کتایون حلاجان – اورنگ قلیخانی در تهران به دنیا آمده است. او در سن ۱۸ سالگی تهران را به قصد ادامه تحصیل ترک کرد و ساکن فرانسه شد.
![اورنگ قلیخانی](https://kayhan.london/wp-content/uploads/2016/06/orang-gholikhani_1-221x300.jpg)
اورنگ قلیخانی پس از پایان تحصیلات در پاریس مدرک مهندسی در رشته ریاضیات و فیزیک دریافت میکند و در همین رشته نیز در شرکتهای مختلف از جمله مایکروسافت به کار میپردازد و امروز شرکت مستقل خود را اداره میکند.
اورنگ قلیخانی به گفتهی خودش، از نوجوانی شیفته شعر و ادبیات بوده و در کنار فعالیتهای حرفهای خود شعر نیز میسروده است.
در سال ۲۰۱۲ اولین مجموعه شعر او به اسم «فصل چهارم» توسط انتشارات H&S Media به چاپ رسید. در سال ۲۰۱۴ نیز مجموعه شعر دو زبانه وی با نام «فصل خطهای بی انتها» توسط انتشارات فرانسوی «هرمتان» منتشر شد.
اورنگ قلیخانی در کنار تمام کارهایش، برای کمک به ترویج فعالیتهای فرهنگی ایرانیان در پاریس نیز از سال ۲۰۱۲ وبسایت فرهنگی «آینه فارسی» را پایهگذاری کرده و همچنین با همکاری «انجمن نوروز» شبهای شعرخوانی دو زبانه در پاریس برگزار میکند.
با اورنگ قلیخانی در کافهای کوچک در پاریس به گفتگو در مورد شعر نشستیم.
-شما به دو زبان شعر مینویسید، از چه زمانی؟
-من از نوجوانی شعر مینوشتم ولی هیچگاه چاپ نکرده بودم. از زمانی که اینترنت آمد تصمیمم گرفتم کارهایم را در اینترنت منتشر کنم که بسیار مورد توجه قرار گرفت. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم کارهایم را به صورت کتاب نیز منتشر کنم. ترجمه شعر کار آسانی نیست و من معتقدم کسی که شعر را ترجمه میکند باید خود نیز شاعر باشد. من زمانی که شعرهایم را ترجمه میکردم میدیدم که برای ترجمه کردن به فرانسه باید یک کلماتی را تغییر بدهم تا به آن معنایی که من میخواستم برسد و به ناچارمجبور بودم تا در متن فارسی هم تغییراتی ایجاد کنم و کلماتی را عوض کنم و این کار وقت زیادی از من میگرفت، این بود که تصمیم گرفتم از همان ابتدا وقتی شعر مینویسم به دو زبان فکر کنم و بنویسم و متن فارسی را همزمان با متن فرانسه تطبیق میدهم.
-آیا فکر میکنید شعر با ترجمه لطمه میخورد و یا با این موضوع موافقید که شعر قابل ترجمه نیست؟
-به نظر من شعر اگر درون خود معنایی شگرف داشته باشد، با ترجمه لطمه زیادی به آن وارد نمیشود. اما اگر شعر دارای مفهوم و معنی نباشد مثلا فقط بازی با کلمات باشد در ترجمه تمام آن بازیش را از دست میدهد و مفهومیرا نیز با خود ندارد. تمام شاعران بزرگ مثل حافظ، خیام، مولانا، ویکتور هوگو و یا گیوم آپولنیر که صدایشان به گوش جهانیان رسیده آنقدر مفهوم و معنا در اشعارشان قوی و جهانی بوده است که با ترجمه آثارشان و از دست دادن موسیقی زبان، ولی معنا و مفهوم بنیادی خود را حفظ کردهاند و مردم توانستهاند با آنها ارتباط برقرارکنند و به همین دلیل جهانی شدهاند.
-آیا شعرهای شما به زبان فرانسه نیز مخاطب دارد و شما توانستهاید آن معنا و مفهومی را که میخواستید به آنها منتقل کنید؟
-ما در فرانسه دو نوع مخاطب داریم، یک کسانی هستند که مخاطب شعر فارسی هستند و در میان فرانسویان بسیار میبینیم کسانی را که شیفته ادبیات و بخصوص شعر ایران هستند و حتی از شنیدن موسیقی زبان ما لذت میبرند. مخاطب دوم فرزندان خودمان هستند که در اینجا به دنیا آمده اند و تا حدودی با زبان فارسی بیگانهاند. در نتیجه با ترجمهی شعر، ما هر دو مخاطب را میتوانیم با معنا و مفهوم شعر فارسی آشنا کنیم به ویژه فرزندان خودمان را تا از فرهنگ و تاریخ سرزمینشان جدا نمانند. شبهای شعر «هزارو یک شب شعر فارسی» را نیز با همین هدف برگزار میکنیم.
-شما سالهای زیادیست که از ایران دور هستید، چقدر با جریانهای شعری داخل ایران و شاعران جوان آشنایی دارید؟
-از نظر من انسان مهاجر و دورمانده از زادگاهش مثل درختی میماند که از کشور دیگری آورده باشید و در فرانسه کاشته باشید. درست است که از اقلیم متفاوتی بهره میجوید، اما ریشهها تغییری نمیکند و میوههایش همان طمع را دارد. این امکان وجود دارد که شما تصاویر در اشعارتان عوض شود مثلا در شعرهای خود من بسیار سخن از باران است، از سنگفرش خیابانها و یا کمبود آفتاب، و این نشان میدهد که جغرافیای من تهران نیست اما در معنا و مفهوم شعر تغییری ایجاد نمیکند.
![اورنگ قلیخانی](https://kayhan.london/wp-content/uploads/2016/06/orang-gholikhani_2-233x300.jpg)
من از جریانهای شعری داخل ایران به برکت اینترنت دور نیستم و تا حدودی آشنایی با شاعران جوان دارم و کارهایشان را میخوانم.
-با توجه به شغلی که دارید چطور زمانی برای نوشتن و خیالپردازی پیدا میکنید؟
-کار آسانی نیست؛ وقتهایی میشود که کاملا به قول فرانسویها در ابرها سیر میکنم و گاهی به زندگی شغلیام هم لطمه زده است، اما به تجربه آموختم که چطور در خودم تعادل ایجاد کنم زیرا از راه نوشتن نمیشود زندگی کرد. ضمن اینکه من معتقدم با کار کردن و در اجتماع زندگی کردن شما صاحب تجارب بی نظیری میشوید که در نوشتن میتوانید از آنها بهره بگیرید.
در عین حال، تا عاشق نشوید، تا زخمینشوید و یا مورد ظلم قرار نگیرید چگونه و از چه میخواهید بنویسید، در ۱۸ سالگی هم مینویسید اما آنچه در ۵۰ سالگی به قلمتان مینشیند بسیار متفاوت و پختهترخواهد بود زیرا به تجربهی زندگی نشسته است.
اورنگ قلیخانی در حال حاضر کتابهای دیگری را برای چاپ آماده میکند و همچنین تصمیم دارد بر روی شعرهایش موسیقی بگذارد. او بر این عقیده است که شعر باید شنیده شود از هر راهی که ممکن است و بر همین اساس نیز کارهایش را در اینترنت نیز منتشر میکند. وی همچنین چند سالیست که تآتر میآموزد و از نظر او این کار به فن بیان او بسیار کمک کرده است.
«صحنه طغیان» نام داستانی است که از ۱۵ تا ۱۹ ژوئن در یکی از سالنهای تآتر در پاریس اجرا شد و اورنگ قلیخانی نیز در آن ایفای نقش میکرد. داستان در جایی نامعلوم و در یک حکومت دیکتاتوری اتفاق میافتد، حکومتی که اجرای تآتر و به کار بردن بعضی واژهها مثل «آزادی» را ممنوع اعلام کرده است. اما در همین شهر عدهای از بازیگران در برابر این ممنوعیت مقاومت کرده و بدون در نظر گرفتن قوانین و ممنوعیتها در زیرزمینی مشغول تمرین هستند.
این نمایش در ماه سپتامبر نیز دوباره در پاریس به روی خواهد رفت.
حافظهی گمشده
فراموش میکنم لحظه را
در سیاهی
فراموش میکنم صحنه را
در انفجار خنده
آه، فرزندم
در غم تو
در غم تو
غرق میشوم
فراموش میکنم حماسه را
بیوفائی خاطره را.
گره خورده
یادم به باد
فراموش میکنم شعر ناب را
که میرود و میآید
با باد
و حرف را که میگذرد شبانه
رها میشود از واژه
تا خواب ستاره
–
آه، فرزندم
رازم نحیف
یادم ظریف
میشکنم
فراموش میکنم ناله را
حتا یاد تو را
که حک بود در سنگ
تو مرا فراموش مکن
هرگز