احمد رأفت – «من کجا بودم» عنوان نمایشگاهی جمعی در گالری A&D لندن است که دو هنرمند ایرانی ساکن بریتانیا نیز در آن شرکت دارند. در این نمایشگاه گروهی که از ۲۰ تا ۲۴ سپتامبر برگزار شد، ندا دانا حائری و افسون کارهایشان را عرضه کردند. کارهایی که نگاهی به گذشته دارند. گذشتهای که این دو هنرمند از آن دور هستند. گذشتهای که مهاجرت آن را بیش از معمول دور ساخته است و تنها در ذهن به حیاتش ادامه میدهد.
رویاهای آبرنگی
افسون نام «رویاهای آبرنگی» را برای مجموعهای که در این نمایشگاه گروهی ارائه داده انتخاب کرده است و در باره آنها مینویسد: «این سری ازدواجی است بین کلماتی که مرا همراهی میکنند و عکسهایی که با من به گفتگو نشستند». کارهای افسون که در این نمایشگاه لندنی ارائه شدند، نوعی عکاسی، بدون دوربین، و با قلم مو و آبرنگ است.
افسون در گفتگو با کیهان لندن میگوید: «من اصولا با استفاده از سبک کولاژ کارهایم را خلق میکنم، ولی برای این نمایشگاه تصمیم گرفتم با آبرنگ کار کنم. تمام کارهایم، گذشته از تکنیکی که استفاده میکنم، نوعی داستانسرایی تصویری است که از گذشته الهام میگیرد. نوعی نگاه نوستالژیک به گذشته و اگر بخواهم خلاصه کنم: بر بادرفتهها.»
برای این تابلوهای آبرنگی، افسون به آلبومهای خانوادگی رجوع کرده است. عکسهای سالهای دور، عکسهایی که بوی ایران میدهند. آفسون در اشاره به اینکه نگاهش همیشه به گذشته است و اثری از آینده در آنها دیده نمیشود، به کیهان لندن میگوید: «آینده معلوم نیست، اصلا شاید وجود نداشته باشد، ما میتوانیم تنها از گذشته و حال حرف بزنیم، که این حال نیز خود محصول گذشته است. آنچه ما در حال هستم و میبینیم، نتیجه گذشتهای است که داشتیم و درباره آن میدانیم. گذشته مانند زخم است که وقتی که التیام نیز پیدا کرد بازهم اثرش دیده میشود. چه خوب و چه بد، ما محصول گذشتهمان هستیم.»
بازنگری در گذشته
البته این عکسهای آبرنگی، کپی برابر اصل نیستند. افسون در ادامه گفتگویش با کیهان لندن اشاره به قدرت هنر میکند و میگوید: «هنرمند از قدرت بزرگی برخوردار است و آن هم امکان بازنگری در گذشته است. من در کودکی عاشق سریال تلویزیونی «مرد ۶ میلیون دلاری» بودم. همیشه دلم میخواست کیف غذای او را داشته باشم که در آن سالها در ایران تهیهاش امکانپذیر نبود. در تابلویی از کودکی خودم که در این مجموعه هست این کیف غذا دیده میشود. جای خالی آن کیف را در بازنگری به دوران کودکیام پر کردم.»
آین گذشتهای که در کارهای افسون به صورت واضح دیده میشود چقدر در زندگی روزانهی این هنرمند وجود دارد؟ افسون در پاسخ میگوید: «در زندگی روزانهی من بسیار مشکل است اثری از گذشته پیدا کرد، ولی در کارهایم تنها گذشته است که دیده میشود. آن هم گذشتهای که مربوط به خودم است. من همیشه در حال نقب زدن به گذشته هستم، در حال سفر به دنیایی هستم که در آن زندگی کردم، مثلا سالهایی که در ایران بودم و امروز دلتنگ آن روزها هستم. این دلتنگی بخش جداییناپذیر کارهای من است.»
نگاهی انتزاعی به دنیا
ندا دانا حائری هم معتقد است انسان به نوعی همیشه اسیر گذشته است. این هنرمند در گفتگو با کیهان لندن میگوید: «من اگر در خیابانی در لندن بوی گل نرگس به مشامم برسد بلافاصله یاد گلهای نرگس ایران میافتم، چون من هم مانند افسون معتقدم که ما محصول و نتیجه گذشتهمان هستیم. مثلا رنگهایی که من در کارهایم استفاده میکنم در بسیاری موارد ایران را به خاطر میآورد، مثل رنگ لاجوردی. من یک سری کار دارم به نام «حافظه فرهنگی» که در آنها از رنگهایی که مثل لاجوردی به نوعی نماد ایران هستند و یا کاشی و درخت سرو استفاده کردم. نمادهایی از گذشته، که هنوز همراه من هستند.»
ندا دانا حائری در اشاره به اینکه چرا تابلوهایش تنها با رنگ صحبت میکنند به کیهان لندن میگوید: «من کارم را با نقاشی فیگوراتیو یا طراحی آغاز کردم ولی حس کردم که به کارهای انتزاعی علاقه بیشتری دارم و با رنگ بهتر میتوانم آنچه را در نظر دارم به بیننده منتقل کنم». البته در مجموعهای که در روزهای گذشته در لندن ارائه شد، رنگها تیره هستند و کمتر نشانی از رنگهای روشن و زنده در کارهای ندا دانا حائری دیده میشود.
الهام از ضمیر ناهوشیار
ندا دانا حائری معتقد است: «ضمیر ناهشیار تاثیری بدون شک تعیینکننده در کار یک هنرمند دارد، خلاصه بگویم هر آنچه یک هنرمند خلق میکند برخاسته از درون اوست. تابلوهای من سفری از خود به خود است، سفری به درون که بعد با رنگ راهی به خارج پیدا میکند. هر تابلو راوی یکی از این سفرهای من به درون خودم است. بنابراین اگر در این نمایشگاه بیشتر از رنگهای تیره استفاده کردهام احتمالا در این سفری که به درون داشتم تیرگی بر روشنایی غلبه داشته است.»