فیروزه رمضانزاده – خودکشی زنی جوان با پریدن از بالای پل استقلال مشهد، خودکشی یک دختر دانشجوی دانشگاه تهران با پریدن از روی پل مدیریت دانشگاه تهران، خودکشی دانشجوی سال آخر دکترای روابط بینالملل، مقابل دفتر رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی، خودکشی دانشآموز پایه هشتم یکی از مدارس کرمانشاه در توالت مدرسه به وسیله طناب دار، وقوع چندین مورد پریدن بر روی ریل ایستگاههای مترو تهران و وقوع چندین مورد خودکشی در برج میلاد تهران نمونههایی از انواع خودکشی در ملاء عام به شمار میروند که در سالهای گذشته در ایران رخ دادهاند.
اما در همین اردیبهشت ماه سال جاری نیز چندین مورد خودکشی علنی در شهر تهران رخ داد از جمله خودکشی مردی ۶۵ ساله از پل عابر پیاده خیابان میرداماد تهران به وسیله طناب دار و خودکشی دختری ۱۳ ساله با پریدن از پل ولایت بزرگراه نیایش.
همچنین در همان ماه، مرد میانسال بیماری که به خاطر نداشتن ۳۰۰ هزار تومان در بیمارستان میلاد تهران پذیرش نشده بود، خود را از طبقه اول اورژانس این بیمارستان به پایین پرتاب کرد.
انتشار اخبارمربوط به خودکشی شهروندان ایرانی در ملاء عام به فاصله اندک، آنچنان نگران کننده شد که حسن قاضیزادههاشمی، وزیر بهداشت کشور، در اردیبهشت نسبت به رایج شدن خودکشی هشدار داد و از رسانهها خواست کمک کنند تا «اپیدمیخودکشی از طریق خودکشی تقلیدی روی ندهد.»
وی با اشاره به بالابودن میزان افسردگی در ایران گفت:« بیش از ۱۲ درصد از مردم دچار افسردگی بوده و نیاز به درمان دارند.»
البته، انتشار چندین خبر خودسوزی مربوط به کارگران نه در انزوا بلکه در محیط کار نیز، یکی از تاریکترین سویههای زندگی اجتماعی در ایران به شمار میرود.
موج نابسامانی، آشفتگی و انسداد اجتماعی و اقتصادی، کارگران ایرانی را نیز به سمت خودکشی سوق داده است به خصوص کارگران قراردادی که با موج اخراج از کار توام با تاخیر در پرداخت دستمزد و نبود بیمههای بیکاری روبرو میشوند که از جمله میتوان به خودکشی سه کارگر بیکارشده معدن طلای آقدره در شهر تکاب، خودسوزی کارگر شهرداری در شهر شادگان خوزستان و خودسوزی یک کارگر زن در مشهد اشاره کرد، کارگرانی که با اقدام به خودکشی، خواستار برجسته کردن فشارهای اقتصادی و اجتماعی و انسداد و انجماد شدید اقتصادی حاکم بر محیطهای کار بودهاند که بر آنها تحمیل شده است.
اما دلایل اقدام به خودکشی شهروندان ایرانی در مقابل دیدگان سایر شهروندان و در مکانهای عمومی، انگیزههایی فراتر از یک حرکت نمایشی دارد.
شراره شرفه، پزشک عمومیبا تخصص رواندرمانی که اکنون ساکن اتریش است در این زمینه با اشاره به ریشههای درونی وبیرونی پدیدهی خودکشی به کیهان لندن میگوید:« وقتی فرد در زندگی به جایی میرسد که فشار از بیرون به او زیاد میشود احساس میکند که به یک بنبست برخورد کرده است، بنبستی که چاره و راه گریزی ندارد، آنجاست که با در نظر گرفتن مسائل شخصی، روحی و تاریخچه زندگی، فرد به جایی میرسد که برای زندگی خود ارزشی قائل نیست در نتیجه تنها راه گریز را در این میبیند که به زندگی خود خاتمه بدهد.»
به گفته این پزشک رواندرمان، کسانی که قصد خودکشی دارند راهی انتخاب میکنند که قطعی باشد، در درون آنها دیگر حس زندگی وجود ندارد، احساس پوچی و بیهودگی میکنند و تمایل ندارند کسی آنها را نجات دهد، به این دلیل بیشتر این افراد جاهایی را برای انجام خودکشی پیدا میکنند که کسی آنها را پیدا نکند، اما خودکشی در ملاء عام بیشتر با این هدف صورت میگیرد که فرد میخواهد این عمل خود را به دیگراعضای جامعه نشان دهد، چه بسا برای نوعی استمداد و یاری خواستن، که بیایید ببینید، من نمیتوانم خودم را نجات بدهم، کمک کنید و مرا از این مخمخصه نجات دهید. البته روشهای رادیکالی هم هست که افراد در ملاء عام برای خودکشی به کار میبرند اما آنها با این نیت در ملاء عام خودکشی نمیکنند که کسی به کمک آنها بیاید و از مرگ نجاتشان بدهد.
وی با اشاره به یکی از این روشهای رادیکال برای انجام خودکشی میگوید: «سال گذشته هواپیمای مسافربری متعلق به یک شرکت هواپیمایی آلمانی که از فرانسه پرواز میکرد دچار سانحه شد، بعدها گفته شد کمک خلبان قصد خودکشی داشته و آن سقوط تعمدی بوده در نتیجه او هم خودش را کشت و هم باعث مرگ همه سرنشینان آن هواپیما شد.»
به گفته شرفه، در امریکا برخی از جوانان به خیابان میآیند و با انجام یک حرکت غیرقانونی تعمدی، پلیس را تحریک به شلیک گلوله میکنند که این هم نوعی خودکشی به شمار میرود. شلیک گلوله و تیراندازی به سمت سایر شهروندان در غرب و در پایان، خودکشی به وسیله همان اسلحه نیز نوع دیگری از خودکشی رادیکال است.
وی معتقد است در کنار دلایل بروز خودکشی شاهد نوعی نفرت، انتقامگیری و ضربه زدن به فرد یا جامعه از سوی فرد خودکشی کننده نیز هستیم که به معنای وسیع کلمه میخواهند این پیام را به مخاطب اعلام کنند که به من ظلم و اجحاف شده ، من درد کشیدهام در نتیجه این نوع خودکشی را در ملاء عام انتخاب میکنند.
بر پایه آمارهای سازمان پزشکی قانونی در بین سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۱، بیش از ۳۰ هزار شهروند ایرانی به زندگی خود پایان دادهاند.
وقوع چندین مورد خودکشی در ملاء عام به فاصله زمانی اندک، نشاندهنده گسترش آسیبهای جدی در ساز و کار نظام اجتماعی و سیاسی حاکم در جامعه ایران است.
شیوع افسردگی در بین ۱۲ درصد از شهروندان ایرانی از یک طرف و از سوی دیگر به اوج رسیدن عدم امنیت شغلی و اقتصادی، وجود تابوهای دست و پاگیر جنسیتی و اخلاقی، شیوع گسترده خشونت و پرخاشگری در بین جامعه و دهها مانع اجتماعی فرایند وقوع خودکشی را در این جامعه تکمیل میکند.
بنابراین، با روندی که امروز خودکشی در جامعه ایران طی میکند میتوان گفت این دگرگونی اجتماعی در چند سال آینده به یک بحران حاصل از نابسامانی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حاکم بر این جامعه تبدیل خواهد شد.