل طلایی» خواندند. در جشواره کن فقط سه نخل طلائی به برندگان داده میشود: برای بهترین فیلم بلند، بهترین فیلم کوتاه و در نهایت نخل سومی برای قدردانی از سینماگری که پس از عمری فعالیت در حوزه سینما و موفقیت هرگز جایزهای در این جشنواره برای یکی از کارهایش دریافت نکرده باشد. بقیه جوایز که کم هم نیستند نخل طلایی نیستند و به برخی «اشانتیون» نخلِ فستیوال کن داده میشود.
تقدیر از سینما و سینماگران ایران و ایرانی، صرف نظر از جنبهّها و حسابگریهای سیاسی آن، بدون شک خوشحال کننده است. در دو دهه اخیر بسیاری از کارگردانان ایرانی در مهمترین جشنوارهها جایزه گرفتند، ولی واکنشها همیشه از سوی مردم و از سوی حکومت یکسان نبوده است. عباس کیارستمی میگوید زمانی که در سال ۱۹۹۷ با نخل طلائی جشنواره کن برای «طعم گیلاس» به تهران بازگشت به او گفتند از در اصلی فرودگاه خارج نشود چون عدهای جمع شدهاند تا او را حسابی کتک بزنند. در سال ۲۰۱۶ در عوض عدهای به فرودگاه رفتند تا از اصغر فرهادی، سید شهابالدین حسینی و ترانه علیدوستی که با دو جایزه به تهران باز میگشتند استقبال کنند. در فاصله بین ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۶ چه اتفاقی افتاده و چرا از یک سو رژیم نمیتواند عدهای را برای کتک زدن هنرمندان در برابر فرودگاه بسیج کند، و از سوی دیگر جامعه از آنها بیشتر استقبال میکند؟
برخی معتقدند نقش شبکههای اجتماعی را در این زمینه برجسته میکنند. تا حدی این عامل میتواند تاثیر داشته باشد. دو سال پیش هم شبکههای اجتماعی گسترده بودند و آن زمان هم ایرانیها نه در تلگرام بلکه در فیسبوک بسیار فعال بودند. چرا در سال ۲۰۱۵، برای خرس طلائی جشنواره فیلم برلین که به جعفر پناهی برای فیلم «تاکسی» تعلق گرفت کسی جشن نگرفت؟ چرا فیسبوک پر از عکسهای جعفر پناهی و یا خواهرزاده کوچکش که در برلین این جایزه را دریافت کرد، نشد؟ چرا کسی برای اشکهای شادی این دخترک در حالی که جایزه را تحویل میگرفت، دلش ضعف نرفت در حالی که دو قطره اشک ترانه علیدوستی زمانی که سید شهابالدین حسینی جایزه را دریافت میکرد تا این حد دل از کاربران فضای مجازی ربود؟
بهانهای برای شادی
رفتارهای اجتماعی مردم در این موارد میتواند دلایل بسیاری داشته باشد و شناخت آنها بدون شک میتواند برای یافتن پاسخ به بسیاری از پرسشهائی که این روزها هم مطرح است کارساز باشد. «فروشنده» و جوایزی که از کن با خود به تهران برد فرصت جدیدی بود برای مردم ناراضی از زندگی روزانه که خوشحالی بکنند. اصغر فرهادی نیز در چند کلمهای که هنگام دریافت جایزه بهترین فیلمنامه در کن گفت به این مساله اشاره میکند و میگوید اگرچه سینمای او سینمای شادی نیست ولی خوشحال است که بخشی از مردم ایران با جوایزی که او دریافت میکند شاد میشوند.
کم و بیش در همه کشورها مردم برای جوایزی که هنرمندانشان دریافت میکنند خوشحال میشوند، ولی خوشحالی ایرانیها نه کمی بلکه خیلی بیش از شهروندان دیگر کشورهاست. در بریتانیا دریافت نخل طلائی از سوی کن لوچ برای فیلم «من، دانیل بلیک» کسی را جوّگیر نکرد و موجی از خوشی به راه نیافتاد، با وجود اینکه داستان این فیلم که در رابطه با تاثیرگذاری سیاستهای ریاضت اقتصادی بر سیستم رفاهی و خدمات اجتماعی است، از اهمیت بیشتری در زندگی روزانه مردم آن کشور برخوردار است و مشکلی است که میلیونها نفر با آن دست به گریبان هستند.
در عین حال، برخلاف سنت دولت های گذشته، حتی در زمان دولت موسوم به اصلاحات محمد خاتمی نیز وزرای ارشاد نه تنها به کارگردانان ایرانی که در جشنوارههای بینالمللی جایزه میگرفتند تبریک نمیگفتند بلکه آنها را متهم به سیاهنمائی هم میکردند. این بار اما علی جنتی وزیر ارشاد اسلامی از طریق توئیتر (که البته در ایران فیلتر است) به اصغر فرهادی و عوامل فیلم «فروشنده» تبریک گفت و نوشت: «آرزومندم که سینمای ایران بتواند با ارتقای کیفیت خود و پرداختن به مسائل بنیادی جامعه و تاکید بر ارزشهای ملی و اسلامی نقش بزرگی را ایفا کند». البته بلافاصله بعد از این پیام، سخنگوی وزارتخانهای که آقای علی جنتی مسئولیت آن را عهدهدار است، بر لزوم سانسور «فروشنده» قبل از اکران در سینماهای ایران تأکید کرد.
حسین نوشآبادی، سخنگوی وزارت ارشاد، گفت: «ملاحظاتی برای اکران این فیلم وجود دارد که باید رعایت شوند». به عبارت دیگر، صحنههائی از این فیلم باید برای دریافت مجوز اکران عمومی حذف و سانسور شوند. اما حجتالله ایوبی، رئیس سازمان سینمائی که در جشنواره کن حضور داشت، نظر متفاوتی دارد. ایوبی در اشاره به صحبتهای نوشآبادی گفته است: «شورای معتبری با نام شورای پروانه نمایش در سازمان سینمائی داریم که بهترین مرجع برای ابراز نظر و تصمیمگیری در مورد اکران فیلمها محسوب میشود. تنها این شورا مرجع اصلی برای اصلاحات و ممیزی است». با توجه به ضد و نقیضگویی که از مشخصات جمهوری اسلامی است، معلوم نیست آیا «فروشنده» در ایران اکران خواهد شد؟ چقدر سانسور خواهد شد؟ و کی پروانه نمایش خواهد گرفت.
بهانهای برای حمله
البته مخالفان فیلم اصغر فرهادی نیز کم نبودند. کیهان حسین شریعتمداری در یادداشتی به قلم سعید مهدوی «فروشنده» را «یک فیلم سفارشی دیگر برای جشنواره کن» خواند و نوشت که بار دیگر «شبه روشنفکری ما فریب فضاهای وارونه و کج و معوج غرب را خورده و حیثیت و شرافت ملی و دینی خود را پای شعارهای توخالی آنها قربانی کرده است». نویسنده این یادداشت بر این نظر است که فرهادی «موضوعاتی مانند حریم خانوادگی و آبرو و حیثیت و حفظ غیرت را موجب بروز رفتارهای خشونتآمیز در جوامعی چون ایران میداند.»
در این یادداشت و همچنین به ویژه در شبکههای اجتماعی، حمایت مالی از «فروشنده» توسط جشنواره سینمائی قطر نیز مورد انتقاد قرار گرفت. تهیه کننده اصلی «فروشنده» شرکت فرانسوی «مومنتو» است. البته خود اصغر فرهادی نیز در این فیلم سرمایهگذاری کرده است. قطریها نیز یکی دیگر از حامیان مالی این فیلم هستند.
جواد شمقدری، رئیس سازمان سینمائی در دولت محمود احمدی نژاد که مدعی است اسکار اصغر فرهادی برای «جدائی نادر از سیمین» نتیجهی لابیگریهای او است، این بار اما در واکنش به جوایز اخیر جشنواره کن میگوید: «اگر کسی فکر میکند این جایزهها صرفا بر اساس شاخصهای هنری داده میشوند، عقبمانده است. همه جشنوارهها برای خودشان خط و مشی دارند و در انتخابهایشان آن را اجرا میکنند.»
بازیگران نجیب
در این میان، حاشیهها این بار بیش از آنکه دامن کارگردان را بگیرد، متوجه سید شهابالدین حسینی بود. در ایران پایگاههای اینترنتی وابسته به نظام، حساب سید شهابالدین حسینی را از بقیه جدا میکنند. سایت «امپراتوری دروغ» وابسته به سپاه پاسداران، به سخنان حسینی در زمان دریافت جایزه اشاره میکند که با «کلام خدا» آغاز شد و یا تکیه بر « نوع پوشش و رفتار نجیبانه خانم ترانه علیدوستی»، و اینکه دست ندادن این دو هنرپیشه با میزبانان و داوران نشان از «احترام آنها به آداب و رسوم سرزمین پدری» بوده است. یک روحانی تندرو نیز در تمجید سید شهابالدین حسینی او را با موشک «شهاب دو» مقایسه کرد و نوشت «هر دو شهاب افتخار ایران هستند». البته کم نیستند کسانی که از هنرپیشه «فروشنده» انتظار داشتند جایزه خود را نه به مردم ایران بلکه به رهبر جمهوری اسلامی تقدیم کند.
آنچه میماند…
بلافاصله پس از اعلام نتایج جشنواره کن و اهدای جایزه بهترین بازیگر مرد به سید شهابالدین حسینی، ویدیوئی به صورت گسترده در شبکههای اجتماعی به گردش درآمد که به سال ۱۳۸۹ باز میگردد. این ویدیو در دیدار هنرمندان با علی خامنهای ضبط شده است. در این دیدار که بسیاری از آن با عنوان بیعت گروهی از هنرمندان با رهبر جمهوری اسلامی بعد از وقایع و سرکوب خونین سال ۸۸ نام میبرند سید شهابالدین حسینی یکی از پنج نفری است که رشته سخن را در برابر «رهبر» به دست میگیرد و بدون هیچ انتقادی هنرمندان را «سربازان فرهنگی» میخواند که نسل بعدی همان سربازانی هستند که در جنگ ایران و عراق «کیان مملکت را حفظ کردند.»
انتشار دوباره و پخش گستردهی این ویدیو در فضای مجازی، موجی از اتهامات را علیه این هنرپیشه به راه انداخت. در فیسبوک هم صفحهای با عنوان «من از شهاب حسینی متنفرم» دوباره مطرح شد که در همان زمان و ۶ سال پیش به راه افتاد و شمار حامیانش دو رقمی است.
و راست این است که مانند هر رویداد دیگری، این حاشیهها نیز چند هفتهای ادامه خواهد یافت و پس از مدتی به فراموشی سپرده خواهد شد. مهم، نه نقشهای سینمایی بلکه پرسشها و نقشی است که از هر کس در زندگی واقعی باقی میماند.