کامیار بهرنگ- سید حسن موسوی چلک، معاون ستاد برنامهریزی رفاه اجتماعی سازمان بهزیستی «فقر، کاهش مسئولیت اجتماعی در جامعه و بیتفاوت مردم نسبت به محیط پیرامونی» را عوامل افزایش پدیده زنان زبالهگرد و کارتنخواب در جامعه عنوان کرده است.
این پدیده مختص شهرهای بزرگ و صنعتی نیست و بر اساس گزارشهای منتشر شده از شهرداریهای و استانداریهای نقاط مختلف ایران شاهد چنین پدیدهای هستیم. بنا به گزارشی که روزنامه وقایع اتفاقیه منتشر کرده است «کارگزاران بازیافت و پیمانکاران عمدتا زنان را در زمره زبالهگردها به حساب نمیآورند و خود این مساله باعث میشود که این افراد از دسته کارگران رسمی خارج و به سوی مراکز غیررسمی کشیده شوند».
روایت دردناک خبرنگار این روزنامه فضای تلخی را نشان میدهد که یک زن «تا کمر خم شده داخل سطل آهنی زباله و یک به یک پلاستیکهای سیاه را بیرون میآورد… روی دهانش یک پارچه سیاه بسته که بوی تعفن زبالهها اذیتش نکند. دستهایش بدون دستکش لابلای زبالهها دنبال «یه چیز به دردبخور» برای جمع کردن میگردد».
با توجه به اینکه مشکلات اقتصادی و فاصلههای شدید درآمدی از مهمترین عوامل شکلگیری پدیده زنان زبالهگرد محسوب میشود با دکتر ناصر زرافشان، حقوقدان و تحلیلگر مسائل اقتصادی- اجتماعی گفتگویی را انجام دادیم. پیش از آغاز این مصاحبه باید تاکید کرد که بررسی تمام جنبههای پدیده زنان زبالهگرد در یک گفتگو امکانناپذیر است. با اینکه این پدیده به عنوان یک عامل واحد مورد بررسی قرار میگیرد اما در مصاحبه پیش رو ما آن را به عنوان بخشی از نظام بیمار اجتماعی- اقتصادی ایران مورد بررسی قرار دادهایم.
– چرا زنان زبالهگرد داریم، آقای زرافشان؟ به دلیل شرایط اقتصادی؟
– همانگونه که معاون «ستاد برنامهریزی رفاه اجتماعی سازمان بهزیستی» گفتهاند پدیده زنان زبالهگرد و کارتنخواب که از لحاظ اجتماعی و اقتصادی در ایران پدیده نسبتاً تازهای است، روند رو به رشدی دارد. اما همین پدیده کوچک که یکی از هزاران تابلوی رنجآوری است که هر روزه پیش روی همه است، با اندکی تأمل، تصویری از کلیت وضع اقتصادی امروز و به ویژه توزیع درآمد در کشور به دست میدهد. بله، این گوشهای از شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه ماست، اما این تصویر با همه کوچکی خود، تابلویی کلی از شرایط فعلی و سمت حرکت مأیوس کننده اقتصاد کشور را به نمایش میگذارد. اقتصاد ایران دچار رکود تورمی است و این رکود تورمی ادامه دارد و هر روز عمیقتر میشود و افاضات تکراری و کسالتآور و شعارهای دهن پرکن مسئولین هم نمیتواند در آن تغییری بدهد.
– این در حالیست که مقامات مسئول همواره صحبت از بهبود شرایط اقتصادی میکنند. چرا این اقتصاد با وجود منابع و منافع عظیم نفتی باید شاهد چنین فقری باشد؟
-اقتصادی که عمدتاً با اتکاء بر صنایع استخراجی آن هم فقط استخراج یک محصول واحد رشد کرده، سریعتر آسیب میبیند. از اواسط دوره قاجار که نفت در ایران کشف و درآمدهای نفتی به تدریج به چرخهی درآمد و توزیع در ایران وارد شد، موجب ارتقاء سطح زندگی و نوسازی ایران شد. اگر بررسی دقیقتری در این زمینه به عمل آید روشن میشود که در این دوره سهم فعالیتهای تولیدی صنعتی و کشاورزی، در توسعه و شکلگیری ایران امروزی، هرگز قابل مقایسه با سهم نفت و تأثیر آن در این روند نبوده است و موضوع فقط نسبت کمی درآمد نفت در شکل دادن به زندگی اقتصادی ایران جدید نیست. وجود این درآمد بر ساختار اقتصاد ایران نیز تأثیر عمیقی بجا گذارده است و حاصل آن یک اقتصاد رانتی است که در آن اشتغال بخش عمده جمعیت به فعالیتهای دلالی و غیر مولد، بوده است، به طوری که هر چه سهم نفت در درآمد ملی افزایش یافته، سهم صنعت و کشاورزی کمتر شده است. وجود درآمدهای سهلالتحصیل ناشی از یک اقتصاد نفتی که به مراتب بیشتر و کسب آن آسانتر از درآمدهای حاصل از فعالیتهای کشاورزی بوده، موجب شده است به ویژه طی پنجاه سال گذشته کاربری کشاورزی زمین توجیه اقتصادی خود را از دست بدهد و بخش قابل توجهی از باغات و اراضی کشاورزی به مناطق مسکونی غیر مولد که خود سربار سیستم اقتصادی است تبدیل شوند. وقتی باغدار کشاورزی میبیند در نتیجه بایر کردن زمین خود و فروش آن، عوایدی به مراتب بیشتر از فعالیت کشاورزی در آن نصیباش میشود، کار تولیدی را متوقف و با فروش زمین ابتدا صاحب مبلغی پول میشود، اما به دلیل این که این پول در یک فعالیت مولد به صورت سرمایه عمل نمیکند، در نتیجهی «از مایه خوردن»، او که روزگاری خود یک فرد مولد بوده است هم به خیل مصرفکنندگان غیر مولد میپیوندد یعنی به دلالی یا کارهای خدماتی غیر مولد ملحق و با رکود این نوع فعالیتها پس از مدتی به خیل بیکاران ملحق میشود.
– آیا در دیگر حوزههای اقتصاد هم شما همین روند را مشاهده میکنید؟
– همین روند به شکل دیگری در صنعت نیز اتفاق افتاده است و صنعت در جامعهای که هنوز موفق به انباشت اولیه سرمایه ملی نشده و سطح فناوری پایین است و نیروی کار صنعتی از لحاظ قابلیت فنی و دانش بهروز تولیدی فقیر است، هنوز به حمایت نیاز دارد و سیاست درهای باز قاتل آن است. اما در یک اقتصاد نفتی که پول نسبتاً فراوان است و تقاضا برای مصرف بیش از تولید داخلی وجود دارد، واردات رشد میکند. از آنجا که سود دلالانی که واسطه این واردات هستند، بیش از سود صنعتگران و تولیدکنندگان داخلی است، در چنین شرایطی بازار و بخش واسطه و انگلی اقتصاد رشد میکند، نه صنعتگر مولد. صنایع نو پا در کشورهایی که تکنولوژِی پیشرفته روز را ندارند و نیروی کار در آنها از لحاظ دانش و مهارت های فنی در سطح کشورهای پیشرفته صنعتی نیست، قدرت و قابلیت رقابت بینالمللی ندارند و مانند کودکی هستند که نمیتوان در این وضع او را برای رقابت به روی تشک کشتی یا به درون رینگ بوکس فرستاد. اگر چه این کودک پس از طی دوران رشد و آموزش و تمرین بتواند کشتیگیر یا بوکسور برجستهای شود. اما وقتی «عواید» واردات کالاهای خارجی برای مسئولین رسمی و تصمیمگیر کشور هم خیلی سهلالوصولتر و بیشتر از رشد صنایع داخلی باشد، آنها هم به این روند «خانه خراب کن» دامن میزنند.
– با این تصویری که شما ترسیم کردید آیا راهی برای خروج از بحران اقتصادی و به واسطه آن حل بحرانهای اجتماعی مانند زنان زبالهگرد وجود دارد؟
– طراحی، ساخت و بهرهبرداری و به نتیجه رساندن یک طرح صنعتی سالهای سال تلاش و خون دل خوردن میطلبد تا بتواند کالایی را با کیفیت قابل قبول تولید کند. اما اگر پول باشد، وارد کردن همان کالا فوری است و «عواید» آن هم خیلی زودتر به دست آن واردکننده یا آن مسئول دولتی میرسد که وطن خود را ویران میکند تا خانه خود را آباد سازد. به این ترتیب این گونه درآمدهای بادآوردهی «استخراجی» وقتی در راه ایجاد یک زیربنای نیرومند تولیدی و صنعتی سرمایهگذاری نشود، در مسیر واردات و مصرف، هم خود به باد میرود و هم ساختار اقتصادی و جمعیتی جامعه را در جهت منفی دگرگون میکند. آنگاه با متزلزل شدن آن تنها تکیهگاه مالی یک چنین اقتصادی همه چیز به هم میریزد. به این تصویر فساد مالی گسترده و همهگیر «کار بدستان» و تصمیمگیران و فواصل فاجعه بار طبقاتی را که طی یکی دو دهه اخیر با شکلگیری ثروتمندان نوپدید و نوکیسهای افزایش یافته است که در سایه قدرت بادآورده خود به ثروت های بادآورده رسیدهاند و فقر وحشتناکی را که در قطب مقابل نتیجه انباشت این ثروت در سوی دیگر نظام است اضافه کنید تا تصویر روشن تری از موقعیت کنونی به دست آورید و بدیهی است که نتایج اجتماعی این شرایط اقتصادی چیزی جز گسترش شدید فقر، بیکاری، اعتیاد، جرم و جنایت، فحشاء و … نیست. فقر و خانه خرابی چنان تشدید شده که آن حرمت نسبی زنان را هم که در فرهنگ سنتی جامعه وجود داشت لگدمال کرده و امروز به وفور شاهد زنان زبالهگرد و کارتنخواب و دختران کم سن و سالی هستیم که بر سر هر چهارراه به گدایی مشغولند و حل این مسائل و صدها مسئله اجتماعی و اقتصادی دیگر مانند اینها، جز با تغییر بنیادی در نظام بیمار اقتصادی فعلی قابل تصور نیست.