مانی تهرانی (+عکس) دو جایزهی فیلم «فروشنده» برای بهترین فیلمنامه (اصغر فرهادی) و بهترین بازیگر مرد (شهاب حسینی) در شصت و نهمین جشنواره فیلم کن، تنها حضور ایرانیها در این جشنوارهی معتبر نبود.
حضور گلشیفته فراهانی بر فرش قرمز کن به مناسبت بازی در فیلم «پترسون» اثر کارگردان نامدار، جیم جارموش، یک رویداد قابل اعتنا بود. حضوری که علاوه بر ارزشهای هنری، چه بسا ناخودآگاه او را در برابر ترانه علیدوستی قرار داد. بازیگر فیلم «فروشنده» و چهرهای مهجور و متفاوت از زن ایرانی. هرچند ترانه به کمک یک طراح لباس (که اسم او در جایی مطرح نشده) سعی کرده بود تا حد ممکن محدودیتهای حجاب اسلامی را به نوعی دور بزند و دست کم ظاهر پوشش خود را آبرومند و به دیگر هنرمندان زن حاضر در این فستیوال نزدیک کند، اما مخاطبان و کاربران فارسیزبان شبکه های اجتماعی، مانند همیشه، دو قطبی ترانه- گلشیفته را شکل دادند. عدهای ترانه را متهم کردند که با این نوع پوشش سعی کرده تا چهره حجاب اجباری را برای دنیا بزک کند. واکنشهای گاه متناقضی که کم و بیش بعد از انتشار تصاویر برهنه گلشیفته در یک مجله فرانسوی نیز هم به چشم میخورد.
به سراغ امید حبیبی نیا که سالها در ایران منتقد سینمایی بوده در نوشاتل سوئیس میرویم تا درباره حواشی ایرانی کن امسال از جمله پوشش و مسیر متفاوت ترانه و گلشیفته و تأثیرات فشارهای موجود بر هنرمندان در ایران گفتگو کنیم.
-جریان قانون «کفش پاشنه بلند» که جولیا رابرتس در اعتراض به آن امسال برهنه بر فرش قرمز کن رفت، چیست؟
-جشنوارهها، از جمله فستیوال کن، برای مراسم رسمی و هم برای فرش قرمز یک Dress code (مقررات پوشش) دارند. مثلأ لباس نباید بدننما باشد یا قسمتهای خاص بدن نباید دیده شود و… پوشیدن کفش پاشنه بلند برای شرکتکنندگان زن نیز جزو همین مقررات است که مدتی است از سوی برخی از هنرمندان زن به عنوان تبعیض مورد اعتراض قرار گرفته.
-نظرتان درباره رفتار و شیوه حضور هیئت ایرانی در کن چیست؟
-البته به غیر از گروه فیلم «فروشنده» ایرانیان دیگری هم در کن حضور داشتند. در مورد این گروه به جز حرفهای دست اندرکاران فیلم در کنفرانس خبری و هنگام دریافت جایزه، ایراد خاصی وجود نداشت. حرفهایی که بسیار محافظهکارانه و غیر سینمایی بود. چند هزار خبرنگار سینمایی در این جشنواره حضور دارند و می توان به راحتی از تریبون آن برای بیان مشکلات اساسی استفاده کرد. به عنوان مثال فیلمساز برزیلی از شرایط موجود در کشورش گفت و یا فیلمساز زنی که میکروفون را هم رها نمی کرد دائم از لزوم تعلق این جشنواره به زنان میگفت.
-برخی «فروشنده» را فیلم جمهوری اسلامی میدانند، نظر شما چیست؟
-نمی توان گفت «فروشنده» فیلم جمهوری اسلامی است، اما به هر حال در چهارچوب قواعد جمهوری اسلامی ساخته شده و از الف تا ی مجوز دارد و مورد تصویب نهادهای جمهوری اسلامی قرار گرفته است. این فیلم برای اکران در ایران حتی به سانسور هم نیازی ندارد. فرهادی از تأثیرپذیری خود از داریوش مهرجویی و غلامحسین ساعدی میگوید، در حالی که کارهای مهرجویی در ایران سانسور میشود و کارهای ساعدی هم اصلأ اجازه چاپ ندارد. اینها مواردی است که نشان می دهد فرهادی به نوعی با جمهوری اسلامی کنار آمده است. به هر حال جمهوری اسلامی هم به تریبون خارجی نیاز دارد تا به این ترتیب به دنیا بگوید چنین فیلمهایی در ایران ساخته میشود و در کن هم جایزه میگیرد و بنابراین اخبار سرکوب آزادی و خانهنشین شدن سینماگران در ایران صحت ندارد.
-در شبکههای اجتماعی در مورد حضور گلشیفته و ترانه در کن دو قطبی شکل گرفت، فکر میکنید تا چه اندازه این قطببندی و تقابل واقعی است؟ آینده هر یک از این دو مسیر چیست؟ ترانه در ایران که فرهنگ و زادگاهش هست و هنر- صنعت سینما نیست و گلشیفته در جهانی که سینما هست و فرهنگ زادگاهش نیست…
-طبعأ این دو قطبی واقعی است، به این معنی که دو بازیگر در دو شرایط مختلف و متفاوت کار میکنند. یکی از همه هنجارهای مذهبی رژیم توتالیتر جمهوری اسلامی عبور کرده. دیگری سعی میکند با آن فضا کنار بیاید و در همان چهارچوب کار کند. ترانه علیدوستی با سریال محبوب «شهرزاد» بیش از پیش شناخته شده. گلشیفته فراهانی هم برای بخش دیگری از مخاطبان ایرانی اهمیت دارد. گلشیفته از آزادی بیانش استفاده میکند و این کار خیلی با اهمیت است. الان دیگر به سختی می توان در مورد رسانههای تصویری مولفههای فرهنگ بومی را موثر دانست. پیش از این هم فیلمسازانی مثل سهراب شهید ثالث موفق شدند در خارج از کشور کارهایی انجام بدهند و در حقیقت مهاجرت باعث موفقیت بیشترشان شد. راهی که گلشیفته انتخاب کرده بسیار ارزشمند است. کارش دقیقأ شبیه نقش فیلمهای «صمد» برای سینمای ایران است. مجموعه فیلمهای «صمد» پول میساخت تا بتواند از یک سری کارگردانان مستقل حمایت کند. واقعأ کار قابل تقدیری بود.
حالا گلشیفته این کار را برای خودش انجام میدهد. یعنی در فیلمهای مطرح هالیوودی نقش میگیرد تا پول بسازد و بعد در فیلم کاملأ مستقل جیم جارموش هم بازی میکند و یا در فیلمهای مستقل در فرانسه بازی کند. رویکرد گلشیفته در انتخاب نقشهایش بسیار ارزشمند است که از نوع دیدگاه و تفکر این هنرمند سرچشمه میگیرد. هنرمند مستقلی است و همیشه حرف خودش را میزند. فارغ از اینکه کسی خوشش بیاید یا خوشش نیاید.
وضعیت رسانههای تصویری در ایران شبیه لاستیکی است که پنچر شده اما به زور آن را میکشند و کارکرد طبیعی ندارد. روزی هم این لاستیک پنچر باعث هدایت این چرخ و درشکه به ته دره و متلاشی شدن آن خواهد شد. سیاستهای هدایتی- حمایتی باعث شده که یک سینمای گلخانهای فقیر و توسری خورده و بدبخت شکل بگیرد که از نظر کیفیت تجهیزات و نیروی انسانی و هم از نظر مدیران تصمیم گیرنده، یک سینمای ورشکسته است که به زور سر پا نگه داشته شده. امروز موجودی به نام بدنه سینمای ایران نداریم. یعنی مثلأ امسال جز همین «فروشنده» و دو سه فیلم در خور چیزی نداریم. نه تولید مخاطب عام داریم و نه تولید مخاطب خاص، نه ارزش افزودهای و نه سرمایهای در گردش. در جشنواره «فجر» هم معمولأ فیلمهایی به نمایش در میآید که به جامعه و زندگی واقعی مردم ایران ربطی ندارد. این سینما، رسانه نیست.
-برگردیم به ایرانیان در کن، در مورد پوشش ترانه از طرفی نشانه فرار تا حد ممکن از حجاب بود و عدهای هم گفتند این بزک کردن حجاب اجباری است و این تبعیض در تفاوت پوشش کتایون شهابی و ترانه علیدوستی هم دیده میشد که معلوم نیست حالا به دلیل نبود برنامهریزی و استاندارد یکسان پوشش بود یا…
-… میتوان گفت پوشش ترانه نهایت پوشش ممکن بود که هم با شرایط ایران و هم با Dress code جشنواره هماهنگ بود. طبعأ حجاب از نظر هنرمندان ایرانی و همین طور از نظر اکثریت جامعه ایران یک اجبار حکومتی است که به دلخواه آن را نپذیرفتهاند. با توجه به اینکه همه از شرایط ایران با خبر هستند این مسئله عجیب و غیر منتظره نبود. مهمتر این است که معلوم نیست چرا فیلم «فروشنده» در آخرین دقایق جشنواره به لیست فیلمها اضافه شد. بقیه فیلمها از ماهها قبل انتخاب شده بودند، اما برنامهریزی جشنواره تغییر کرد تا بتوانند «فروشنده» را در روزهای آخر به نمایش درآورند. بنابراین دست اندرکاران فیلم تا چند روز قبل از آن که مذاکرات پشت پرده انجام شود، مطمئن نبودند که به کن خواهند رفت یا نه. احتمالا لباسها انتخابهای شخصی خودشان بوده. همان طور که در روزهای اول به کت و شلوار فرهادی و شهاب حسینی ایراد گرفته شد اما شب آخر کت و شلوار مراسم را پوشیده بودند.
-آیا در سینمای جهان هم مرسوم است هر کسی خودش برای لباس مراسمش تصمیم بگیرد؟
-در همه جشنوارههایی که فرش قرمز وجود دارد، کمپانیهای تولید پوشاک با ستارهها قرارداد دارند. شبکه ماهوارهای «فشن تی وی» که اتفاقأ در ایران خیلی هم طرفدار دارد، جشنوارهها را پوشش میدهد و کارش این است که مارک لباس ستارهها را معرفی کند. در مورد ایران غیر از یکی دو بار که برای لیلا حاتمی لباس طراحی شده بود، سابقه دیگری نداریم. در زمان برگزاری کن هم کانال فشن در برابر لباسهای هیئت ایرانی سکوت کرد! چون مشخص نبود لباسهایشان تولید چه شرکتی است. در فرانسه کانال فشن و هم خیلی رسانههای دیگر هستند که به لباسها توجه ویژه نشان میدهند.
-شما پیشتر گفتهاید فیلمهای فرهادی با زن مشکل دارد. مشکلش چیست؟ زنان فیلمهای او زنان جامعه پیرامونش نیستند؟
-زنان فیلمهای فرهادی همه متزلزل و خیانتکار و دروغگو هستند که به پشتوانه احتیاج دارند و همیشه کسی باید آنها را نجات دهد. در حالی که در جامعه ایران خیلی از زنان سرپرست خانواده هستند. خیلی از زنان برای حقوق خود مبارزه میکنند. نرگس محمدی همین چند روز پیش علاوه بر حکم قبلیاش به ده سال زندان محکوم شد. خیلی از زنان در صحنه مبارزه عملی جامعه حضور دارند. این تصویر ضعیف و ذلیل از زن از یک سو هم باب طبع جشنوارههای خارجی است تا برای بدبختی کشورهای دیگر کف بزنند و هم مورد پسند جمهوری اسلامی.
-جمهوری اسلامی می پسندد اما خارجیها طبعأ زنی مثل نرگس محمدی را بیشتر میپسندند…
-بله، اما در شرایطی که برایشان صرف داشته باشد. در دنیای امروز همه چیز حول محور اقتصاد میچرخد. نباید فراموش کنیم که در ایران فیلمسازانی مثل جعفر پناهی، ناصر تقوایی و حتی داریوش مهرجویی هم دیگر نمیتوانند فیلم بسازند و الان کار به جایی رسیده که مسعود کیمیایی- که زمانی با وزارت اطلاعات کار میکرد و بر اساس خط مشی آنها فیلم میساخت- هم دیگر نمیتواند فیلم بسازد و صدایش بلند شده است.
-آیا نقش گلشیفته در «پترسون» با ویژگیهای زن فرهادی که اشاره کردید، در تقابل قرار میگیرد؟
-نقش زنهای فرهادی حتی در فیلم «گذشته» هم که در خارج از کشور ساخته هیچ عنصری از زنانگی یا زن بودن یا تماس فیزیکی و نمادهای عاشقانه ندارد. نمیدانم چطور میتوان یک رابطهی عشقی را تصور کرد که در آن تماس عاشقانه و حتی حرفهای عاشقانه وجود نداشته باشد. کلأ اصغر فرهادی در فیلمهایش از تصویر رابطه عاشقانه فرار میکند. حالا یا مشکل فیلمنامهنویسی دارد و یا از فشارهای بیرونی هراس دارد. بنابراین تمام زنهای فیلمهایش به جای عشق، تنش دارند.
-اگر نقطه مقابل زنهای فرهادی را گلشیفته در نظر بگیریم، پرسونای زنی که در «پترسون» بازی کرده چقدر متفاوت است؟
-گلشیفته در نقشهایش هم خیلی خودش است و هم خیلی زن است. به دلیل ویژگیهای بارز شخصیتی این زنانگی را به خوبی هم نشان میدهد. در مقابل، زن در سینمای ایران به دلیل محدودیتها حتی در جامعه خود ایران هم ما به ازای بیرونی ندارد و برای همین هر چه هم تلاش کند نقشش مصنوعی، خشک و بی روح از کار در می آید و زن واقعی نیست.
-آیا آنطور که بعضی در ایران میگویند، برهنگی گلشیفته روی کارش تأثیر مثبت گذاشته و تابوشکنی هنرمند از کشوری با حکومت اسلامی از سوی غربیها پاداش دارد؟
-هرگز اینطور نیست که برهنه شدن گلشیفته باعث شده باشد از آن مقطع نقشهای بیشتر و بهتری به او بدهند. برهنگیاش بیشتر در جهت همان تابوشکنی بود. او یک هنرمند خارج از جریان اصلی و ساختارشکن است. در فرانسه به این مسئله توجه میشود، اما من بعید میدانم که در هالیوود کسی خبر داشته باشد عکسهای برهنهی گلشیفته کجا چاپ شده یا نشده و اهمیتی هم ندارد چون در بین هنرمندان چنین عکسهایی رایج است. گلشیفته انتخابهای هوشمندانهای داشته و به دلیل ویژگیهای شخصیتیاش، در نقشهایش خوش درخشیده، بنابراین احترام برانگیز است، دیده میشود و پیشرفت میکند.
آلبوم عکسی از ترانه و گلشیفته:
-در سینمای جهان این انتخابها به عهده بازیگر است یا اینکه «اتاق فکر» او تصمیم میگیرد؟
-معمولأ پیشنهادها از طریق «ایجنت» انجام میشود مگر اینکه کارگردانی در جایی اتفاقی بازیگری را ببیند. اما در نهایت هم همیشه خود بازیگر تصمیم گیرنده است. انتخابهای گلشیفته همه بر اساس یک روند شکل گرفته و حتی در ویدئو کلیپ هم که بازی کرده ویدئو کلیپی بوده که توسط یک گروه مستقل آلترناتیو ساخته شده. خودش را یک آدم خلاف جریان معرفی کرده و بنابراین آدمهایی هم که میآیند به سراغش، مثل جیم جارموش، آدمهای خلاف جریان رایج هستند.
-تأثیر تابوشکنیهای گلشیفته را در داخل ایران چه میدانید؟ آیا باعث فشار بیشتر حکومت بر هنرمندان داخل کشور میشود یا اینکه ناخودآگاه باعث کمرنگتر شدن و بی معنی شدن خط قرمزها…؟
-طبیعتأ در نقشهای گلشیفته اتفاقات طبیعی و روزمره زندگی بشر وجود دارد. مثلأ جایی زیر دوش حمام است، جایی در حال لباس عوض کردن و یا در بستر با معشوقهاش. فکر نمیکنم این مسئله بر رفتار حکومت با هنرمندان داخل کشور تأثیر مستقیم داشته باشد، اما همکارانش در داخل کشور طبعیتا باید خوشحال شوند از اینکه دست کم یک نفرشان از این آزادی برخوردار است. در این سالها خیلی از بازیگران زن ایرانی نظیر سوسن تسلیمی و دیگران از کشور خارج شدند اما کمتر موقعیتی به دست آوردند که بتوانند به اندازه گلشیفته مطرح شوند. البته شاید هم انتخاب خودشان در به حاشیه رفتن و کار نکردن دخیل بوده است. همکاران گلشیفته خوشحال هستند از اینکه او میتواند نقش زنی را که همیشه در سینمای ایران ناپیدا و مصنوعی بوده بازی کند.
-شهاب حسینی در جواب این سوال که آیا دوست دارد در سینمای جهان بازی کند پاسخی داد با مضمون «هر چه پیش آید خوش آید». این خوشحالی که شما میگویید آیا ممکن است برای بازیگران زن داخل کشور به آرزو و اقدام عملی هم تبدیل شود؟
-بله، ممکن است. البته گلشیفته که واقعأ هم نقشش در فیلم Body of lies مورد حساسیت برانگیزی نداشت و حتی در بخشی از فیلم با حجاب هم ظاهر شده بود اما همین هم برایش در ایران اسباب دردسر شد، پاسپورتش را گرفتند و احضار و اذیتش کردند و در نهایت مجبور به فرار از ایران شد، این مسئله برای هر بازیگر زن ایرانی ممکن است پیش بیاید و سرانجام مثل گلشیفته مجبور به انتخاب یک طرف و از دست دادن دیگری شود: یا ایران یا خارج از کشور.
-جذب نیروی تلویزیون جم را هم- که البته بیشتر از بین بازیگران درجه دو و سه صورت میگیرد- در همین جهت میدانید؟
-این هم انتخاب است. وقتی در مملکت هنرهای نمایشی در تئاتر و سینما و تلویزیون همه یا با محدودیت مواجه است و یا تعطیل شده، بازیگری که بخواهد در حرفهاش بماند و به کار خود ادامه دهد چارهای ندارد جز اینکه به نوعی از کشور خارج شود تا بتواند در فضای آزاد فعالیت کند. این واقعیتی است که جمهوری اسلامی با آن روبروست که حتی مجریان صدا و سیما هم در حال فرار هستند و هر روز کمتر کسی حاضر است در آن شرایط کار کند.