عبید سن خوزانی – در رسانههای ایران دیدم با خوشحالی و نهایت شادمانی نوشتهاند که: “معاون گردشگری کشور با استناد به آخرین اعلام وزارت خارجه ایران، گفته است: ویزای ایران برای اتباع خارجی ۵ روزه صادر میشود.”درکنار آن نوشتم:
آقا، سر جدم لطفا ازقول من به این معاون گردشگری کشور باستانی و موروثی که دست ما به دامان خیلی کوتاه مینی ژوپی ایشان نمیرسد و حتا ما را به اتاقشان هم راه نمیدهند، بفرمائید که آقا مشکل ایرانگردان و جهانگردانی و بقیه که از اقصا نقاط دنیا به قصد دیدار، گردش، تفریح ، زیارت، تجارت، جاسوسی، خبرکشی و… میخواهند به ایران، آن سرزمین باستانی و سابقا گل و بلبل بیایند، یا آمدهاند، گمان کردید، واقعا اشکال اصلی و اساسی، تاخیر در صدور ویزای ورود به ایران است بس؟ و باقی مسائل حل شده است؟ یا نخیر انواع و اقسام گرفتاریها و بدبختیها برای توریست خارجی بدبخت انتظار میکشد که اگر به همه آنها اشاره شود، به قول معروف مثنوی و هفتاد من کاغد میشود؟ مثلا وحشت از دست دادن کاسه و کوزه و بقیه ماجراها از جمله پذیرائی خیلی عالی و مفصل و شیرین از سوی برادران افغان مقیم ولایت، مثل آن توریست بینوا و مادرمرده فرانسوی که تازه مذکر هم بود و وقتی متجاوزین که اول فکر میکردند، گروگان آنها از نوع مونث است و ضمن عملیات حفاری پی بردند که نخیر حدس آنان اشتباه بوده، با خوشحالی فریاد زده بودند “مقبول، مقبول”! یا فرض بفرمائید اتهام جاسوسی برای خوارج از سوی سازمانهای موازی و… آخرسر هم تلکه کردن مبلغ ناقابلی در حدود نیم میلیون دلار، به عنوان وثیقهای که عملا به ته چاه ویل باید بریزند و جان خود را به در ببرند؟
این خبر صدور ویزا در عرض پنج روز برای خوارج را چنان با آب و تاب و ذوق زدگی انتشار دادهاند، که انگار “پتلپورت” را فتح کردهاند.
شما اگر مردید، یا مثل زنان ایران شجاع و لایق هستید (که گفت اگر مردی بیا ایران و زن شو!) کاری بکنید که آن گرفتاریهای دیگر که شمهای از آنها را خدمتتان عارض شدم، برطرف کنید وگرنه ورود به ایران که اشکالی ندارد. گمان نکنم در تمام دنیا ازهمه این هفت هشت میلیارد جماعت، حتا یک نفر اشکالی در ورود به ایران داشته باشد! مگر عدهای ازخبرنگاران فضول که با سرک کشیدن به این و آن گوشه و هلفدونیها و شنیدن ماجراهائی که درهتل اوین بر سر عدهای آمده است، گزارشهایی به رسانههای خود دادهاند که بی آبروئی جمهوری اسلامی به اینجا کشیده است، البته به غیر از آنها ورود احمد شهید بدبخت، نماینده ویژه سازمان ملل هم اشکال دارد و این بدبخت درعرض این شش هفت سال واقعا خودش را “شهید” کرده که وارد ایران بشود، اما تا حال موفق نشده است.
اگر شماها خیلی هنر دارید یک ویزایی هم برای او صادر کنید که شش سال است “در انتظار گودو” نشسته است، پنج روز هم اصلا پیشکش شما، درعرض پنج ماه هم ویزایش را صادر کنید، باز کلاهش را میاندازد بالا.
این اندازه هم برای صدور ویزا در عرض پنج روز، های و هوی راه نیندازید، چه ویزا را در فرودگاه مهرآباد امام خمینی هم میشود صادر کنند، در خارج هم درعرض یک روز، آن هم ازطریق پست ویزا را میشود صادر کرد، مثل سابق، همچین هنری نکردهاید که این اندازه دادار از نوع دودور راه انداختهاید. به قول “خسرو خوبان” بالاخره ما خودمان هم روزی این کاره بودیم!
خانه بابام جان از بیخ و بنیاد و اساس ویران است، شوما به فکر صدور ویزای پنج روزه هستی و دلت را به آن خوش کردهای بابام جان!!؟
یکی از دوستان با خوشحالی میگفت با دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی در واشنگتن، تماس گرفتم که ببینم رفتن من به وطن موروثی اشکالی دارد؟ گفتند نخیر آقا، اختیار دارین، اینها همه شایعات است، شایعات همین منافقین و ضدانقلاب و پسماندههای طاغوت و فراریان این رژیم فعلی و فتنهگران سال ۸۸ آن پنجاه هزار نفری که از ایران فرارکردند و آن پنج شش میلیونی که ایران را ترک کردند و بقیه. کی گفته شما به ایران نمیتوانید سفر کنید؟ هر وقت دلتان خواست البته که میتوانید، کافیست اراده کنید، ایران رفتن حق مسلم ماست و هیچ کس هم هیچ غلطی نمیتواند بکند. اگر گذرنامه شما لازم به تمدید و تجدید هم داشته باشد، سه سوت برایتان تمدیدش میکنیم و حتا تحت شرایطی اصلا لازم نیست وجوهاتی هم بابت این کار از شما بگیریم. تازه اگر فرضا همین فردا قصد رفتن به مملکت اسلامی را داشته باشید، برگ “عبور موقت” هم که همان “لسه پاسه” باشد، نخیر عرض کردم “لسه پاسه” نه “لیس پس لیس” از قرار ارتباط تلفنی ما قدری اشکال دارد، بله برگ عبور موقت هم خدمتتان میدهیم آقا آن هم مجانی و خیلی تند، زود، سریع و فوری. شما این شایعات ضد انقلاب را باور نکنید. اینها چو انداختهاند که مثلا جمهوری اسلامیرا بدنام کنند. فکر کردن!
با شنیدن این حرفها و ملاحظه خوشحالی رفیقم و آب دهانش که حسابی راه افتاده بود، گفتم داداش عجب آدم ساده دل و خامیهستیها! مگر کسی درمورد مسافرت به ایران هم شک دارد؟ خوب معلومه تو میتوانی سه سوت خودت را به تهران برسانی. تو که سهله و جای خود داری که نه سر پیاز بودی و نه ته پیاز و حالا هم که اصلا پیاز هم نیستی، همین حالا اگر رضاپهلوی یا شهبانو هم اراده کنند که قصد دارند به ایران بروند، گذرنامه آنها سه سوت تجدید شده و با کمال احترام حتا ممکن است با پست ویژه و “یو پی اس” و آن داستانها، خدمتشان بفرستند و با پیامی از خود سفیرمان در نیویورک که قربان به خاک وطن خوش آمدین، صفا گتیردین، مزین میفرمائید، انشاء الله در وطن مالوف به شماها خیلی خوش بگذرد، یو ور، هی یر ور؟ و درلحظاتی که خیلی از پذیرائیهای “مخصوص” و “سلطانی” یا احیانا “کوبیده” جمهوری اسلامی برخوردار میشوید وخوش خوشانتان میشود، یادی هم از اسیران خاک غربت بکنید که سالهاست از دیدار مملکت موروثی محروم ماندهاند، آن هم بیخود و بیجهت. از بس که این ملت ما ترسو و شکاک هستند و این شایعات بیهوده را جدی گرفتهاند و همش فکر میکنند که نمیتوانند به ایران بروند و در همان فرودگاه منتظرشان هستند که همانجا خدمتشان برسند. اگر اجازه میفرمائید و اشکالی ندارد من رسما یک اطلاعیهای هم در سر تا سر آمریکا انتشار دهم که ای بینوایانی که از سفر به ایران وحشت دارید، بفرما، هم اکنون که شما این اطلاعیه را میخوانید، موکب علیاحضرت شهبانو و شاهزاده رضا پهلوی در هواپیمای مخصوصی که از خود جمهوری اسلامی اختصاصا برای آنها فرستاده شده بود، در راه فرودگاه مهرآباد امام خمینی هستند. من نمیدانم شما ایرانیها چرا از مسافرت به ایران اینقذه وحشت دارید؟ مگر در جمهوری اسلامی لولو خورخوره منتظر شماست؟
دوستم در حالی که هاج و واج به من خیره شده بود، پرسید پس دیگه تو، چه درد و مرضی داری که اینقذه از دوری وطن، ناله و نفرین راه انداختهای؟ حالا دیگه از چی میترسی؟ دلت نپوکید که سی چهل ساله از هوای تهران محروم ماندهای و هر روز و شب آه و ناله سر میدی و شعر وطن وطن این و آن را قرقره میکنی؟ خوب پس چرا راه نمیفتی، حالا دیگه دردت چیه؟
بهش گفتم بابام جان رفتن به ایران که مشکلی نداره، اشکال در برگشتن است که وقتی هنگام ورود، پات به فرودگاه مهرآباد امام خمینی رسید، اگر آدم بدشانسی مثل من باشی، هنوز چمدانهایت را تحویل نگرفته، همانجا میآیند سراغتان و برای صرف پپسی شما را به “اتاق ویژه پذیرائیهای حکومتی” هدایت میکنند که در حکم همان “پاویون سلطنتی” سابق است. اما اگر آدم معمولی و کلاه نمدی مثل تو باشد، آنوقت با گفتن “به وطن اسلامیخوش آمدید”، مهر را میکوبند روی گذرنامه و با یک لبخند به پهنای رود ارس، وارد وطن میشوی و سه چهار روز یا سه چهارهفته بعد به جرم جاسوسی برای کشورهای شرق و غرب و شمال و جنوب، در راس آنان آمریکای جنایتکار، میبرندت به بیغولهای و حالاحالاها آنجا هستی، تا پس از شش هفت ماه شایدم دو سه سال، آقای محسنی اژهای یه قبرستون پدر، با توجه به اوضاع و احوال وضع مالیات، مبلغ معتنابهی وثیقه برایت تعیین کند و بقیه ماجراها…
بدبخت، مشکل که برای ما ایرانیها، ورود به ایران نیست، یا برا خارجکیها یا خوارج، دیر و زود صادر کردن ویزا نیست که اینا اینجوری ذوق زده شده و چپ و راست اعلام میکنند پنج روزه برایشان ویزا صادر میکنیم. آقا اینها وقتی وارد ایران میشوند، نخست همشهریان میهماننواز ما خدمت آنان میرسند. فرق هم نمیکند، زن باشد، مرد باشد، دختر باشد، پسر باشد. مگر چند روز پیش نخواندی که چندتا افغان چه بلائی سر یک ایرانگرد فرانسوی آوردهاند که خاطره این سفر تا آخر عمرش هرگز یادش نرود؟ خوب بعد هم همان اتهامهای عجیب غریب که تا حال دست کم سیصد چهارصد نفر را به این بهانهها گرفته و بعد از تلکه کردن و چلاندن حسابی، آنها را به بیرون از زندان فرستادهاند با این تاکید که مبادا، مبادا هوس کنی باز برگردی به ایران یا فرضا بخواهی دنبال وثیقهات بیائیها، این بار دیگه خودت میدانی که مشکل افغان مفغان و قزوینی و مزوینی نیست. اتهام متهام هم دیگه لازم نیست که بهت ببندیم، یکراست میبرندت کهریزک وهمانجا تیربارانت میکنند، البته بعد ازیک عروسی مفصل که برات گرفتند. حالا خود دانی.
خوب حالا از قول من به این معاون گردشگری بفرمائید داداش با این شرایط تو خودت حاضری به هوای صدور ویزا در عرض پنج روز اینجوری از جان و مال و همه چیزت مایه بگذاری و “ریکس” کنی!؟ نه حالا خودمونیم، واقعا حاضری!؟