علی اشتیاق، آزاده کریمی – درباره عباس کیارستمی و سینمای او تعبیر و تفسیر بسیار است و هر تماشاگر بنا به اندیشه فردی و جهانبینی خود دست به رمزگشایی میزند. در سینمای او تماشاگر و اثرهنری در دنیایی خارج از اختیار هنرمند زیست میکنند و به حیات خود ادامه میدهند. از این رو اگر چه کیارستمی اکنون در بین ما نیست ولی آثار او زنده و پویا هستند.
کیارستمی خواسته یا ناخواسته فرصت به چالش کشیدن اندیشهی تماشاگر را فراهم میکند و تمرین تازهای است برای تماشاگری که به دنبال هوشیاری و برداشتهای شخصی است.
کیارستمی در گفتگویی با ژاک لوک نانسی فیلسوف فرانسوی در کتاب «بداهت سینما» (ترجمه باقر پرهام) نسبت به تعابیر فیسلوف میگوید: «این اواخر بیشتر به عکاسی میپردازم و گاهی فکر میکنم چطور میتوانم فیلمی بسازم که در آن هیچ چیز نگویم. این چیزی است که بعد از خواندن مطلب شما [نانسی] برایم قطعی شد، که اگر اینقدر قدرت استخراج است از یک تصویری که معنای آن در ذهن من نبوده و کس دیگر توانسته این معانی را استخراج کند، و اگر این همه قدرت تعبیر در آن است، پس چقدر خوب است که هیچ چیز نگوییم و باقی را به عهده تخیل تماشاگر بگذاریم».
اگر کیارستمی زنده میبود و همچنان فیلم میساخت، بیتردید تماشاگرش را به راهها، دریافتها و چالشهای نو مواجه میکرد. فرصتی که با مرگ وی از دست رفت.