آمریکا کمک به آیت‌الله خمینی را رسما تکذیب کرد!

سه شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ برابر با ۱۴ ژوئن ۲۰۱۶


 شاه که گذاشت و رفت، یعنی باز تقصیرمابود!؟

ما کجا از آیت‌الله خمینی حمایت کردیم؟؟ خیلی عجیبه‌ها!

 عبید سن خوزانی – اخیرا سخنگوی رسمی آمریکا درمورد کمک این کشور به آیت‌الله خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، طی سخنان مبسوطی تمام این شایعات را به شدت و با قاطعیت تمام تکذیب کرد و با قسم به حرضت عباس خودشان تاکید کرد که نه تنها آمریکا هیچ گونه کمکی به آیت‌الله خمینی یا پیروزی انقلاب اسلامی نکرده است، بلکه تا آخرین نفس نیز نهایت کمک را به شاه کرده است که قرص و محکم سرجایش بنشیند وبه سلطنت خود ادامه دهد.

عبید سن خوزانیاو به دنبال این سخنان خود افزود: ازجمله هر وقت مردم درایران شعار مرگ برشاه می‌دادند و او را  نوکر آمریکا خطاب می‌کردند، ما آمریکائی‌ها بلافاصله اطلاعیه می‌دادیم که آمریکا صد درصد پشتیبان شاه ایران است همین امروز پرزیدنت کارتر به شاه تلفن زد که محکم سرجایت بنشی و ازشاه و سیاست‌های داهیانه او حمایت کامل کرد. دیگر انتظار داشتید ما بیشتر از این چه حمایتی از شاه بکنیم؟ اما مردم ایران باشنیدن حتا این حمایت‌های صمیمانه و پشتیبانی آشکار ما ازشاه، با شدت بیشتری به خیابان‌ها ریخته و مرگ او را خواستار می‌شدند. با این وجود شما معتقد هستید که ما شاه را حمایت نکردیم؟ والله این نهایت بی انصافیه.

خوب درباره تلاش آیت‌الله خمینی هم برای رساندن پیامش به ما که می‌گفت ما با آمریکائی‌ها هیچ دشمنی نداریم و نفت را هم که نمی‌خواهیم بخوریم، ما وقتی سر کار آمدیم بدون استثنا نفت خود را به همه کشورها غیر از اسرائیل سرازیر خواهیم کرد، آمریکا که جای خود را دارد و قدمش روی چشم ما.

در مقابل این حرف و قول آیت‌الله خمینی، ما هم البته کاری نکردیم، فقط آن گونه که عباس میلانی می‌نویسد از قرار پرزیدنت کارتر یکصد و پنجاه میلیون دلار برای آیت‌الله خمینی فرستاده آن هم از بودجه محرمانه و غیرآشکار و تاکید می‌کنم، به صورت وام دستی و قرض‌الحسنه و ضمنا یک نماینده هم به پاریس فرستاد که شما از بابت ارتش ایران و شیطنت آنها خیالتان راحت باشد. شاه که بره انگار که ارتش سرش را ازدست داده است.  از طرف دیگر، افسار ارتش دست ما آمریکائی‌هاست و برای آنکه آنها دست از پا خطا نکنند، ما یکی از نظامی‌های بلندپایه و کارکشته خود را به تهران می‌فرستیم که به ارتشی‌ها اولتیماتوم دهد که اگر دست از پا خطا کردند، گوششان را بکشند. شما هم با خیال راحت تشریف ببرید تهران و قدرت را به دست بگیرید. وگرنه ما کمک دیگری به آیت‌الله نکردیم. برای آنکه ما دوست چندین ساله شاه بودیم و به او و کمک‌هایش به آمریکا خیلی مدیون بودیم. بعلاوه ما با او سال‌ها نان و نمک خورده بودیم و هرگز حاضر نبودیم نمکدان بشکنیم.

والله با حکومت تازه بر سر کار آمده هم، مدتی رابطه ما خیلی خوب بود. کاردار ما هر وقت هر کاری داشت می‌رفت وزارت خارجه ایران و انگار که وزارت خارجه خودمان در واشنگتن است، فورا هر کاری داشت انجام می‌شد. هروقت هم جلو او کسی سنگ‌اندازی می‌کرد، فورا صدایش را کلفت می‌کرد و می‌گفت: «گت می بهشتی»، یعنی بهشتی را که آن‌وقت همه کاره حکومت تازه بود تلفنی برایم بگیرید.  وزارت خارجه‌ای‌ها هم ماست‌ها را کیسه می‌کردند و می‌گفتند اوکی مستر، اوکی مستر و هرچی طرف می‌خواست برایش «اردر» می‌دادند و قال قضیه می‌خوابید.

حالا بفرمائید ما در مورد کمک به شاه چه کوتاهی کردیم؟ یا کجا با اینا دست به یکی کرده بودیم!؟ تهمت چرا میزنین؟ خودتان کار را به اینجا رساندین و حالا ما شدیم مقصر!؟

تازه حرف ما را هم قبول ندارید بفرمائید کتاب دکترابراهیم یزدی را بخوانید که ما ازش اصلا هم دل خوشی نداریم.  نه این سه چهارجلد کتابی که با تجدید نظر در حرف‌هایش نوشته، بلکه آن کتاب یک جلدی اولی که به اسم «آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها» نوشته و در تهران انتشار داده است. او آنجا صریحا می‌نویسد پیش از آنکه نماینده کارتر به پاریس آمده و با حاج آقا (آیت‌الله و امام  و رهبر و همه کاره بعدی) به طور خصوصی یک ساعتی ملاقات داشته باشد، وقتی صحبت ایران می‌شد، حاج آقا می‌گفت «اگربه تهران رفتیم» یا «اگر به ایران رفتیم» اما بعد از اینکه این بابا، نماینده کارتر حاج آقا را دو به دو دید و برگشت رفت آمریکا، ما برای نخستین بار در چهره حاج آقا علامت شادی و خنده دیدیم به این پهنا و بعد از آن حاج آقا خیلی قرص و محکم می‌گفت حواستان باشد «به تهران که رسیدیم»، یا مراقب باشید «به ایران که رفتیم». انگار که این کلید فعلی حسن روحانی، آنوقت دست اوشان افتاده بود. حالا کی بهش داده بود، اونو دیگه «گاد نو». تازه حاج آقا که خوب میدونم آمریکائی بلد نبود، یعنی اون بابا آمریکائیه، فارسی یا زبان زرگری میدونسته!؟ خدا میدونه که این دو تو اون اتاق دوتائی چی گفته و چی شنیده و چه کارهائی با هم کرده بودند که حاج آقا اینقذه خوش و خندان بود.

والله ما که آمریکائی‌ها باشیم اصلا دلمان نمی‌خواهد درباره این حرف‌ها هیچ اظهار نظری بکنیم، شما خودتان از دکتر یزدی بپرسید البته اگرحالا زیر حرف‌های سابقش نزند و خودش را به کوچه علی چپ نزند.

اما باز ما برای آخرین بار رسما اعلام می‌کنیم در مورد کمک به شاه از هیچ اقدامی دریغ نکردیم به این سوی چراغ قسم و به حرضت عباس خودمان هم سوگند اگر ما درآن زمینه کوچکترین کوتاهی کرده باشیم.  منتها باز تکرار می‌کنیم که شاه اصلا خودش از قرار از سلطنت خسته شده بود و به خاطر آن همه شعارهای مرگ برشاه هم که شنیده بود، ازآنجا که آدم خیلی حساسی بود، از مردم ایران قهر کرده بود و دلخورشده بود و با خودش می‌گفت خوب مرگ  مرا می‌خواهید و حکومت اسلامی را؟ بسیار خوب من میرم و کپه مرگم را می‌گذارم تا شماها وقتی به آن حال روزی که من می‌دانم چیست افتادید، تازه یاد این روزها بیفتید و قدر منو بدونین. این بود که با تمام کوشش‌ها و تلاش‌های ما که آقا نرو،  سر خانه و زندگیت بنشین و با «اقتدار» به حکومتت ادامه بده، بیخودی لگد به بختت نزن، به فکر خودت هم نیستی به فکر ولیعهدت باش، اما  به حرف ما گوش نکرد و رفت و آن بلاها سرش آمد. بازم تقصیرما بود یعنی!؟

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=44922