سیاوش آذری – «کتاب مستطاب خلخانه» به قلم علی مسعودی نویسنده، نقاش و گرافیست برجسته در ۵۲۰ صفحه با جلد رنگی در لس انجلس انتشار یافت.
در تصویر رنگی روی جلد که از خلاقیتهای ناب مسعودی است سه مرد «خل وچل یا آس و پاس» شبیه کاریکاتور روی کول هم نشستهاند و نفر بالائی در شیپور میدمد. این حکایت مردمی است که بدون توجه به آنچه در سرزمینشان رخ میدهد ساز خود را مینوازند و به اصطلاح خر خود را میرانند.
باید یادآوری کرد که مسعودی پس از سالها کار و فعالیت در موسسه اطلاعات در پی دگرگونی اوضاع کشور، راه امریکا را در پیش گرفت و در ارواین واقع در حومه لس انجلس اقامت گزید.
وی در همه سالهای اقامت ناخواسته در این دیار، در رویاروئی با افراد و اشخاص مختلف، به ویژه طبقه «الکی خوش» با طنز گزندهاش مخاطب را متوجه میسازد که درعالم «هپروت» سیر میکند و واقعیت مقوله دیگریست.
مسعودی در پیشگفتار کتابش خاطرنشان ساخته است که «آنچه در کتاب مستطاب خلخانه گرد آمده است تماما در گردش و سیر و سیاحت سالهای ره گمکردگی، رخوت و خواب رفتن همه اعضای حیاتی یک ملت بوده است.»
به نوشته او محتوای کتاب شباهت غریبی دارد به یک ارکستر سمفونیک که در آغاز، نوازندگانش با دقت و وسواس، مو به مو، نتهای نوشته شده مرحوم بتهوون رادنبال میکنندو تو شنونده مشتاق را به اوج لذت از این نوای خوش میبرند و در کشاکش و کمرکش احساسات لطیف اسمانی که بر تو مستولی شده، ناگهان با آهنگ بابا کرم و رقص، دنیایت را واژگون میسازند و هنوز تبدیل این آهنگ به آهنگ ناهمگون را هضم نکردهای، از بساط نوازندگانش، مارش عزا و به دنبال آن شیپور جنگ و بعد نوای تولدت مبارک به گوشات میخورد!
علی مسعودی «خلخانه» را به طیفهای مختلف جامعه که هر یک مضمون و اندیشه خاص خود را دنبال میکنند از یک سو و از سوی دیگر به عنوان برگ سبزی تحفه درویش به کودکانی که در کارتن ویسکیهای وارداتی سپاه پاسداران کنار پیادهروها و دخمههای تنگ و ترش میلرزند و پناه میگیرند، و بچههائی که به آنها تجاوز جنسی میشود و به دختران و پسران خردسالی که بر زمینی که درونش طلای سیاه به اندازه اقیانوسها دارد، اما برای کمک به قوت لایموت پدرمادرهای تنگدستشان در کنار پیادهروها بساط آ دامس و شکلاتهای ارزان پهن کردهاند و با لحنی التماس آمیز از روندگانی که از کنارشان میگذرند نالهکنان میخواهند سکهای در سفرهشان بیندازند و نیز به پدران و مادران خسته از طی عمر مصیبتبار که میدانند نانی که در سفرهشان هست در مقابل خودفروشی جسم نحیف و درمانده دخترشان به دست آمده که بین ایران و دوبی و قطر در رفت و آمد است، تقدیم کرده است.