کامیار بهرنگ – احمد جلیلی، رئیس انجمن روانپزشکان ایران چندی پیش با اشاره به اینکه «۲۳ درصد جامعه بیماری روان از جمله استرس، پرخاشگری، افسردگی، اختلال در روابط خانوادگی و عوامل بروز اعتیاد را دارند» اضافه کرد: «۸۵ درصد این بیماریها با دارو درمان و مابقی با روشهای روانپزشکی تحت درمان قرار میگیرند».
بر اساس آخرین آمارهای منتشر شده «حدود ۵۰ درصد از مبتلایان به افسردگی که میتواند زمینهساز بعضی آسیبهای اجتماعی هم باشد برای درمان مراجعه نمیکنند زیرا از بیماری خود اطلاع نداشته یا خود را بیمار نمیدانند».
رضا کاظمزاده، روانشناس بالینی و رواندرمانگر خانواده در گفتگو با کیهان لندن ارائه این آمار و اشاره به اینکه فقط ۲۳ درصد جامعه بیماری روان دارند را «قابل اعتماد» ندانست و اضافه کرد: «شما با مراجعه به منابع گوناگون، آمارهای مختلفی در مورد مشکلات اجتماعی و سلامت روان به دست خواهید آورد. در ایران یک مرکز مشخص که برای اطلاعرسانی، آماردهی دقیق و تجمیع دادههای دریافتی باشد وجود ندارد.
این قبیل آمارهای گوناگون بنا به شرایط در بحثها و سطوح گوناگون تغییر میکنند و در نحوهی جمعآوری آنها نیز اغلب هیچ شفافیتی وجود ندارد. در شرایط کنونی حتی اگر بخواهید با موسسههای تحقیقاتی که ظاهرا وظیفه تهیه و تحلیل این آمارها را برعهده دارند تماس بگیرید متوجه خواهید شد که ناممکن و یا بسیار مشکل است. با این حال جدا از چنین آمارهایی، میتوان وجود مشکلات متعدد در جامعه ایران را مشاهده کرد».
کاظمزاده در ادامه به موضوع راههای درمان بیماریهای روان اشاره کرد و گفت: «نکتهی مهم دیگری که در مصاحبه رئیس انجمن روانپزشکان ایران قابل تامل است اشاره ایشان به درمان ۸۵ درصد بیماریهای روانی با دارو است. بیان این گونه آمارها که برایش حتی هیچ منبع معتبری نیز معرفی نمی شود جای تعجب دارد. از سوی دیگر ایشان به هیچ عنوان منظور خود از معالجه را نیز مشخص نمیکند. درمان ۸۵ درصد بیماریها یعنی این که در زمانی مشخص موفق میشوند خود بیماری را ریشهکن کنند یا منظورشان این است که فرد را زیر دارو میگذاریم تا برخی از علائم بیماری همچون اضطراب و یا مثلا بیخوابی را کنترل کنیم که اگر چنین است به هیچ عنوان به آن نمیتوان مداوا گفت».
او همچنین اضافه کرد: «روانپزشکی مانند علوم دیگر پزشکی نیست که اغلب بر اساس شِمای علت مشخص و درمان مشخص عمل میکنند. امروز علم پزشکی علت بسیاری از بیماریها را کشف کرده و برای درمان به طور مستقیم به روی همان علت کار و سعی میکنند تاثیر بگذارند. اما در روانپزشکی در درجه نخست، آن قطعیت علت و معلولی وجود ندارد و برای توضیح علت بسیاری از بیماریها نظریههای گوناگون و مختلفی وجود دارند. در ضمن در مورد بیماریهای روانی، اغلب میبایست نه از علت بلکه از علل مختلف و گوناگون نام برد. به عنوان نمونه با این که برای اسکیزوفرنی داروها گوناگونی به وجود آمده ولی ما هنوز به طور قطعی علت یا به احتمال زیاد علتهای آن را نمیشناسیم.
بیان این موضوع به هیچ عنوان به قصد کم اهمیت جلوه دادن پیشرفتهای به ویژه ۲۰ سال گذشته در این زمینه نیست. در موارد گوناگونی استفاده مناسب از دارو از اهمیت بسیار برخوردار است. اما هم در مورد خاص داروها و مهمتر از آن در مورد بهداشت روان میبایست به افراد اطلاعات لازم و مفید داد چرا که تنها استفاده از دارو متاسفانه در اغلب موارد کفایت نمیکند».
رضا کاظمزاده در ادامهی این گفتگو همچنین به مشکلات درمان در ایران اشاره کرد و گفت: «در ایران وقتی شما به عنوان پزشک یا روانشناس نمیتوانید راحت از روابط جنسی، مشکلات خانوادگی و اجتماعی صحبت کنید، این گرایش در شما تقویت میشود که راه حل مشکلات را تنها به مصرف دارو محدود کنید و کم کم به این باور برسید که با افزایش مصرف دارو میتوان مشکلات را کاهش داد. در حالی که به باور بسیاری از منابع و مراجع علمی، راه صحیح مقابله با مشکلات و بیماریهای روانی چند وجهی است. تشویق افراد به گرفتن مشاورههای درست و علمی، افزایش آگاهیهای فردی نسبت به بیماریها و همچنین آماده کردن منابع مطالعاتی علمی برای مردم (درست مانند آنچه در مورد جسم افراد انجام میشود و اطلاعات علمی در مورد برای مثال فشار خون در اختیار آنان قرار میگیرد) میتواند راههای مناسبتری از مصرف دارو به تنهایی باشد».
او در ادامه به مساله پیشگیری نیز اشاره کرد و گفت: «این سخن مشهور را که میگویند پیشگیری بهتر از درمان است باید در نظر داشت و بر همین اساس میبایست در این مورد اطلاعرسانی کرد، به این ترتیب که مشکلات تربیت کودک میان خانوادهها مطرح شود و شناخت ترسهای گوناگون عمومیت پیدا کند، دانش عمومی بالا برود و در کنار آن مراکز مشاوره به صورت گسترده به وجود آید. در این میان اطلاعرسانی در مورد نقش های گوناگون روانپزشکی و روانشناسی مهم است. متاسفانه همچنان در میان بخشی از ایرانیان این ایده وجود دارد که باید حتما از مشکلات روانی سنگین و «دیوانگی» یا جنون رنج برد تا به روانشناس یا مشاور مراجعه کرد. اگر بتوانیم جامعه را نسبت به این موضوع که بهداشت روان به همان میزان بهداشت جسم اهمیت دارد و باید مورد توجه قرار بگیرد حساس و آگاه کنیم گام مهمی به پیش برداشتهایم. بیماریهای روانی را نمیتوان با آزمایش خون یا اسکنهای مغزی تشخیص داد، تنها راه تشخیص آن برای روانپزشک و روانشناس، در واقع اینست که در ابتدا خود فرد یا اطرافیانش مشکل را به عنوان مشکل مربوط به روان تشخیص دهند و در مرحله بعدی آن را با روانپزشک یا روانشناس در میان بگذارند. مشکل مضاعف در جامعه ما این است که تابوهای جنسی و خانوادگی (حفظ آبرو) در اجتماع ما وجود دارد که جلوی گفتگوی صریح میان مراجعهکننده و درمانگر را میگیرد».
رضا کاظمزاده در ادامهی گفتگو با کیهان لندن به بخشی دیگر از مشکلات روانپزشکی و مشاوره در ایران اشاره کرد و گفت: «خود این که بسیاری از مشکلات روانی تحت عنوان موضوعات اخلاقی فهم و مطرح میشوند اجازه برخورد درست اطرافیان و سپس مراجعه به رواندرمانگر را مشکل میسازد. برای مثال در جامعه ما همچنان کسانی هستند که افسردگی را با «تنبلی و بیعرضگی» یا کسی که نمیتواند برای خودش تصمیم بگیرد، اشتباه میگیرند و فرد افسرده را نصیحت اخلاقی میکنند. این مدل قضاوتها که اغلب با یک سری فشارهای بیرونی و خانوادگی همراه میشود به جای کمک به بیمار مشکلاتش را دو چندان میکند. قبل از اینکه ما بخواهیم مصرف دارو را تبلیغ کنیم که در بسیاری موارد کمکی به فرد نکرده و تنها به رشد شرکتهای داروسازی سود میرساند، میبایست به طرح این مسائل در اجتماع پرداخت».
او همچنین با اشاره به نقش خانواده و جامعه در سلامتی روان جامعه، گفت: «باید در اجتماع حساسیت ایجاد کرد و شهروندان را متوجه این نکته کرد که آینده خود و فرزندانشان در گرو تربیت صحیح و بهداشت روان است. در کنار ایجاد حساسیت در جامعه، حساس کردن و تعلیم مسئولان یک سری از نهادها نیز از اهمیت بسیار برخوردار است، نهاد مدرسه یکی از این نهادها میباشد که باید بتواند مشکلات مربوط به بهداشت روان را درست و به موقع تشخیص دهد و حتی در زمانی که خانواده متوجه نیست یا این که کودک مشکلاتی در خانه دارد که نمیخواهد یا بهتر است بگوییم نمیتواند در مورد آنها صحبت کند، علائم اولیهی این مشکلات را سریع تشخیص دهند و کودک را سریع با مشاورههای لازم کمک کنند. رسانهها و بخصوص رادیو و تلویزیون نیز در این میان نقش بسیار مهمی دارند. متاسفانه اکثر برنامههای تلویزیونی در مورد مشکلات مربوط به روان، نمایش و شوهای تلویزیونی است برای نشان دادن تبحر رواندرمانگر در حل مشکلات مراجعهکننده از پشت تلویزیون و در برابر دیدگان تماشاگران که تنها برای کسب درآمد بیشتر رواندرمانگر مفید است. بهداشت روان در سطح ملی نیاز به بودجههای دولتی کلان دارد. البته باید دوباره تاکید کنم که دولت به هیچ عنوان نباید این امور را کنترل کند و تنها باید پروژههای پرهزینه را تامین کند تا سلامت روان جامعه تضمین شود. با آمارهای دقیق و شفاف که مراکز تحقیقاتی بی طرف در اختیار دولت میگذارند، با آمارهایی که در جهت مقاصد سیاسی و با تغییر دولت یا وزیر تغییر نکند، برنامهریزان بهداشت روان در سطح کلان میتوانند به تحلیلی واقعگرایانه از مشکلات جامعه دست یابند و در مشاوره با مراکز رواندرمانی و مراکز دانشگاهی به تعیین خطوط اساسی راههای درمان بپردازند و پیشگیری از بیماریهای روان را برنامهریزی کنند».