نخستین جنگ ایران و اسرائیل؛ به مناسبت دهمین سالگرد جنگ دوم حزب‌الله و اسرائیل 

سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ برابر با ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۶


جنگ اسرائیل با حزب‌الله در سال ۲۰۰۶ به هیچ وجه شبیه جنگ سال ۱۹۸۲ بر علیه ارتش آزادی ‌بخش فلسطین نبود و این جنگ به هیچ وجه جنگی بر علیه این گروه لبنانی نبود.

Reuters©
Reuters©

۱۲ جولای ۲۰۰۶ نخستین روز از جنگی که به عنوان دومین جنگ لبنان نامیده شد؛ نامی که همچون بسیاری دیگر از  معیارهای این جنگ غلط بود. این جنگی بر علیه حزب‌الله نبود بلکه جنگی بر علیه ایران بود٬ این نخستین جنگ ایران و اسرائیل بود.

حزب‌الله در این جنگ نقش لژیونر جمهوری اسلامی را ایفا کرد و به فرمان رژیم تهران٬ جنگ را با آتش‌بار خمپاره بر شهرهای شمالی اسرائیل آغاز کرد. زیر پوشش آتش خمپاره٬ یگان‌های حزب‌الله وارد خاک اسرائیل شدند و به نیروهای اسرائیلی که در حرکت به سمت کیبوتص زاریت بودند حمله کردند.

در حمله موشکی پنج سرباز کشته شدند و نیروهای حزب‌الله جسد دو نفر از کشته‌های ارتش اسرائیل را دزدیدند و به لبنان بردند.

عملیات نجاتی که به دنبال این حملات آغاز شد پس از برخورد تانک اسرائیلی با مین و کشته شدن پنج تن دیگر ناتمام ماند.

این حمله حزب‌الله آغازی برای جنگ نبود بلکه یک اقدام هماهنگ و بخشی از یک جنگ روانی بود که در پی حمله حماس چند هفته قبل‌تر در مرز اسرائیل و غزه صورت می‌گرفت.

سحرگاه آن روز٬ حماس حملات خمپاره‌ای‌اش را به نیروهای ارتش اسرائیل در مرز غزه شروع کرد. تحت پوشش آتش خمپاره٬ نیروهای حماس از طریق یک تونل وارد خاک اسرائیل شدند. نیروهای تروریستی حماس به یک تانک حمله کردند و پس از کشتن دو نیروی نظامی ارتش اسرائیل٬ گیلاد شلید استوار ارتش اسرائیل را ربودندپس از این حمله حماس به حملات خمپاره ای، موشک و راکت اندازی برای چند هفته ادامه داد.

حماس و حزب‌الله درجنگ سال ۲۰۰۶ تحت قیمومیت کامل اطلاعاتی-عملیاتی ایران و به عنوان یک بازوی نیابتی جمهوری اسلامی عمل می‌کردند. جمهوری اسلامی از سال ۲۰۰۵ به طور گسترده اقدام به حمایت از اخوان المسلمین کرد. نیروهای حماس، اخوان المسلمین مستقر در صحرای سینا و حزب‌الله به ایران منتقل شدند و آموزش‌های تازه‌ای دیدند. ایران همچنین مقدار زیادی مهمات و سلاح را از طریق مصر به غزه قاچاق کرد.

به زبان ساده، جنگی که به اشتباه جنگ دوم لبنان نامیده شد جنگی صرفا نیابتی بود. این حملات بر ضد اسرائیل توسط دو نیروی تحت سرپرستی ایران هدایت و اجرا شد و  هر دو با یک دکترین و روش عملیاتی همسو اقدام به حمله کردند٬ هرچند که قابلیت و توانایی‌ متفاوتی داشتند.

ارتش اسرائیل در آن زمان از ابعاد و پشت پرده‌های این حملات آگاهی‌های لازم را نداشت اما  جا دارد رهبران ارتش اسرائیل درس‌های کافی از این حادثه بگیرند.

چه در آن زمان و چه امروز ارتش اسرائیل برداشت ساده‌ دلانه‌ای از آن جنگ داشته و دارد. بارزترین مثال از کوری استراتژیک جنگ ده سال پیش با حزب‌الله سهل‌انگاری امرای ارتش اسرائیل در حفظ موقعیت در بنت جُبیل واقع در مرز شمالی با لبان بود.

در سال ۲۰۰۰  اسرائیل مواضع تحت کنترل خود را در مناطق  مرزی جنوب لبنان ترک کرد و اجازه داد تا نیروهای حزب‌الله این مناطق را اشغال کنند. پس از این جابجایی نیروهای حسن نصر‌الله٬ بنت جُبیل را برای سخنرانی پیروزی خود انتخاب کردند. در این سخنرانی نصرالله خطاب به فلسطینیان گفت که از تاکتیک حزب الله پیروی کنند و با جنگ رو در رو به مقابله با اسرائیل بپردازند. نصرالله در این سخنرانی گفت: «هرچند اسرائیل سلاح‌های پیش‌رفته‌ای در اختیار دارد اما مثل تار عنکبوت ضعیف و شکننده است.»

در سال ۲۰۰۶ ژنرال ستاد دَن هالوت مصمم بود که راه پیروزی٬ فتح بنت جُبیل است. او  فکر می‌کرد وقتی این تصویر مخابره شود اسرائیل خواهد توانست اسباب و اساسش را جمع کند و به خانه برگردد.

از این رو ارتش اسرائیل در دو نوبت برای فتح بنت جُبیل وارد کارزار شد؛ نخست در ۲۷ ژوئیه که گردان ۵۱ گولانی وارد جنگ شد، در این روز این گردان به اجبار به دو گروه تقسیم شد و از دو سو شهر را مورد حمله قرار داد.

بدون اطلاع کافی از موقعیت دشمن، گردان ۵۱ با یگان‌های کاتیوشای حزب‌الله که در یکی از مدخل‌های روستا مستقر بودند روبرو شد، جایی که نیروهای حز‌ب‌الله متمرکز بود. این روبرویی به کشته شدن هشت تن از نیروهای این گردان از جمله معاون فرمانده ختم شد. معاون فرمانده گردان ستوان روی کلین با پریدن روی نارنجک دستی حزب‌الله جان خود را از دست داد تا جان سربازانش را حفظ کند.

تلاش گردان گولان ۵۱ در فتح بنت جُبیل قابل تامل است؛ این نیروها به جای اینکه در راستای شکست دشمن بجنگند به دلیل عدم آگاهی لازم از موقعیت و توان حزب‌الله٬ میان آتشبار گیر افتادند.

ضعف استراتژِیک را به راحتی می‌توان در مراسم اعطای مدال‌ها پس از جنگ مشاهده کرد، تقریبا تمام مدال‌ها به دلیل شجاعت برای نجات جان هم‌قطاران و تخلیه زخمی‌ها زیر آتش دشمن اعطا شد و هیچ مدالی به هیچ سربازی برای فتح و پیروزی و شکست دشمن نشانی اعطا نشد.

در هفتم آگوست٬ فرمانده گردان تکاورهاگای موردخای دستور گرفت تا بنت جُبیل را به کنترل خود درآورد. او حتی یک متن سخنرانی آماده را دریافت کرد تا از همان ساختمانی که نصرالله در بنت جُبیل سخنرانی “تار عنکبوت” را انجام داده بود، متن خود را بخواند. سربازان او حتی دستور داشتند تا این لحظه را با ویدیو و عکس به تصویر بکشند.

این دستور اما از لحاظ عملیاتی چندان معقول نبود. نیروهای تکاور در آن لحظه در شمال روستای بنت جُبیل در حال پیشروی بودند اما موردخای به یگان تکاور۸۹۰ دستور داد تا برگردند و روستا را به تسخیر خود درآوردند تا سناریو اجرا شود.

از ضعف های دیگر این تصمیم نبود نظم میان یگان‌های درگیر بود، تا جایی که دو تن از نیروهای تکاور به اشتباه توسط یگان مهندسی ارتش اسرائیل با آتش خودی کشته شدند چرا که یگان‌های دیگر از برنامه سخنرانی و دستوری که تکاورها داشتند بی‌خبر بودند.

تکاوران روستا را فتح کردند و با جان خود بازی کردند تا عکس و فیلم تبلیغاتی از همان نقطه که نصرالله تهدید کرده بود تهیه شود، ساختمانی در بخشی از روستا که هنوز کاملا آزاد نشده بود در تیررس نیروهای حزب‌الله بود. موردخای در نهایت نتوانست سخنرانی کند و چند ساعت بعد مجبور به عقب‌نشینی شدند.

عکسها بایگانی شدند

بعد از جنگ نیروهای احتیاط که تحت فرماندهی سوال‌برانگیز هالوت و همکارانش شاهد اشتباهات در جنگ بودند در خیابان‌های اورشلیم تظاهرات کردند و خواستار استعفای این فرماندهان، نخست وزیر وقت یهود اولمرت و وزیر دفاع وقت شیمون پرز شدند.

به جای قبول اشتباهات ژنرال ستاد، رهبران سیاسی و رسانه‌ها اصرار داشتند که دلیل عدم موفقیت این جنگ نداشتن آموزش لازم و عدم هماهنگی بین نیروها بوده است. هرچند این موضوع نیز صحت داشت اما دلیل اصلی [شکست عدم هماهنگی و کمبودهای آموزشی نبود] نبود ولی همین کافی بود تا مردم این انتقادات را بپذیرند. در زمان کوتاهی این کمبودها جبران شد٬ اما مشکل اصلی همچنان مورد توجه قرار نگرفت و امروز نیز همچنان ارتش اسرائیل درگیر این مشکلات است، ارتش اسرائیل نمی‌خواهد طبیعت اصلی دشمن را بپذیرد و بیشتر به تصاویر و تبلیغات علاقه دارد تا پیروزی.

نیروهای ارتش اسرائیل به نوعی تحت این تلقین‌ها قرار دارند که دشمن را فراموش کنید و تنها برای تصویر ارتش در دیدگان مردم بجنگید.

شرایط تبلیغاتی٬ بیانگر استیصال حاکم در ارتش اسرائیل داست. استوار ئلور آذاریا تحت محاکمه به دلیل قتل غیرعمد٬ یک تروریست است. نه به این دلیل که کاری که انجام داده حتما اشتباه بوده بلکه به دلیل تصویری که از درگیری منتشر شده و چهره بدی از ارتش اسرائیل ارائه داده است. کل این پرونده در هفته‌های گذشته دچار به هم‌ریختگی شده است.

استوار آذاریا تحت پیگرد قانونی قرار دارد چون سازمانی حقوق بشری در معرکه حضور داشته و درگیری او با تروریست را فیلم‌برداری کرده و آذاریا در دادگاه است چرا که او تصویر بدی از ارتش را به نمایش گذاشته است.

جمهوری اسلامی برنده جنگ ۲۰۰۶ حزب‌الله با اسرائیل بود، چرا که ارتش اسرائیل تنها در پی خودنمایی و تبلیغات بوده و هست و تنها نگران چهره خود در درون مرز و در منطقه و عرصه بین‌الملل است. اسرائیل با تصویری که در جنگ ۲۰۰۶  با حزب‌الله از خود به نمایش گذاشت رسما بازوهای نیابتی جمهوری اسلامی – حماس و حزب‌الله-  را به عنوان دو بازوی کارای نظامی به رسمیت شناخت و از قطع این بازوها عاجز ماند. یک سال پس از جنگ سال‌ ۲۰۰۶  حماس در کمال اطمینان فتح  را از غزه بیرون راند و در سال ۲۰۰۸ حزب‌الله٬ دولت لبنان را به دست گرفت.

اسرائیل برای پیروزی نیازمند رهبری است که خواهان پیروزی باشد و تصاویر تبلیغاتی تنها زمانی به کار می‌آیند که پیروزی واقعی باشد.

* منبع: اورشلیم پست
* نویسنده: کارولین بی گلیک

* مترجم: محسن بهزادکریمی

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=48538