[روزنامه اطلاعات؛ دیماه ۱۳۳۹]
داریوش همایون – بحث در این که آیا حکومت دمکراتیک بهترین انواع حکومت است با همه جنبه نظری و« آکادمیک» خود برای سراسر دنیای توسعه نیافته مسئله روز به شمار میرود. ولی دمکراسی هر گونه تعبیر شود و به هر گونه درآید یک اصل را باید در همه جوامع کنونی مسلم شمردـ مردم میخواهند در امر حکومت مداخله کنند.

از قرن نوزدهم متفکرین با بدبینی و هراس تمام از «حرکت توده» و «برتری مرد عادی» سخن گفتهاند. این حقیقتی است که اکنون مردم معمولی برخلاف گذشته به این قانع نیستند که عقاید دیگران را دربست بپذیرند یا رد کنند. آنها عقایدی از آن خود دارندـ اگر چه از دیگران گرفته باشندـ و در هر موضوع به خود حق اظهار نظر میدهند، هر اندازه ناپخته و ناشیانه باشد.
ورود انسان معمولی به صحنه سیاست و فرهنگ امرکاملاً تازهای درتاریخ بشری است. دمکراسیهای قدیم در واقع حکومت اشراف بودند. تنها تولید به مقادیر زیاد، وسائل ورود توده مردم را به صحنه های بالاتر اجتماع فراهم کرد. از هنگامی که مرد متوسط توانست همان وسائلی را به کار برد که در گذشته ویژه برگزیدگان بود ادعاهای آنان را نیز پیدا کرد.
آنچه درباره آماده کردن مردم عقبمانده برای حکومت دمکراتیک گفته میشود در واقع به منظور کنترل و هدایت میل خستگی ناپذیری است که آنها به مداخله در سرنوشت خود دارند. مبارزه با این تمایل جامعه را دچار آشفتگی همیشگی و واژگونی خواهد ساخت و رها کردن آن به حال خود نیز به هرح و مرج خواهد انجامید. زیرا دمکراسی مستلزم درجه معینی از پیشرفت اجتماعی و اقتصادی است و صرف وجود تمایل مردم به مداخله در امر حکومت برای استقرار آن کفایت نمیکند.
آماده کردن ساکنان یک کشور برای نوع حکومتی که پیش از هر چیز مستلزم یک انضباط اجتماعی و در نتیجه استحکام اخلاقی است، کارغولآسائی خواهد بود که سهم عمده آن را حکومتها باید تعهد کنند. زیرا آنها هستند که میتوانند استعدادهای ملتی را بکُشند یا پرورش دهند. شک نیست که حکومت برخود به معنای اخلاقی است. ولی نباید نتیجه گرفت که پرورش دمکراتیک یک ملت امری فردی است که هرکس میتواند بدان اقدام کند. در این دوران برتری قطعی دولت بر فرد، هر اصلاحی را نخست باید از دولت آغاز کرد. مسئله در هر جا مسئله سیاسی است. اول باید آن قدرتی را که میتواند همه کار بکند در مجرای درست انداخت.
این دستگاه بالای جامعه است که میتواند شرایط پیشرفت اجتماعی و اقتصادی و پرورش سیاسی آن را فراهم سازد. زیرا همه اختیارات را رسماً یا عملاً در دست دارد. و درست از همانجا است که بدترین تباهیها آغاز میشود و همه چیز در هم میریزد و میپوسد
استقرار دمکراسی را به آمادگی مردم موکول ساختن، خطای بزرگی است که چنانکه مترجم نکتهسنج و هوشمند «سیمای شجاعان» اخیرا متذکر شد همه جا رواج یافته است و نتیجه ای جز ادامه بی خبری و ناآمادگی مردمان کشورهای عقب افتاده ندارد.
دستگاههای حکومتی به این بهانه در تعقیب شیوههای فشار و تعقیب و آزار اصرار میورزند و هر صدای مخالفی را خفه میکنند. ولی اگر قرار است اجتماعی سرانجام به مرحله حکومت بر خود برسد جز با تمرین و آزمایش و کوشش امکان نخواهد داشت. پرورش سیاسی یک ملت بزرگترین وظیفهای است که میتوان برای حکومتها شمرد و اهمیت آن از توسعه اقتصادی به هیچ وجه کمتر نیست. ما در تاریخ معاصر خود دورانی را تجربه کردیم که در آن رشد اقتصادی سریع، و پرورش سیاسی ناچیز و حتی معدوم بود. به یک ضربت کوتاه حتی رشد اقتصادی ما نیز بیست سالی به عقب افتاد. زیرا مردمی که باید هر کاری را در دست بگیرند تربیت نشده بودند و ترس از حکومت هر آتش را در وجودشان کشته بود و از آزادیهای بعدی خود نیز کمترین بهرهای نتوانستند برد.
————————————————————————-
*داریوش همایون (تولد: ۵ مهر ۱۳۰۷ در تهران؛ درگذشت: ۸ بهمن ۱۳۸۹ در ژنو) روزنامهنگاری برجسته، نظریهپردازی جستجوگر و نوجو، و سیاستمداری ملیگرا و میهندوست بود که بر نقش موثر ایران در مناسبات منطقهای و جهانی آگاهی داشت.
وی سالهای طولانی در روزنامههای معتبر ایران قلم زد و از بنیانگذاران اصلی روزنامهی «آیندگان» بود که صفحهای نوین در تاریخچهی روزنامهنگاری ایران گشود.
همایون مهارت روزنامهنگاری و تسلط خود بر زبان فارسی را با ایدههای سیاسی خویش در هم آمیخت و از دههی ۳۰ خورشیدی به این سو، نوشتههایی از خود بر جای گذاشت که بنا بر شرایط موجود در خاورمیانه، بسیاری از آنها همچنان معتبرند و گویی همین امروز نگاشته شدهاند. مقالات قدیمیوی در دهههای سی تا پنجاه خورشیدی همچنین بازتاب مستند موقعیت سیاسی و اجتماعی ایران هستند. از همین رو ما به بازنشر گلچینی از آثار داریوش همایون میپردازیم که در سالهای تبعید پس از انقلاب ۵۷ با کیهان لندن نیز همکاری نزدیک داشت. مقالاتی که در این ستون در کیهان لندن میخوانید، با مراجعه به وبسایت «بنیاد داریوش همایون» انتخاب شدهاند.
“ما در تاریخ معاصر خود دورانی را تجربه کردیم که در آن رشد اقتصادی سریع، و پرورش سیاسی ناچیز و حتی معدوم بود. به یک ضربت کوتاه حتی رشد اقتصادی ما نیز بیست سالی به عقب افتاد. زیرا مردمی که باید هر کاری را در دست بگیرند تربیت نشده بودند و ترس از حکومت هر آتش را در وجودشان کشته بود و از آزادیهای بعدی خود نیز کمترین بهرهای نتوانستند برد.”
آقای داریوش همایون از دی ماه ۱۳۳۹ به بعد هم همین عقیده را داشتند یا در ان تغییر و ترمیم ایجاد کرده بود؟