رسانهای شدن داستان دیدار احمدی نژاد با علی خامنهای، که ظاهرا به منظور کسب اجازه شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده صورت گرفته بود، نشان داد که تاریخ مصرف پشتیبانی رهبر حکومت اسلامی از کارگزاران «مومن» نظام محدود به دوران اشتغال آنها است.
پرهیز از توبیخ و تنبیه کارگزاران بازنشسته و یا سپردن شغل «مشاور» به آنها در دفتر عریض و طویل «آقا» نیز به این پیششرط متکی است که فرد کارگزار در دوران اشتغال، سرسپردگی مطلق خود را به آقای رهبری با خلوص، در جمع، و همچنین خلوت محفلهای خودمانی اثبات کرده باشد.
نکته دیگری که از نمایش اخیر « توصیه رهبری از بلندگو، و پاسخگویی مکتوب احمدینژاد» میتوان استخراج کرد، گستره بلاهت و خبط دماغی است که هنوز گریبان رییس دولتهای نهم و دهم حکومت اسلامی را رها نساخته.
علی خامنهای در رابطه با مهار عطش احمدینژاد برای حضور در جمع نامزدی ریاست دولت اسلامی، با دو مسئله روبرو بود: یکی، توضیح قابل فهم به احمدینژاد که در روز پایان عمر دولت دهم، تاریخ مصرف سیاسی او به پایان رسیده و کمترین راهی برای تمدید اعتبار و بازگشت دوبارهی وی به صحنه باقی نیست. دیگری، خاموش نگاه داشتن عطش مخالفان احمدینژاد برای کشیدن او به دادگاه و محاکمه وی به جرم فساد.
«رهبر» با وجود کارنامه سیاهی که طی هشت سال مسئولیت اداره قدرت اجرایی، دولت احمدینژاد را در صدر فاسدترین و نا کارآمدترین دولتهای این رژیم و منطقه قرار داد، هنوز به هیچ وجه مایل به محاکمه و مجازات کارگزاری نیست که در رسانهها او را از رفیقی با قدمت ۵۷ سال دوستی (علیاکبر رفسنجانی) به خود نزدیکتر معرفی کرده و حتی تا مقام فرزندی ارتقا داده بود!
علت اصلی پرهیز از به بند کشیدن احمدینژاد، ادامه عشق صوفیانه رهبر نسبت به فرزند خوانده سابق نیست، بلکه اشراف وی بر این موضوع ساده است که محاکمه احمدینژاد عین سیاهنمایی است و در عمل محاکمهی خود او.
علی خامنهای البته میتوانست موضوع شرفیابی احمدینژاد را مسکوت بگذارد اگر اطمینان میداشت که اولا هوس رسیدن به ریاست دولت دوازدهم بعد از شنیدن «توصیه رهبری» در دل آقا محمود کشته شده، ثانیا، شاهزاده خوشسیما و شجاع که تصادفا دارای دکترا در رشته ترافیک است، بعد از شنیدن نظر خبرهی آقا، دیگر ویراژ نخواهد داد.
اما با در نظر گرفتن کارنامه چموشیهای گذشته احمدینژاد، از تلاش برای بیرون کشیدن غیر شرعی وزارت اطلاعات از چنگال آقای رهبری، تا مقاومت در برای کنار گذاشتن وزیر نامطلوب، حصر خودخواسته خانگی و…، علی خامنهای در اجرای درسی از قرآن (سوره آل عمران آیه ۵۴ -مکرو و مکرالله و الله خیر ماکرین) که در آن خداوند میگوید «اگر شما مکار هستید من از شما مکارترم»، در یک مکر مقدس ابتدا موضوع را به رسانههای خودمانی درز داد، تا مدعیان تنبیه و دشمنان احمدینژاد مانند زنبور از لانه بیرون بریزند، و در حرکت بعدی، ضمن استهزا و خوار کردن زبانی آقا محمود و اشاره به او به عنوان «فردی» یا «یک آقایی که نزد من آمد»، به مخالفان هشدار داد که مهره سوخته دیگر عددی نیست و دُم او را رها کنند و «از دو قطبی» ساختن حکومت و انتخابات و کشور هم پرهیز.
کیش شخصیت «آقا»
علی خامنهای که هر روز بیش از پیش، خود اسیر کیش شخصیت خویشتن میشود طی فرازی از گفتههای حکیمانه اخیرش در رابطه با آقای «بگم- بگم» میگوید: «انسان باید آن چیزی را که میبیند و میفهمد به نفع برادر مومناش است [احمدی نژاد] به او بگوید. ما هم صلاح کشور را بهتر از اغلب افراد آشنا هستیم [حتی بهترتر از آقای رفسنجانی ملقب به امیر کبیر و سردار سازندگی سابق و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و مصلحتاندیشان] هم آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بهتر از دیگران میشناسیم. با ملاحظه حال مخاطب، [کارنامهی خرابی که احمدینژاد از خود باقی گذاشته] به آقایی توصیه میکنیم یک دوقطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی مضر است به حال کشور. من صلاح نمیدانم.»
(به منظور درک مستقیم حکمت در گفتار آقا، در بند اخیر به جز گشودن دو گیومه، دست برده نشده و آنچه آمده منحصرا کلام ناب ایشان است و روانی نوشتار دستپخت انحصاری درس خارج آقای آیتالله العظمی).
انگیزه احمدینژاد برای آتشافروزی
قصد احمدینژاد برای شرکت در انتخابات سال آینده را میتوان به دهها انگیزه متفاوت نسبت داد که بلاهت، با فاصله زیاد، در راس هر دلیل دیگری قرار میگیرد.
آقای «بگم – بگم» با وجود هشت سال تماس از نوع نزدیک با نحوه گردش کار در حکومت اسلامی، از زمان نامهبری در وزارت خارجه تا هشت بار نمایندگی حکومت اسلامی در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل و رساندن کلام فصیح خود به گوش جان جهانیان، هنوز قادر به یافتن سوراخ دعا در دقیقهی لازم نیست.
در عین حال، آقای احمدی نژاد آموخته است که در مجموعه این نظام شترگاوپلنگ، دیگران نه از او هوشمندتراند، و نه عاقلتر!
بعلاوه، هستند کسانی که ثروتهای نجومی انباشته از دوران هشت ساله فساد را در کف با کفایت خود دارند و او را تشویق میکنند به سبک دونالد ترامپ آمریکایی پولها را به دست بگیرد، به استانها و شهرها برود و ضمن برپا کردن الم و کتل انتخاباتی، مانند نقل و نبات وعدهی شیرین ماهانه تا ۲۵۰ هزار تومان یارانه نقدی به مستمعین خوشباورتر از خود بدهد.
احمدینژاد بعد از بالا پائین کردن این دلایل، حتی بعد از شنیدن «توصیه»ی آقا، راهی دیدارهای مردمی در گرگان شد و اگر قضیه از طرف آقا «بلندگویی» نمیشد شاید در آن سوی کشور، مردم بوشهر را هم از فیض دیدار خود محروم نمیکرد.
برای پایان دادن به غائله، علی خامنهای که خود را صاحب اختیار حکومت میبیند، و مانند هر دیکتاتور دیگری، داناتر از همه کارگزاران سابق و لاحق خود، در وضعیت بحرانی کشور شاید ناگزیر شد، به جای احضار فرزند چموش و دادن این تذکر به او در خلوت که « تو پوتین نیستی»، موضوع را «درس خارجی»، و «بلندگویی» کند که ضمن بیرون از بند زندان نگاه داشتن محمود بی خرد، به مدعیان تصدی دولت دوازدهم نیز تاکید کند، که بدون قطبی کردن جامعه مبارزه انتخاباتی خود را تا ماههای آینده در اندازههای کوچک و تنها با بهبه و چهچه کردن رسانهای پیرامون برکات نظام مقدس اسلامی دنبال بگیرند – مبادا که در جریان تظاهرات انتخاباتی و استقبال مردمی از شهسوار سابق حکومت، ماجرای چائوشسکو در رومانی تکرار شود!
[کیهان لندن شماره ۷۹]