کامیار بهرنگ- رسانههای اجتماعی همچون فیسبوک و توییتر امروز دیگر بخشی از زندگی بسیاری از ما شدهاند و بیراه نیست که گفتن «فضای مجازی» آنچنان تعریف دقیقی برای آنها نیست چرا که هر روز با آن در زندگی واقعی خود درگیر هستیم.
اسلاوی ژیژک نظریهپرداز چپگرا از کشور اسلوونی (بخشی از یوگسلاویی سابق) در یکی از جزوههای خود در نقد فضای مجازی میگوید: «چیزی که مردم را به مراتب بیشتر از دستیابی بیسابقه به اطلاعات، راههای جدید آموزش، خریـد و غیره، مجذوب میکند، امکان تشکیل اجتماعات مجازی است که در آن من بـرای وانمـود کـردن بـه یک جنسیت، نژاد، مذهب و غیره و هویت اختیاری آزاد هستم».
اما این هویتهای اختیاری در شرایطی اتفاقا به معنی کمک به انسانها برای شکستن تابوها یا حتی فرار از گرههای ذهنی هستند که چه بسا سالها آنها را آزار داده. باید در نظر داشت که فضایی مانند توییتر نه یک جلسه و مجموعهی مشاوره روانشناسی بلکه یک ساختار کاملا آزاد برای بیان دغدغهها و ایجاد هویت جمعی آزاد است.
در روزهای گذشته فضای توییتر فارسی شاهد یکی از همین هویت یابیها بود. کاربران با نشانه «#چرا_میمانیم» به دنبال این هستند «که چرا به همین سادگی روابط مریض و آزاردهنده رو ترک نمیکنیم». این حرکت در واقع ادامه روندی است که پیش از این در فضای توییتر با نشانه «WhyIStayed#» به راه افتاده بود.
اما این حرکت از کجا آغاز شد؟ در واقع «WhyIStayed#» یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه پردو (یک از دانشگاههای معتبر ایالات متحده آمریکا) است. آنها در این پروژه با برخی افرادی که تجربهها و نظرات خود را در فضای توییتر منتشر میکنند، مصاحبههایی را انجام میدهند و به دنبال تحقیق در مورد رابطههایی هستند که با وجود خشونت در آنها اما به دلایل گوناگون ادامه پیدا میکنند.
با اینکه فضای انگلیسی توییتر در این زمینه بسیار پیشرفت کرده و بسیاری از دکترها و مشاوران نیز به میدان آمدند تا بحث را گسترش دهند اما نگاهی به فضای فارسی زبان توییتر نیز نکات جالبی به همراه دارد، اگرچه به دلایل مختلف توییتر برای فارسیزبانها جذابیت اینستاگرام و فیسبوک را ندارد.
در این فضا جدا از ترجمه بخشی از توییتهای انگلیسی، کاربران به بیان تجربههای خود نیز میپردازند. برای مثال کاربر «عقاید یک دلقک» که در واقع برای اولین بار این حرکت را به فارسی آغاز کرد نوشته «فرد قربانی با ادله خودش رو مجاب به موندن میکنه. با دلایل مالی/ بچه/ ترس از تنهایی/ مذهبی».
کاربر دیگری با نگاهی انتقادی به این حرکت نگاه میکند و نوشته است: «#چرا_میمانیم سکهی دوروئه.گاهی آدم زود متوجه شروع خشونت در رابطه میشه و میاد بیرون، و با سوال «چرا زود رفتی» روبرو میشه. چرا بیشتر سعی نکردی».
به تدریج کاربران فارسیزبان بیشتری تجربیات و نظرات خود را در این باره نوشتند. «عدم استقلال مالی، آینده فرزندان، خودفریبی برای تغییر فرد آزاردهنده بدون مشاورههای روانشناسی، ترس از طرد شدن از سوی خانواده و عدم حمایت آنها و نداشتن توان یا حوصله برای تغییر» از جمله موضوعاتی هستند که در این گفتگوی جمعی مطرح شده است.
اما مساله عمده بر سر این است که بسیاری از این کاربران خود دچار آزار در رابطه نشدهاند و هنوز بسیاری از کسانی که دچار آن شدهاند به بیان تجربههای مستقیم خود نمیپردازند. نکتهای که در این میان اهمیت دارد این است که این حرکت میتواند کمکی به آزاردیدگان برای تماشای خود در یک آینه دیگر باشد. در واقع اگر دیدن خود با تن و صورتی کبود امروز تبدیل به عادت یا به دلایلی تبدیل به یک گره درونی غیرقابل بیان و حل شده است اما این آینه شاید به آنها نشان دهد که در کجا ایستادهاند.
یکی از کاربران به درستی اشاره کرده است: «اگر برچسب #چرا_میمانیم را دنبال کنید در مییابید مخرج مشترک همه آنهایی که در روابط ناخوشایند ماندهاند یک چیز است: ترس! ترس از قضاوت و آینده». با این نگاه، فرد آزاردیده به خوبی میتواند خود را نه برای «اثبات عشق» بلکه تنها به دلیل ترس در یک رابطه ناسالم نگاه دارد. در حالی که شناخت دقیق دلایل واقعی یک اتفاق میتواند به فرد برای حل آن کمک کند.
در عین حال باید توجه داشته باشیم همان طور که یکی از کاربران نوشته است «بین «صبر کردن» و «وقت تلف کردن» هم یه مرز باریکی هست که تشخیصش خیلی سخته و باعث میشه خیلیا عمرشون تلف بشه».
یک مشاور مقیم ایران بدون اشاره به پروندههای خود در گفتگوی کوتاهی با کیهان لندن به نمونههای متعددی اشاره کرد که «نیمهکاره رها میشوند» چرا که «زنان با ترس وارد دورههای مشاوره میشوند اما به دلایلی همچون ترس بیشتر از «لو» رفتن برای شرکت در این جلسهها و تشدید خشونت همسر خود، یا نزدیک شدن به خودباوری برای خروج از رابطه آزاردهنده اما ترس بیشتر از سختیهای مالی و خانوادگی» جلسهها را رها میکنند.
او در ادامه گفت: «در مواردی حتی ما جلسه را شروع نمیکنیم و در برخوردهای موردی با افراد گفتگو میکنیم که نشان میدهد در بسیاری از آنها دو مولفه بزرگ مشترک است. ترس که به آن اشاره کردم و امید به تغییر. در بسیاری موارد فرد آزاردهنده بعد از اقدام به خشونت دچار ناراحتی میشود و حتی در مواردی با اشک و التماس طلب بخشش میکند این برخورد، امید به تغییر را در فرد آزاردیده زنده میکند اما بدون مشاوره خانوادگی امکان این تغییر بسیار پایین است».
این مشاور تاکید میکند: «هنوز در ایران صحبت کردن از خشونتهای موجود در رابطه که به شکل خشونت جسمی و خشونت جنسی وجود دارد به شکلی تابوست. هنوز بسیاری جرات یا تمایل سخن گفتن در مورد آنها را ندارند. با اینکه میزان دسترسی و مطالعه اینترنتی بسیاری از کسانی که مورد خشونت خانوادگی قرار میگیرند کم است اما حرکتهایی از این دست به نوعی میتواند یخ گفتگو در این مورد را بشکند و اگر به صورت مدوام پیگیری شود میتوان با حضور کارشناسان در رسانههای عمومی موضوع را گسترش داد».
رسانههای اجتماعی از جمله توییتر امروز بخشی از زندگی ما هستند. بخشی که هر روز دست کم چند دقیقه آنها را مرور میکنیم. در این میان اما توییتر دیگر فقط یک دستگاه خبرخوان نیست و کاربردهای بسیاری پیدا کرده است. کمپینهای جهانی که از همین توییتر در مقابل پدیدههایی چون مهاجرستیزی، دگرجنسستیزی یا برای دفاع از برابری جنسیتی به راه افتادند نشان از این دگرگونی است.
همراه شدن با چنین کمپینهای توییتری حتی اگر خودمان تجربه مستقیم در زمینههای مختلف از جمله خشونت خانوادگی نداشته باشیم، این امکان را فراهم میکند تا تعداد بیشتری با موضوع درگیر شوند و شانس رسیدن پیام به آن افراد و گروههای اجتماعی را بیشتر میکند که درگیر این مشکلات هستند.