کتایون حلاجان (+عکس، صدا) «آواز خواندن برای مقاومت» نام نمایشی است به کارگردانی و نویسندگی کاظم شهریاری که از تاریخ ۳۰ سپتامبر در پاریس به روی صحنه رفته و تا ۴ نوامبر ۲۰۱۶ نمایش آن ادامه خواهد داشت.
زندگی در خطر، درد بی پایان و با زخمهای عمیق است. از درد سخن گفتن و از درون آن زیباییهای کوچک زندگی را بیرون کشیدن کار نویسنده و شاعر است. نمایش «آواز خواندن برای مقاومت» حدود دو ساعت شما را در رنج خود شریک کرده و در پرده آخر شما را به رقص بر روی خاکستر دعوت میکند، شادی که همیشه پس از رنج میآید.
کاظم شهریاری پیش از هر چیز خود را شاعر میداند از سن ۱۶ سالگی تآتر بخش جدا ناشدنی از زندگی اوست، و امروز بیش از چهل سال است که بی وقفه به آن میپردازد. برای او تآتر نیز گونهای متفاوت از شعر است. او میگوید زمانی که هنرپیشهای در صحنه هجایی را تکرار میکند، بقیه گوش میکنند و بعد همه شروع به تکرار میکنند تا جایی که صداها درون یکدیگر محو میشوند و اینجا صداها همدیگر را تحت تاثیر قرار میدهند و یکی میشوند بدون اینکه تصمیم گرفته باشند. و این نقطهی آغاز شعر است.
کاظم شهریاری پس از انقلاب سال ۵۷ مجبور به ترک ایران شد، وی در دوره پیش از انقلاب و پس از آن همواره مخالف باقی ماند و امکان آزادانه کار کردن را پیدا نکرد. اما به گفته خود وی شرایط وحشتناک بعد از انقلاب ۵۷ جهنمیرا به وجود آورد که برای شاعر تا به امروز نیز ناباورانه است.
کاظم شهریاری پس از ترک ایران به فرانسه رفت و به دلیل مشکلات جسمیدر بیمارستان بستری شد. درهمان زمان زبان فرانسه را آرام آرام فرا گرفت. بعدها وارد دانشگاه شد و ادامه تحصیل داد. اما هیچگاه از کار خود حتی در زمانی که در تآتر شهر پاریس مشغول به کار شد راضی نبوده است. او همواره در پی یافتن مکانی برای ارائه ایدههای خود و نگاه متعهدش به آزادی را جستجو میکرده است. این امکان در سال ۱۹۸۶ فراهم میشود و او تاتر کوچکی را در پاریس راهاندازی میکند و اکنون سی سال است که در آن مشغول به کار است. او همچنین حدود ۴۰ کتاب شعر و نمایشنامه به زبان فرانسه چاپ کرده و با بزرگان بسیاری از ایرانی و فرانسوی در عرصه نمایش همکاری کرده است.
کاظم شهریاری در گفتگو با کیهان لندن میگوید که در این مکان که «Art Studio Théàtre» نام دارد معمولا سالی یک یا دو نمایش را نوشته، کارگردانی کرده و به روی صحنه میبرد. همچنین در این مکان آتلیه تآتر نیز برگزار میشود. او ادامه میدهد، کاری را روی صحنه بردن آسان نیست ما به خاطر کمبود بودجه دولتی، در سال کار زیادی نمیتوانیم ارائه کنیم. خصوصا برای نمایشهایی که من مینویسم که به بهانه نداشتن مخاطب معمولا از کمک کردن سرباز میزنند.
– نمایشهای شما و شعرهایتان رنگ و بوی سیاسی دارد و تبعید صدای بارز است در کارهایتان. آیا خود را تبعیدی میدانید؟
-جایی نوشته ام زمانی که در کنار رودخانه به دنیا آمدم تبعید شدم و زایش خود تبعید است. نمایشنامهها و شعرهای من بیشتر به زبان فرانسه است و به هیچ عنوان فکر نمیکنم وطن جای مشخصی دارد، هر جا که شما بتوانید آزادانه کار کنید و حرفهایتان را بزنید آنجا وطن شماست. برای من تبعید معنایی ندارد من در جامعه فرانسه تاثیرگذار بودم، تحسین و تقدیر شدم. دوران اول زندگیام در پاریس، دوران درخشانی است. برای من که هم در زمان دیکتاتوری شاه و هم در زمان خفقان خمینی سانسور شده بودم فرصتی بود تا ایدههایم را به پرواز دربیاورم و موفق هم بودم.
اما باور دارم که شما در تبعید میتوانید دوباره تبعید شوید. جایی که افکار و تفکرتان شما را به انزوا میکشاند و برخورد نژادی یا سیاسی با شما میشود، آنجا تبعید است. و این دوران برای من زمانی آغاز شد که در فرانسه هنرمند شناخته شدهای بودم و روزی برای پروژه بزرگی در زمینه کارم از وزارت فرهنگ درخواست بودجه کردم، آنجا صریحا به من گفتند: شما ایرانی هستید و از کشور خمینی آمدهاید، ما در فرانسه نه نویسنده ایرانی میخواهیم نه کارگردان و هرگز به شما کمک مالی نخواهیم کرد. این وزارت فرهنگ بود که در مقابل من ایستاد نه مردم و یا زبان فرانسه.
-شما چه در ایران و چه در فرانسه با مشکل حذف و سانسور روبرو هستید، آیا خود را هنرمندی سیاسی میدانید؟
-از نظر من هیچ هنرمندی نمیتواند بگوید من سیاسی نیستم زیرا دولتها شما را سیاسی میکنند. اگر به حقوق انسانی و آزادی بیان عقیده داشته باشید که بر هر انسانی واجب است به ویژه یک هنرمند، نتیجتا در جامعهای که به این قوانین احترام نگذارند، شما را محدود کنند، شما ناخواسته سیاسی هستید. یادتان نرود ادوار گلیسان نویسنده و شاعر فرانسوی سالها کتابهایش در همین فرانسه که شعار برابری و آزادی بیاناش معروف است با مشکل روبرو و ممنوع بود.
– ولی شما در فرانسه سالهاست که فعالیت میکنید و از این نظر تا به حال با مشکلی مواجه نشدهاید…
-به هر حال شما میتوانید اینجا کار کنید اما از حمایت زیادی برخوردار نمیشوید. من اولین کسی هستم که زندگی کارگران سیاهپوست را در فرانسه به روی صحنه آوردم اما نمایشام حذف و بودجهام قطع شد. با تمام اینها من خودم را در هیچ کجا خارجی نمیدانم و هر کجا که بروم حرفم را میزنم، حرف من هم یک چیز است آزادی. شما نمیتوانید در انزوا زندگی کنید، ریشههای شما باید با درختان دیگر در تماس باشد، رابطه هنر با مردم این است.
من هیچگاه برای کارهایم تبلیغات نمیکنم چون مخاطب خودم را دارم. نمایشهای من نبض رنج انسانهاست. تآتر کوچکی دارم که ناماش را وطن میگذارم، در اینجا حرفهایم را آزادانه میزنم و کارم را انجام میدهم با اینکه گاهی پیش میآید که تعداد تماشاچیان از بازیگران کمتر است. اما این نیز کار مرا محدود نمیکند، آواز میخوانیم برای مقاومت.
بیشتر بشنوید: