آزاده کریمی (+عکس) مینیاتور امروز ایران از فیگورهای نسخ شاهنامه بایسنقری و سمک عیار گذر کرده و به فیگور احمد شاملو با پای قطع شده سوار بر تراکتور، ایرج میرزا در چنبره منارههای یک مسجد و فروغ فرخزاد در مراسم زار رسیده است.
داوود رنجبران، متولد ۱۳۵۹، نقاش جوانی است که در ایران زندگی میکند و سبک منحصر به فردی برای کارهای خود برگزیده است. سبکی که شاید به نوعی پیوند هنر مینیاتور و امپرسیونیسم فرانسه باشد.
آثار این نقاش فیگورهای مینیاتوری شاهنامه بایسنقری جای خود را به احمد شاملو، فروغ فرخزاد و ایرج میرزا داده است. فیگورهای رنجبران انسانهای معاصر ایرانی هستند که با پوشش امروزی، در موقعیتهای مفهومی قرار میگیرند.
اگر چه زندگی و نگرش شخصیتهای تاریخی همچون رضاشاه پهلوی، محمدرضا شاه پهلوی، محمد مصدق و شخصیتهای فرهنگی چون نصرت رحمانی، محمدابراهیم باستانی پاریزی و عباس معروفی از دریچه نگاه نقاش به نمایش گذاشته میشود ولی زندگی مردم عادی در تجریش، بازار ماهی فروشان رشت و تهران قدیم هم از نگاه او دور نمانده است، دستفروش همیشگی میدان تجریش، جوانان بیکار پارکنشین تا وانت نیسان به عنوان سوژههای جاافتاده و چه بسا کلیشهای در فرهنگ ایران.
در گفتگویی با کیهان لندن، رنجبران درباره سوژههایش میگوید: «در برخی تابلوها شخصیتمحور کار کردهام اما برخلاف این نظریه که در فیگور از بار مفهومی شخصیت وام گرفته میشود و نقاش کار خاصی انجام نمیدهد، فکر میکنم اینکه تصور و برداشت خود را از شخصیتهای مهم داشته باشید، اهمیت دارد. همه این فیگورها تصور و ذهنیت من از این شخصیتهاست و نه الزاما واقعیت آنها.»
او دلایل انتخاب شخصیتهای تابلوهایش را چنین برمیشمرد: «بعضی از شخصیتها هم بار نوستالژیک دارند و هم در تاریخ ادبیات ما از اهمیت برخوردارند. ضمن اینکه ادبیات و سینما بسیار روی من تاثیر داشته. درست است که قلم و تفکرم آغشته به نگارگری است و ناخودآگاه نگارگری دوره صفویه و سبک هرات در آثارم بروز پیدا میکند ولی آثار من دیگر نگارگری نیست، نقاشی است. نقاشیهایی که انزجار مرا نسبت به چیزهایی که در ایران کلیشه شده نشان میدهد.»
در آثار این نقاش بارها صادق هدایت ظاهر میشود، خودش در اینباره میگوید: «صادق هدایت برای من شخصیت جالبی است. یک آدم ساختارشکن و آوانگارد که تحت تاثیر ادبیات مدرن دنیا قرار داشت. به نظرم هدایت در فرهنگ و جامعه آن روز و حتی امروز ایران یک وصله ناجور بوده است. برای همین در یکی از فیگورهای هدایت، او را در یک سیرک نشان دادهام، هم به دلیل علاقه شخصی که به سیرک و دلقک داشت و هم به دلیل آدمهای پیرامونش.»
رنجبران اضافه میکند: «نگارگری قدیم ما در حقیقت تصویرسازی است، یعنی یک داستان با تصویر نقل میشود ولی کارهای من بیشتر شخصیتپردازی است. مثلا در تابلوی «کافه نادری» صادق هدایت را کنار یک سری صندلی کشیدم تا بیشتر به دورهای که او زندگی میکرد، طعنه بزنم و تنهایی او را نشان دهم. یا در تابلوی «گور و گهواره» که اشاره به داستان «غلامحسین ساعدی» دارد، میخواهم بگویم، پاریس برای هدایت هم محل آرامش بود و هم گور.»
اگر چه به گفته داوود رنجبران هنر مینیاتور معاصر فاقد نوآوری است و مانند قدیم کار میشود، ولی آثار او مینیاتور مدرنیزه شده است: «من سبک خودم را دارم که نقاشی با نگاه مدرن و جدیدتری به نگارگری است. خانم لیلی گلستان در معرفی من در نمایشگاهی که در گالری گلستان داشتم، تعریف خوبی ارائه دادند و نوشتند: کارها ظرافت و فرم مینیاتور را دارد، با همان تفکر و پیچ و تاب اما با محتوای مدرن. دیگران همان فیگورهای قدیمی را استفاده میکنند ولی من سعی کردم تا جایی که میشود از این قضیه دور باشم.»
او در ادامه گفتوگو با کیهان لندن اضافه میکند: «مرمت و اجرای دوباره آثار قدیمی متعلق به دوران صفویه و مکتب هرات، یکی دیگر از کارهایم است. به همین دلیل نمیتوانم از تاثیری که این سبک روی نقاشیهایم دارد، بگذرم. بیشتر طراحیهایم سیال بین رئالیسم و مدرنیته است ولی در رنگبندی متاثر از نگارگری مکتبیاند و رنگهای متضاد و مکمل در کنار هم به کار رفتهاند.»
رنجبران با اشاره به فاصله گرفتنش از هنر مینیاتور میگوید: «بعد از دوسالانه نگارگری سال ۸۸ دیگر عملا در این فضا حاضر نشدم. سیستم نگارگری کنونی خیلی دولتی است، البته استثنا هم وجود دارد ولی نگارگری به دلیل دولتی شدن سطحی شده و دیگر پیشرفتی در آن دیده نمیشود.»
او اضافه میکند: «نگارگری معاصر، استاد و شاگردی شده، استاد هر سبکی که دارد باید شاگرد هم همان را دنبال کند. حتی این کپیها در مسابقهها هم شرکت میکنند. اگر غیر از این باشد، اصلا جایی نگارگر را راه نمیدهند. فضای نگارگری خیلی بسته است و تعصب زیادی روی این هست که باید دقیقا مثل گذشته کار کنیم و اگر ایده و خلاقیتی داشته باشی یعنی داری نگارگری را خراب میکنی.»
علاقه این نقاش به سینما و ادبیات، فیگورهای او را عمق بخشیده و توجه او به جزئیات و استفاده از نشانهها در تابلوهایش کمک کرده تا فقط نقاش چهرههای مهم نباشد. به طور مثال در تابلوی «محمدابراهیم باستانی پاریزی» که در باغ سنگی روی یک صندلی نشسته، بدنه صندلی با طرح پلنگ و ببر پوشانده شده تا نمادی از آشوب و بلوای متناوب در ایران باشد.
رنجبران در این باره میگوید: «با استفاده از پلنگ و ببر میخواستم تاریخ کشورمان را تصویر کنم. با کشیدن درختی که معکوس است، میخواستم بگویم چیزی سرجایش نیست و کمی به سانسور شدن و مجوز نگرفتن کتابهای پاریزی اشاره کنم. ضمن اینکه مثلا در این تابلو هیچ چیزی سایه ندارد، همه چیز انگار روی هواست.»
رنجبران در تابلوهایش علاوه بر ترسیم چهرههای سیاسی به بازسازی لحظات مهم تاریخی چون سخنرانی دکتر محمد مصدق مقابل مجلس شورای ملی درباره لزوم ملی شدن صنعت نفت نیز پرداخته است. او میگوید: «در این کار سعی کردم، بی ثباتی فضا و مردمی که مصدق را احاطه کردهاند با انتخاب رنگ نشان دهم. انگار آنها چیزی جز لکههای رنگی متغیر نیستند. برای من خیلی مضحک است که در آن دوران همه چیز اینقدر سست و غیرقابل اطمینان بود. انگار همه این آدمها را در خواب دیدهای و چیزی جز لکههای رنگی نبودهاند.»
فیگور رضا شاه پهلوی و محمدرضا شاه پهلوی همچنین تابلوی فروغ فرخزاد و محمد مصدق هرگز در ایران اجازه نمایش عمومی پیدا نکردند. تابلوی ایرج میرزا هم فقط یک بار در گالری گلستان به نمایش گذاشته شد.
رنجبران درباره تابلوی «محمدرضا شاه پهلوی» چنین توضیح میدهد: «در این تابلو شاه را روی یک صندلی مدرن چرخدار کشیدم تا نشان دهنده عدم ثبات باشد. چون تخت شاهی همیشه قرص و محکم است و از داخل کاخ بیرون نمیرود ولی صندلی گردان که با چرخ حرکت میکند ثبات ندارد و فاقد این اطمینان خاطر است. اطراف شاه را هم گلهای بنفشه کشیدم تا یادآور شعر «کوچ بنفشهها» از محمدرضا شفیعی کدکنی باشد: «ای کاش، ای کاش آدمی میتوانست/ وطنش را/ مثل بنفشهها (در جعبههای خاک) / یک روز میتوانست/ همراه خویش/ ببرد هر کجا که خواست…» چون فکر میکنم بزرگترین حسرت برای کسی که اینطور مجبور به ترک وطنش میشود این است که کاش میتوانست وطنش را با خودش ببرد.»
او درباره حضور احمد شاملو، ایرج میرزا و فروغ فرخزاد در آثارش چنین میگوید: «احمد شاملو سوار تراکتور است و این اشاره به کاری است که شاملو با ادبیات ایران کرد. در واقع او ادبیات ایران را کاملا متحول کرد. فیگور ایرج میرزا با توجه به طنز تلخی که نسبت به مذهب داشت، ترسیم شده. فروغ را در مراسم زار تصویر کردم، چون این مجلس برای کسانی برگزار میشود که دیگران فکر میکنند بیمارند و باید درمان شوند.»
در برخی تابلوها نقاش میل به سوررئالیسم پیدا کرده و فضایی واقعی را با نشانههای غیرواقعی در آمیخته است. تابلوی مردی روی حلقه پرندهها، مجموعه تابلوهای دیو، پیرمردی که داخل یک فرقون بستنی میخورد، دختری که روی بدنش طرح وایبر و تلگرام دارد از جمله این آثار هستند.
در سالهای اخیر تمایل به شرکت در نمایشگاههای هنری و خرید آثار هنری افزایش یافته است، به طوری که چند روز پیش در حراج تهران تابلویی از سهراب سپهری به مبلغ ۳ میلیارد تومان فروخته شد. این هنرمند درباره این رویکرد تازه به هنر میگوید: «روزهای تعطیل و جمعه همه گالریها و نمایشگاهها شلوغند و مثل مهمانی است ولی من فکر نمیکنم سواد هنری مخاطب بالا رفته باشد. شاید علاقه به خریدن هنر زیاد شده باشد، خصوصا با تضاد طبقاتی که به وجود آمده است ولی معمولا یک نفر باید خبرساز باشد تا نمایشگاه شلوغتری داشته باشد. البته همه جای دنیا اینطور است ولی در ایران باید تبلیغات جدی داشته باشی.»
رنجبران تاکنون در نمایشگاه دوسالانه نگارگری (۱۳۸۸)، نمایشگاه انفرادی درگالری گلستان (۱۳۹۳)، نمایشگاه گروهی «هفت نگاه» (۱۳۹۳)، نمایشگاه گروهی خانه هنرمندان ایران (۱۳۹۴)، نمایشگاه گروهی «هفت نگاه» فرهنگسرای نیاوران (۱۳۹۴) حضور داشته است.
این هنرمند در رشته مهندسی مکانیک فارغ التحصیل شده و هنر مینیاتور را از سال ۱۳۷۵ نزد استادانی چون مهران لطفعلی و بهنام شریفی آموخته است.