فیروزه رمضانزاده – به گواه جامعه شناسان و پژوهشگران، مهمترین مشکلات اجتماعی کنونی جامعه ایران را بیکاری، اعتیاد، فقر و طلاق تشکیل میدهند.
ازسوی دیگر بررسی روند آسیبهای اجتماعی در ایران نشان میدهد که روند اعتیاد، طلاق، خودکشی، سرقت، فرار از خانه، قتل، نزاع و جرائم جنسی سیری صعودی داشته است به گونهای که تنها در سال ۱۳۹۰ چهارمیلیون ایرانی مصرفکننده رسمی مواد مخدر بودهاند و به گفته مسوولان در حال حاضر حداقل روزانه ۱۰۰ نفر به فهرست مصرف کنندگان موادمخدرافزوده میشوند.
روند سرقت نیز بیشتر سیری صعودی داشته است، بر پایه آخرین آمارهای ارایه شده از سوی نیروی انتظامی روزانه به طور متوسط ١٨٠٠ سرقت در ایران رخ میدهد که بیشترین آنها در تهران به ثبت رسیدهاند.
روند آسیبهای اجتماعی دیگری چون خودکشی، فرار از خانه و قتل نیز متغیر هستند. بر پایه آخرین آماری که سازمان جهانی بهداشت منتشر کرده است، سالانه حدود ۸۰۰ هزار نفر دست به خودکشی میزنند که از این آمار ۴۰۶۹ نفر را ایرانیها تشکیل میدهند، طبق این آمار که ایران را در فهرست صد و بیستم قرار داده است، روزانه نزدیک به ۱۱ نفر در ایران خودکشی میکنند.
حال با توجه به این که جامعه ایران با گسستها و بحرانهای اجتماعی مهمی دست و پنجه نرم میکند با این وضع، جامعه ایران به کجا خواهد رفت؟ این بحرانهای اجتماعی برآمده ازچه عوامل و شرایطی هستند؟ در چه زمانی بحرانی اجتماعی رخ می دهد؟ این پرسشها را با امیر رزاقی، پژوهشگر و جامعهشناس ساکن تهران در میان گذاشتیم.
-آقای رزاقی، از نظر شما مهمترین بحران اجتماعی در جامعه ایران چیست؟ آیا ریشه این بحرانهای اجتماعی در مدرن شدن و تغییر مرجع فکری در جامعه است؟
-در پاسخ به بخش اول سوال باید عرض کنم، بحرانهای موجود را میتوان در حوزههای فردی و شخصی- اجتماعی و فرهنگی- اقتصادی- زیست محیطی – سیاسی و بینالمللی تقسیمبندی نمود. بحرانها زنجیروار به یکدیگر متصل هستند، بدین معنی که هم تاثیرگذارند و هم تاثیرپذیر، در واقع اگر بخواهیم صحبتی از بحرانها به میان بیاوریم باید سخن از زنجیرههای به هم پیوستهای نماییم که دچار اختلالهای بسیاری شدهاند.
به عنوان نمونه، نابسامانی اقتصادی سبب ایجاد و گسترش فقر در جامعه میگردد که فقر نیز تاثیر مستقیم بر نهاد خانواده و تاثیر بر افزایش طلاق و برخی از مسائل اجتماعی دیگر دارد.
متاسفانه امروز جامعه ایران در حوزه اجتماعی و فرهنگی با بحرانهای بسیاری دست به گریبان میباشد، اگر بخواهیم به چند نمونه اشاره نماییم میتوان از بحران اعتیاد، بحران طلاق، بحران بیکاری، بحران قانونگریزی، بحران مسئولیتگریزی ، بحران عدم فضای مشارکت و نیروهای اجتماعی در امور، فرسایش سرمایه اجتماعی، بحران جنسیتی، بحران شهرنشینی، بحران فساد اداری، بحران سستی ارزشها و محروم ماندن جامعه از برخی از حقوق انسانی نام برد.
در مورد بخش دوم سوال باید پاسخ بلی بدهم اما پاسخ مثبت دادن به این سوال بدین معنی نیست که تمامی بحرانهای اجتماعی ناشی از گذار از سنت و تغییر مرجع فکری است بلکه بخشی از بحرانها میتواند ناشی از این موضوع باشد. مانند مدرنیزه شدن و آشنایی جوانان با تفکر مدرن که این خود سبب تغییر در سبک زندگی و ایجاد نیاز و تقاضاهای جدید است که برآورده نشدن آنها سبب ایجاد مسائلی چون بی اعتمادی، سرخوردگی و مهاجرت آنها به خارج از کشور و… میگردد.
-اساساً چه زمانی یک بحران اجتماعی رخ میدهد؟
-سخن از بحران اجتماعی زمانی به میان میآید که در کل یا جزیی از جامعه وضعیت و شرایطی پدید و مسئله و اختلالاتی به وجود آید که خود مسبب بر هم خوردن تعادل عمومی جامعه، بی نظمی ، آشفتگی اجتماعی ، به مخاطره افتادن زیست اجتماعی و معمول زندگی گردد و از این شرایط وضعیتی نابسامان، غیر قابل اطمینان و خطرناکی شکل گیرد.
-چه شرایطی پدیدآورنده بحران اجتماعی هستند و چه عواملی این بحرانها را تشدید میکند؟
-انسانها و جوامع انسانی برای گذراندن و تداوم مراحل مختلف زیست باید نیازهای فردی (آزادیهای فردی و…)، فیزیولوژیک، ( غذا، سلامت جسمی و…)، امنیتی ( شغلی، محیطی بی خطر و دور از خشونت و…) فکری و ذهنی ( عقاید، ارزشها و..)، حقوقی (مشارکت و دخالت در امور، برابری و اجرای عدالت اجتماعی و…)، اجتماعی (عضویت و شرکت در گروههای اجتماعی، شکلگیری روابط اجتماعی و…) روحی و روانی (حس رشد و ترقی، حس مهم بودن و مفید بودن و…) و… برآورده نماید.
با برآورده نشدن توقعات فرد و اجتماع و نیازهایش و عدم ارضاء آنها بحرانها اجتماعی شکل میگیرند و هر چه فاصله جامعه از توقعاتش و برآورده شدن نیازهایش بیشتر باشد باید شاهد شدیدتر شدن بحران در جامعه باشیم.
-جامعه چه نقشی در افزایش خشونت و وقوع بحران اجتماعی دارد؟
-پییربوردیو به رابطه دیالکتیکی بین ساختار و عاملیت معتقد است و از مفهوم بازتولید در تحلیلهایش بهره میگیرد او بر این باور است که ساختارها از یکسو ساختاردهنده هستند یعنی ساختارها بر کنشها تاثیرگذارند و از سویی دیگر ساختارها ساختمندند یعنی کنشگران نیز بر ساختار تاثیرگذاری دارند از این رو در مورد موضوع خشونت در جامعه ایران میتوان گفت که جامعه ایران هم خشونت را تولید میکند و هم خشونت بر جامعه ایران تاثیر خود را میگذارد در کلامی کلی آنکه پیوسته خشونت در جامعه ایران تولید و بازتولید میشود و به این ترتیب بحران اجتماعی به وجود آمده و پیوسته تشدید میگردد و به گونههای مختلف خود را نمایان میکند.
–وقوع چه مسائلی در تولید و بازتولید خشونت در جامعه ایران موثر هستند؟
-عوامل و مسائل بسیاری در تولید و بازتولید خشونت در جامعه ایران تاثیرگذار بوده و هست، عواملی چون دشواریهای اقتصادی و سختی در گذران معیشت، اجرایی نشدن برخی از قوانین، تمایز و تبعیض بین افراد جامعه در اجرای برخی از قوانین، نابرابری، نبود عدالت اجتماعی و توزیع نامناسب منابع، شکافهای عمیق اجتماعی، ضعف در فرهنگ گفتگو و از بین نبردن مشکلات و مسانل با گفت و شنود در فضای تعاملی، فضای حاکم بر رسانهها و ترویج خشونت، ترویج الگویهای اجتماعی نادرست و بسیار موارد دیگر در تولید و باز تولید خشونت ایفای نقش مینمایند.
-آیا بالا رفتن اختلالات و فشار روانی در جامعه ایران باعث افزایش وقوع این گونه خشونتهاست یا ریشه در جای دیگری است؟
-در پاسخ به به این سوال باید عرض کنم، عواملی که در سوال قبلی بدان اشاره کردم تاثیر مستقیمی بر روح و روان افراد جامعه میگذارد . جامعه از نظر روانی شدیدا تحت فشار قرار میگیرد و مشکلات و مسائل خارج از توانش به آن تحمیل میگردد. از این رو دچار اختلالات روانی میشود، کنترلش بر محیط کاهش مییابد، محیط و دیگر افراد جامعه را تهدیدی علیه خودش میداند و منافعش را در خطر میبیند. این موارد و موارد بسیاری دیگر سبب خشن شدن جامعه میگردد و جامعه به سمت خشونت گرایش پیدا میکند و به شکلهای چون خشونت جسمی، خشونت کلامی، خشونت عاطفی، خشونت جنسی بروز و مینماید.
-آیا بالا رفتن آمار طلاق که چندی پیش مسولان در ایران اعلام کردند که دیگر نیازی به اعلام آمارهای مربوط به طلاق نیستم میتواند زمینهساز گسست عاطفی در جامعه باشد؟
-بالا رفتن میزان طلاق و رشد روزافزون آن، سبب شده تا این موضوع از سوی بسیاری از متخصصان به عنوان بحران اجتماعی قلمداد شود و به نظر بنده تصمیم و گفته مسئولان در انتشار پیدا نکردن آمارهای مربوطه از سوی نهادهای دولتی در واقع اعتراف به ناکارآمدی آنها در ارائه راهکاری در جهت جلوگیری از این بحران و کاهش آن است. متاسفانه مسئولان در خصوص موضوع طلاق همچون بسیاری از موضوعات دیگر به جای حل مسئله به دنبال پاک کردن صورت مسئله هستند که این مهم نه تنها کمکی به مسئله نمیکند بلکه بحران به وجود آمده را شدیدتر مینماید.