پسر جوانی به نام ایمان چندی پیش پدرش را به دلیل آنکه دوباره ازدواج کرده بود کشت و فرار کرد. همسر دوم مقتول در روز حادثه به پلیس گفت: «من زن دوم شوهرم هستم او زن و بچه داشت و میگفت که از زندگیاش راضی نیست به همین خاطر با هم ازدواج کردیم. امروز پسرش ایمان که به دیدن شوهرم آمده بود به طبقه دوم رفت تا با پدرش صحبت کند دقایقی بعد صدای جر و بحث آنها را شنیدم اما مداخله نکردم، لحظاتی بعد زمانی که دیگر صدایی نشنیدم به طبقه دوم رفتم و با جسد همسرم روبرو شدم.» ایمان هم بعد از قتل متواری شد، پلیس ایمان را پس از آنکه مدتها فراری بود این هفته دستگیر کرد.
وی به مأموران گفت: با دخالتهای مادربزرگم، پدرم دوباره ازدواج کرد این در حالی بود که مادرم با تمام کم و کاستیهای زندگی پدرم ساخته بود. بعد از آمدن همسر جدید، پدرم با رفتاری بسیار بد مادرم را از خانه بیرون کرد. من که از این وضعیت به شدت ناراحت و عصبانی بودم روز حادثه به سراغ پدرم رفتم تا از او بخواهم که اجازه دهد مادرم به سر زندگیاش برگردد، اما با هم جر و بحث کردیم، پدرم چاقویی را از داخل آشپزخانه برداشت و به سمت من حمله کرد، چاقو به دستم خورد و من که اوضاع را مناسب ندیدم به سمت در خروجی رفتم.
او به خیال اینکه من فرار کردهام چاقو را سر جایش گذاشت، چاقو را برداشتم و ضربهای به قلب پدرم زدم چون میدانستم مرده و به اتهام قتل بازداشت میشوم مخفی شدم. از قتل پدرم به شدت پشیمانم و در این مدت همواره عذاب وجدان داشتم. بازجویی از پسر پدرکش ادامه دارد.