بنیامین صدیقی – ایران و اسراییل به عنوان دو قدرت منطقهای تاثیر گذارهر یک دارای چالشها و مطالعات راهبردی گستردهای پیرامون یکدیگر هستند و میتوان گفت که اهداف اسراییلیها همواره در طول تاریخ خویش، حصول اطمینان از بقای کنونی و آتی اسراییل و امنیت شهروندان این کشور و سیاست دفاعی آن، حفظ توانایی بازدارندگی توانمند برای جلوگیری از حملات آتی و بالقوه رقبای اسراییل در حوزه منطقهای و فرامنطقهای بوده است. وبه نظر دولت اسراییل تمایل کمتری برای تعریف خاورمیانه به عنوان محیطی کم خطرتر دارد و دولت اسراییل همواره با لاترین اولویت دولت و ملت خویش را جلوگیری از خطرات بالقوه احتمالی ایران معرفی کرده است.
مقدمه
به نظر امروزه نگرانی عمده امنیتی اسراییل نه از حملات انتحاری یا چاقوکشیهای روزانه،بلکه از نوع تهدیدهای غیر متعارف از سوی رقبایی مانند ایران و عراق و لیبی و غیره است که با اسراییل هم مرز نیستند اما در جستجوی کسب آمادگی و توانایی لازم برای حمله مستقیم یا ضمنی به قلمرو اسراییل میباشند و دوم موشکهای بالستیک یا کروزی که با کلاهکهای شیمیایی، بیولوژیکی و هستهای مجهز شده باشند.
وچیزی که در حال حاضر ضرورت دارد، برقراری یک توازن مناسب میان اهداف امنیتی، دفاعی، سیاسی و اقتصادی ایران با اسراییل است چرا که ایران در برهه کنونی مشکلات گستردهای را در رابطه با گسترش همکاریهای منطقهای خویش در بردارد که میتوان در صدر آن بحران روابط ایران و اسراییل ودولت تشکیلات خود گردانی و روابط ایران با کشورهای عربی را دانست وبه نظر با توجه به تعاریف جدید امنیتی-سیاسی در جهان معاصر ورشد سریع تحولات تکنولوژیکی ولزوم باز تعریف روزانه مناقع ملی در کشورها با توجه به رشد شتابان و تغییرات گسترده جناح بندیهای بین المللی که هروزه توسط بازیگران چهرهای جدید به خود میگیرد، به نظر نیاز است ایران نیز مواضع خود را در خصوص بحران روابط خود با اسراییل ونیز بحران اسراییل- فلسطینی به روز رسانی نموده و با ایدهها و طرحهای جدید خود عرصههای سیاسی و دیپلماتیک جدیدی را در خصوص بحرانهای خاورمیانه با نگاه حداکثری به حقوق و منافع دولت- ملتهای منطقهای به ویژه حق تعیین سرنوشت توسط یهودیان و فلسطینیها بگشاید.ومیتوان راهکارهای موثر برای رفع دشواریهای امنیتی منطقه با تاکید کم تر برزور به عنوان روش حل وفصل اختلافها واجرای اقدامات اعتماد سازی متقابل و دموکراتیزه کردن بحث امنیت میباشد.

به رغم اهمیت استراژیک خاورمیانه و اهمیت ویژه دو کشور ایران و اسراییل مکانیزمهای موثری برای همکاری امنیتی و دفاعی بین این دو کشور در منطقه تعریف نشده ووجود ندارد ودر شرایط عدم اعتماد بین این دو کشور، بازیگران منطقهای با افزایش بودجههای دفاعی و خریدهای تسلیحاتی به ارتقا جایگاه نسبی خود در سیستم توازن قوای نظامی در خاورمیانه میاندیشند که به نظر با رویکردهای سیاسی و امنیتی جدید ایران با اسراییل و فلسطین، تا حدود زیادی از تب خرید تسلیحاتی در منطقه کاسته خواهد شد. و دهههای طولانیست که کشورهای منطقه با هزینههای نظامی گزاف و خریدهای تسلیحاتی گسترده فرصتهای توسعه پایدار خود در سایر زمینهها را ازدست داده اندو به تهدیدها و چالشهای موجود در محیط امنیتی و منطقهای خویش افزوده اند وبه نظر روند تهدید کننده تاکید بیش از حد به تهدیدهای امنیتی خارجی از سوی همسایگان و رقبا باید تغییر داده شود تا سیاستگزاران ملی توجه خود را بیشتر به عوامل داخلی نا امنیها که ریشههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دارند، معطوف نمایند و ناکافی بودن رشد اقتصادی و خدمات عمومی رفاهی به بدتر شدن وضعیت امنیت فردی و عمومی در منطقه انجامیده است.وبه نظر افزایش وتشدید تقابلها و مواضع بین ایران و اسراییل پیامدی جز عدم توازن بین بخش رفاه اجتماعی و بخش نظامی و امنیتی از یک سو و افزایش نا امنیهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دو کشور در بر نداشته است.
رویکردهای جدید امنیتی ودفاعی
برای رفع چالشها و از بین بردن بی اعتمادیها و کاهش ضعفهای اقتصادی میتوان از اقدامات سازندهای همچون شفاف سازی اهداف خود، و ایجاد نظام یکپارچه امنیتی منطقهای استواربر ارزشهای مشترک وافزایش همکاریهای منطقهای برای حل مسایل مورد اختلاف که در آن ایران و اسراییل و فلسطین وسایر کشورهای عربی به ویژه عربستان مشارکت جدی داشته باشند و ایجاد یک سری سیاستهای هماهنگ شده منطقهای برای حل مساله بحران اسراییل-فلسطینی،تلاش بیشتر برای کنترل افزایش تسلیحات غیر متعارف،هدفمند نمودن حضور نیروهای فرامنطقهای ودر خدمت گرفتن این حضور در مسیر توسعه پایدار جوامع حاضر در منطقه،کنترل و مهار خطرات تروریسم رادیکال اسلامی،وایجاد عزمی راسخ برای حل مشکلات اقتصادی از قبیل بیکاری و تورم و رکود وایجاد بستری امن برای گسترش سرمایه و فن آوری خارجی در منطقه اشاره نمود.
وبه نظر ایران و اسراییل و فلسطین پتانسیل و توانایی لازم برای عدم تاکید برای راه حل نظامی برای غلبه بر مشکلات سیاسی و ایدئولوژیک خویش در جهت حفظ صلح و امنیت منطقهای و کاهش وابستگیهای نظامی به دولتهای خارجی را دارند. واز آنجا که قدرتهای فرامنطقهای مثل ایالات متحده و اتحادیه اروپا و روسیه همیشه نقشی در خاورمیانه ایفا کرده اند ودر آینده نزدیک هم در محیط منطقهای تاثیرگذار خواهند بود اما مداخله آنها می تواند غیر مستقیم و سازنده ودر خدمت اهداف کلان کشورهای منطقه در نظر گرفته شود.
وامروزه در خاورمیانه مشکلات ناشی از ناامنی داخلی می تواند اثری منفی بر محیط امنیت منطقهای داشته باشد و به نظر ایران و اسراییل و فلسطین در موقعیتی قرار دارند که می توانند سیاست خارجی خود را در مورد هرگونه اقدام آینده برای جلوگیری از جنگهای بین کشوری هماهنگ کنند وباید افق دید نسلهای جدید و قدیم استراتژیستها ی این کشورها گسترده شود و توصیههای قدیمی تشویق کننده نظامی گری و روحیه جنگ طلبی جای خود را به افکار سازنده نوین در مسیر امنیت بلند مدت سیاسی و اقتصادی دهد.
وبرای جلوگیری از وقوع جنگهای پرهزینه بین ایران و اسراییل و فلسطین مانند جنگ هشت ساله ایران و عراق ویا حمله عراق به کویت و یا جنگ داخلی سوریه و برای جلوگیری از مداخلات مستقیم نظامی قدرتهای فرامنطقهای، وانتقال مستمر نفت به بازارهای جهانی و حفظ امنیت اقتصادی و محیط زیستی خاورمیانه و وعدم بسترسازی رشد هرچه بیشتر تروریسم بومی در کشورهای منطقه نیاز به مطالعه ی دقیق علل بروز جنگها و آشوبهای داخلی و علل بروز اختلافها و جنگهای بین کشوری و چگونگی مهار و محدود نمودن بستر رشد یابی آن وجود دارد و حاکمیتهاو جوامع مدنی و غیرحکومتی ایران و اسراییل و فلسطین باید راههای مناسب برقراری نظم و مقابله با نابسامانیهای سیاسی وامنیتی واقتصادی موجود در منطقه را هرچه زودتر بیابند وبه نظر امنیت بلند مدت خاورمیانه در گرو مشارکت همه کشورهای بزرگ و کوچک منطقهای در حفظ ثبات منطقه است و بهبود روابط ایران و اسراییل و فلسطین گامی مثبت در جهت برقراری نظام امنیت فراگیر و موثر در آینده است وایران برای موفقیت در سیاست خارجی خویش مانند بسیاری از دولتهای دیگر ناگزیر است که نه تنها با هم پیمانان خود بلکه با رقبا و کشورهای متخاصم خویش نیز وارد مذاکره رودررو و مستقیم شده تا از راه مسالمت آمیز مسایل مورد اختلاف و چالشی خود را حل وفصل نمایند و به راه حلی مرضی الطرفین با تامین حقوق حداکثری دست یابند.
ایران و اسراییل پس از انقلاب ایران در بهمن ۱۳۵۷ یا اکتبر ۱۹۷۹دچار روابط بحرانی و تنش آلودی شدند، که پس لرزههای این بحران روابط همواره در طول این چهار دهه پس از انقلاب همواره وجود داشته که گاه تا سرمرحله تقابل تمام عیار و گسترده پیش رفته است واوج این بحران روابط در هنگام دولت محمود احمدی نژاد و در دوران به پیش بردن برنامه هستهای ایران و در شرایط بی توجهی به ابراز نگرانیهای اسراییل و اعضای شورای امنیت بود.
این بحران روابط توانست در دولت حسن روحانی و پس از امضای توافق جامع هستهای – برجام تا حدود زیادی فروکش نماید اما پرتو ریشههای بی اعتمادی بین دو کشور در فضای روابط دو کشور، که در طی دوران ۸ ساله دولتهای نهم و دهم محمود احمدی نژاد بدترین دوره خود را تجربه نموده بود، همچنان سنگینی مینماید.
و به نظر میرسد اگر چه در دولت کنونی صریحا سخنی از نابودی اسراییل نمیرود یا هولوکاست مورد انکار قرار نمیگیرد اما همچنان بر روی موشکهای رزمایشهای انجامی در زمانهای مختلف سخن وایده ی از میان بردن اسراییل بر روی موشکها درج میگردد و یا مقامات رسمی دولت همچنان از واژههایی همچون رژیم جعلی صهیونیستی برای مخاطب قرار دادن اسراییل بهره میبرند و یا برخی مقامات حق مذاکره و گفتگو با تمام کشورهای جهان به جز اسراییل را برای خود محفوظ می دانند.
اما به راستی ایده محو کردن اسراییل در ایران دارای چه ریشههایی است ؟ آبشخورهای فکری آن از کجا سرچشمه می گیرد ؟و آیا این ایده جزو باورهای ایدئولوژیک ایران قرار دارد ؟نقش باورهای مذهبی در این ایده تا کجاست؟آیا این باور تنها در بین راست گرایان مذهبی ایران وجود دارد؟نقش فقه شیعه و مکاتب مختلف شیعی در این تقابل کجاست ؟ این تقابل تا کجا میتواند ادامه یافته و افقهای پیش روی آن را تا کجا و تا چه آستانهای میتوان ترسیم نمود ؟
در دهه ۱۹۹۰ و به ویژه از دیدگاه اسحاق رابین، ایران مخالف سرسخت فرآیند صلح خاورمیانه و حامی اصلی مبارزانی مانند حماس و جهاد اسلامی و حزب الله لبنان بوده و خود ایران نزدیکترین کشور به کسب توانایی اتمی و بزرگترین دشمن و رقیب چالشی اسراییل تصور می شود.
وبه نظر دولت کنونی بنیامین نتانیاهو نسبت به سایر احزاب اسراییل، تمایل کمتری برای تعریف خاورمیانه به عنوان محیطی کم خطرتر و بی چالش تر دارد و دولت اسراییل همواره بالاترین اولویت دولت خود را جلوگیری از ظهور یک ایران اتمی معرفی کرده است و به نظر میرسد اسراییل با سه سناریو روبرو است:
۱) مبارزه روزانه با حملات انتحاری و چاقوکشیها و به کاربردن برخی سلاحهای گرم
۲) آماده شدن در جنگ متعارف بزرگ بعدی مثلا در سوریه یا لبنان
۳) توجه به مرزهای فرا سرزمینی مثل ایران و لیبی و غیره
وبه نظر از راهکارهای رفع دشواریهای امنیتی منطقه و به خصوص ایران و اسراییل و فلسطین همکاری نزدیک تر مردمهای سه کشور و سایر دولت ملتهای منطقه و با تاکید بر ایجاد و تقویت دولتهای مردمی و تاکید کمتر بر زور به عنوان روش حل و فصل اختلافها و اجرای اقدامات اعتماد سازی متقابل و دموکراتیزه کردن بحث امنیت می باشد.
در گذشته حتی به صلح خواهان هم توصیه میشد که اگر علاقه به حفظ حاکمیت ملت خود دارند و اگر می خواهند به منافع ملی آنان آسیبی وارد نشود به گفتههای افرادی همچون فردریک کبیر که دیپلماسی بدون سلاح مانند موسیقی بدون ساز است ویا سخن فون کلازویتس که جنگ فقط دیپلماسی تا حدی شدت یافته است، بیندیشند و کشورهای فرا منطقهای می توانند با برخی تغییر سیاستهایشان از آغاز یک جنگ بازداری نمایند و ایران و اسراییل و فلسطین می توانند با شفاف سازی اهداف خود، و با ایجاد یک نظام امنیتی منطقهای استوار بر ارزشهای مشترک مردم خود و افزایش همکاری منطقهای برای حل مسایل مورد اختلاف، جدیت بیشتری از خود نشان دهند.
امروزه توجه روزافزونی به علل و پیامدهای بحرانهای تهدید کننده ی اقتصادی، آلودگی محیط زیست، فشارهای ناشی از انفجار جمعیت، تحولات اقلیمی، کمبود مواد غذایی و افزایش شکاف بین فقیر و غنی در عرصه ی بین المللی مشاهده میشود.
وامروزه در شرایط بحرانی خاورمیانه نیاز مبرمی به تعریف دوباره مفهوم امنیت احساس میشود و مفهوم جدید امنیت باید مفاهیم قانون، عدالت اجتماعی، توسعه متوازن و صلح پایدار را در سطوح گوناگون محلی، ملی، منطقهای و جهانی در بر داشته باشد.
آیا منطقه شرایط اساسی لازم برای ایجاد یک بستر بهبود مناسبات سیاسی و امنیتی، دفاعی ایران و اسراییل و فلسطین را دارا میباشد؟ آیا عوامل ژئوپولیتیک، اقتصادی و اجتماعی، تاریخی و تمدنی، و در نهایت ایدئولوژیک در منطقه این امر را میسر میسازد؟ وبه غیر از عوامل سطح ملی و منطقهای آیا عوامل سطح نظام بین الملل نیز در میزان موفقیت تلاشهای جدید در جهت همگرایی منطقهای ایران و اسراییل و فلسطین موثرند؟
در منطقه سختترین موانع موفقیت همگرایی عبارتند از:
- نبود پدیده ی مکمل بودن اقتصادهای منطقهای که منجر به پایین نگه داشته داشتن
سطح تجارت بین کشورهای منطقه شده است و بازارهای صادراتی برای کالاهای عمده این کشورها عمدتا در خارج از منطقه قراردارد.
۲)بی ثباتیهای عمدتا سیاسی کشورهای منطقه که برای جامعه جهانی پیام خاصی را دارد. که باید برای ایجاد ثبات سیاسی و اقتصادی و امنیتی تلاشها را افزون کرده و به راهکارها و چشم اندازهای جدیدی رسید.
برای جلوگیری از وقوع جنگهای پرهزینه بین ایران و اسراییل که از لحاظ فراگیری و هزینه هم رده جنگهای ایران و عراق و یا جنگ داخلی سوریه بوده و حتی میتواند سطح ویرانگری تر و افزون تری داشته باشد،باید به جمع بندیها و تصمیمات معتدل تر، معقولانه تر و به مکانیسمی منطقی منطبق بر چارچوبهای هزینه فایده بر پایه منافع ملی و حتا منافع ایدئولوژیک و پیشبردهای آن دست یافت. و این که تقابل احتمالی ایران و اسراییل تا چه میزان حتا در پیشیرد و گسترش اهداف ایدئولوژیک اولیه انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷مبتنی بر آزادی و عدالت میتواند موثر باشد؟
در سایر زمینههای مورد مطالعه در محاسن و مزایای همگرایی ایران و اسراییل و فلسطین میتوان به جلوگیری از حضور غیر ضروری قدرتها وکشورهای فرامنطقهای و انتقال پیوسته نفت به بازارهای مهم جهانی و حفظ و تامین امنیت اقتصادی و محیط زیستی خاورمیانه و نیاز به مطالعه ی دقیق ریشه و علل بروز جنگها و آشوبهای داخلی و علل بروز اختلافها و جنگهای بین کشوری و چگونگی مهار و محدود نمودن بستر رشد یابی جنگها و تشدید تقابلهاست.
و دولتهای ایران و اسراییل و فلسطین باید راههای مناسب برقراری نظم و امنیت پایدار و شیوههای مقابله با نابسامانیهای سیاسی و امنیتی موجود در منطقه و راههای غلبه بر رکود اقتصادی و دستیابی به رونق اقتصادی را هر چه زودتر بیابند.
و به نظر میرسد امنیت بلند مدت در خاورمیانه در گرو مشارکت همه کشورهای بزرگ و کوچک منطقهای از جمله ایران و اسراییل و فلسطین است و بهبود روابط و تنش زدایی روابط ایران و اسراییل و فلسطین گامی مثبت در جهت برقراری نظام امنیت فراگیر و موثر در آینده است وبه نظر با پایان رسیدن جنگ سرد مناطق جغرافیایی پیرامونی نقش برجستهای را در سیاست بین المللی به خود اختصاص داده اند و راههای جدیدی برای مدیریت مسالمت آمیز و اشتراکی اختلافهای منطقهای نمودار شده است.
در دهههای پیشین درگیریهای مسلحانه بین المللی و تهدیدهای امنیتی در سطح جهانی و یا منطقهای آشکارتر بودند و لیکن تهدیدهای امروزی غیرمستقیم تر و محدودتر میباشند و در خاورمیانه هم نیاز به اقدامات گستردهای برای جلب اعتماد و اطمینان متقابل در زمینههای همکاریهای سیاسی، امنیتی و نظامی و اقتصادی میان ایران و اسراییل و فلسطین هستیم. واز آنجا که اقدام به جلب اعتماد سه جانبه میان ایران و اسراییل و فلسطین در زمینههای نظامی ممکن است در گام اول در دسترس قرار نگیرد، توافقنامههای متعدد در سطح منطقهای در زمینههای مهمی چون امنیت، توسعه ی اقتصادی و حفظ محیط زیست یا مهار بحران آب یا صادرات و واردات مشترک میتواند در اولویت ابتدایی قرار گیرد.
ایران به عنوان قدرت مهم سیاسی و اقتصادی و نظامی در خاورمیانه قادر است نقشی کلیدی و داور گونه را در منطقه بازی کند و با گسترش روابط خارجی نزدیک با اسراییل و فلسطین و سایر همسایگان عرب و ترکیه، هم منافع ملی کشور را حفظ نموده و هم به ایجاد صلح و امنیت منطقهای کمک نماید.
ولازم است که هر چه سریع تر کارگروههایی متشکل از دانشگاهیان، کارشناسان، استرتژیستها و سیاستگزاران از سه کشور ایران و اسراییل و فلسطین به بررسی دقیق، پیوسته و مداوم مسایل مهمی مانند امنیت منطقه، کنترل تسلیحاتی و توسعه ی همکاریهای سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی و نیز حفظ محیط زیست بپردازند.
همچنین میتوان با دیپلماسی غیر رسمی یا به اصطلاح ” دیپلماسی شهروندان” راه چارههای موثری را برای تصمیم گیران دولتی جستجو کرده و بهترین آنها را برای اجرا تعیین نمود.و با استفاده از این روش قادر خواهیم بود تا به پرسشهای عمدهای که هنوز بی پاسخ مانده اند پاسخ گوییم و اینکه بدانیم جدیترین مسایل امنیتی، اقتصادی و زیست محیطی ایران و اسراییل و فلسطین کدامند؟ و کدام یک باید در دستور کار در روند همکاریها قرار گیرند؟ چگونه باید به رابطه امنیت و توسعه بنگریم؟ واینکه آیا در صورت توسعه تقابلها و تنشها بین ایران و اسراییل، نشانه هشدار دهندهای از درگیریهای مسلحانه آینده است؟
و آیا چنان چه روند نظامی شدن و تشدید تنشها بین ایران و اسراییل تداوم و رشد یابد، احتمال بروز سوتفاهم و سوظن بین ایران و دولتهای عربی نیز افزایش مییابد؟ و این که چه اقدامات مناسبی جهت جلب اعتماد در منطقه مناسب تر و کارسازتر میباشد؟
شناسایی نوع و میزان شدت تهدیدهای نظامی و غیرنظامی و داخلی و خارجی برای هر دولت و ملت لازم است و در اینجا پرسش این است که آیا ساختار بین المللی و منطقهای به ویژه اسراییل و نزدیکی اخیر اسراییل و عربستان و ائتلاف احتمالی آنها علیه ایران برای دولت و ملت ایران و حاکمیت سیاسی آن و منافع ملی ایران و چشم انداز امنیتی آن، تهدیدهایی ایجاد کرده اند؟ وراهکار خروج مسالمت آمیز از این تهدیدات بالقوه سیاسی و امنیتی وایجاد شکاف در اتحاد نظامی و امنیتی اسراییل و عربستان در مقابل ایران چیست؟
و امروزه افزایش ارتباطات ایران با جامعه ی جهانی به ویژه در فضای پسا برجام وایجاد پیوندهای استراتژیک اقتصادی و سیاسی و تکنولوژیک ایران با کشورهای جهان و به طور کلی به هر میزانی که ایران بتواند در بهبود ارتباطات خود با جامعه جهانی و ایجاد پیوندهای عمیق استراتژیک تلاش کند، شانس حل وفصل مسالمت آمیز منازعات ایران و اسراییل و فلسطین نیز به همان نسبت افزایش یافته و باعث خواهد شد که به دلیل مراودات سیاسی و اقتصادی و تکنولوژیک و امنیتی ایران با سایر کشورها، از رویکردهای تنش آمیز و تنش افزا با اسراییل پرهیز نماید.
و بدیهی است که اجرای سیاستهای گسترده تامین امنیت ملی نیاز به توسعه و تخصیص منابع مادی و انسانی لازم در این حوزه و انجام تحقیقات و پژوهشهای بنیادی و کاربردی ویژه است و ایران برای موفقیت در سیاست خارجی خود در برخی موارد مانند بسیاری از دولتهای دیگر ناگزیر وبه عبارتی مبتنی بر مصلحت عامه است که نه تنها با هم پیمانان خود بلکه با رقبا و به تعبیری دشمنان خویش نیز وارد مذاکره شده، تا از راه مسالمت آمیز مسایل و مناقشات مورد اختلاف خود را حل و فصل نمایند.و طبق اصل تصریح شده ادبیات صلح، یک کشور معمولا با دوستان و هم پیمانان خود صلح نمیکند بلکه با دشمنان خود صلح مینماید ودر بسیاری موارد دیپلماسی فعال تر از صحنه جنگ عمل نموده و هیچ جنگی نبوده که در پایان به عقد قرار دادی منجر نشده باشد، پس چه بهتر است به قرار دادی با کمترین هزینههای انسانی و مادی و برپایه اصل برد برد طرفین و مبتنی بر اصل بازی با حاصل جمع جبری غیر صفردر روابط بین الملل دست یافت چرا که در بسیاری از حوزهها مکانیسم ماشه پاسخ نداده وزمانی که جنگ آغاز گردد برای جلوگیری از آن دیگر دیر بوده و هیچ منازعهای را در انتها بدون مذاکره قابل تصور نیست.
و همواره در طول تاریخ، جنگ منشا مسایل مهم و جدی اخلاقی بوده وهمواره شاهد تلفات گسترده انسانی و مادی وروانی بودهایم و با این که بسیاری از ملل باستان و تعدادی از دولتهای کنونی جنگ را یک اصل مقدس تلقی میکنند اما در سراسر تاریخ، ادبیات مربوط به اخلاقیات دوری از جنگ به تدریج افزایش یافته است و امروزه عموما جنگ به عنوان یک مساله نامطلوب تلقی میشود وبرخی از نظر اخلاقی جنگ را یک معضل تلقی میکنند و امروزه بعضیها فقط جنگ عادلانه که جنبه دفاع قانونی از کشور را داشته باشد را امری ضروری تلقی میکنند و این امر مسوولیت سازمانهای جهانی از قبیل سازمان ملل وشورای امنیت را برای مقابله با جنگهایی از نوع تجاوز ناعادلانه را تشدید میکند.
بررسی صلح از منظر درون دینی
واگر بخواهیم از منظر و چشم انداز درون دینی نیز به ادبیات صلح نگریسته و به چشم انداز تنش زدایی ایران و اسراییل و فلسطین بنگریم در مییابیم که اسلام نیز دین صلح و آشتی است و اسلام را از ریشه سلم و به معنای صلح و سازش گرفته اند و در سوره انفال آیه ۶۱ تاکید میگردد که” اگر دشمنان به سوی صلح تمایل نشان دادند، تو نیز از در صلح در آی.” و در واقع جامعه ی دینی جامعهای است که مردم آن در صلح و آرامش زندگی کنند، و با هم مهربان اند، نسبت به هم کینه و دشمنی نمیورزند، اهل گذشت و مدارا هستند، و شادی و شادابی و سعادت را هم خواهانند. ویا در سوره ی آل عمران آیه ۱۰۳ بیان میشود که “و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و برکنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید.”
و یا هنگامی که در سوره نور آیه ۵۵بیان میشود که ” بیم شان را به ایمنی مبدل گرداند” وعده حاکمیت صالحان داده میشود ویکی از ویژگیهای آن جایگزینی امنیت و آرامش به جای بیم و ترس ذکر میگردد.
ویا امام علی در عهد نامه خود به مالک اشتر در نامه شماره ۵۳ میگوید:”…از آشتی با دشمن وقتی او تو را بدان میخواند و خشنودی خداوند در آن است، روی مگردان که آشتی مایه ی آسایش سپاهیان تو، و آرام بخش اندوه تو و موجب امنیت شهرهای توست… و اگر با دشمن پیمان بستی و به پیمان او را زنهار دادی به آن وفا کن. بر سر پیمان بمان و تا پای جان بر آن استوار باش. چه هیچ یک از فریضههای خداوند مانند وفای به عهد نیست که همه ی مردم با وجود اندیشههای گوناگون و اختلاف عقید ه شان در احترام به آن یکدل باشند…مبادا که در پیمان استوار نباشی و عهد شکنی. دشمن را به آشتی خود مفریب که تنها تیره دلان با خداوند از در ستیز در میآیند. و خداوند عهد و پیمان را به رحمت خود وسیله ی امنیت بندگان خویش قرار داده تا در حریم آن بیاسایند و در پناه او بیارامند. پس نباید که در عهد و پیمان تباهی و خیانت و تزویر راه یابد. پیمانی مبند که با ابهام و ناروشنی همراه باشد.و چون پیمانی استوار داشتی، آن را به نفع خود توجیه و تفسیر مکن. اگر وفاداری به پیمان خداوند را در جایی دشوار یافتی، بر آن مشو که به ناحق آن را فسخ کنی، چرا که بردباری در برابر دشواریها و امیدواری به رفع آنها بهتر از خیانتی است که از پیامدهای آن بیمناک باشی. چه پروردگار وفای به عهد را واجب گردانیده و در صورت خیانت تو را بازخواست کند و دنیا و آخرتت تباه شود.”
و بدین سان صلح از دیدگاه علی بن ابیطالب به معنای دست کشیدن از حقوق عادلانه نیست، بلکه تنها به مثابه ی آشتی و صلح عادلانه است.
و از این رو امام علی رعایت سه شرط را برای صلح ضروری میداند:
- برقراری صلح نباید به اعتماد کامل به طرف مقابل یا دادن امتیازات نامشروع به او منجر شود و بیداری و هوشیاری ضرورت تام دارد.
- شرایط و مقررات پیمان صلح باید روشن باشد و دستخوش تفسیر و تحریف نگردد.
- تا زمانی که طرف دیگر به شرایط صلح وفادار است، باید به قرارداد صلح احترام گذاشت و شریعت اسلام حکم میکند که تا زمانی که دشمن موافقتنامه صلح را زیر پا ننهاده، محترم شمرده شود.
واگر دیده شود در جامعهای، خشونت از در و دیوار میبارد، و مدام از کیفر و عقوبت و انتقام سخن گفته میشود و از دهانها و دستها تنفر و گلوله و خمپاره خارج میشود و تسامح و تساهل و همزیستی مسالمت آمیز و مبتنی بر احترام متقابل، ننگ و عار انگاشته میشود، بدانیم که آن جامعه فرسنگها از دین و آموزههای راستین دینی به دور است. ودر واقع اشتیاق به صلح، اشتیاق به خداوند نیز است و یکی از نامهای بهشت نیز دار السلام است چرا که بناست امن و آرامش حقیقی و امنیت ابدی در آنجا فراهم شود ویکی از آموزههای اخلاقی دینی همواره این بوده که سخن و کردار با دشمنان نیز باید سالم و نا آلوده باشد و در آموزههای اسلامی تاکید فراوانی بر گستردن دامنه ی رحمت و مهربانی خداوند حتی به حیوانات و گیاهان شده است که به طور مسلم دامنه ی این رحمت و مهربانی با دولت و ملتی مانند اسراییل که در برهههایی از زمان پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ با ایران و حاکمیت سیاسی مستقر دچار بحران و تنش روابطی شدند، شامل خواهد شد.
نتیجهگیری
برای یافتن نقطه تعادل بازی بین ایران و اسراییل و فلسطین باید حالتی را بیابیم که در آن هیچ کدام از این سه بازیگر تمایلی برای ورود به استراتژیهای تهاجمی و تنش افزا نسبت به یکدیگر نداشته باشند و هر کدام از این سه بازیگر استراتژی خود را بر حسب منافع ملی و پیشبرد الزامات مرامنامهای و ایدئولوژیک مرتب کنند وبه درجهای از مطلوبیت روابط فی مابین مبتنی بر راهکارهای مرضی الطرفین و چشم اندازهای بازی برد برد طرفین دست یابند. و هر سه بازیگر با توجه به تحولات جدید امنیتی که در منطقه در حال جریانست در راستای منافع مشترک خویش حرکت کرده و از برجسته سازی نقاط افتراق و تنش زا به صورت جدی و ارادهای استوار پرهیز نمایند و تلاش نمایند در سایر حوزههای اختلافی به حل وفصل مسالمت آمیز منازعات، مبتنی بر گفتگوهای مستقیم سه جانبه یا چند جانبه با حضور سایر بازیگران منطقهای و فرا منطقهای مبادرت ورزند.
*منابع:
۱)صدر الدینی، علیرضا.(۱۳۹۴). اسلام دین رحمت نه خشونت.تهران:انتشارات اطلاعات.چاپ اول.
۲)هیات تحریریه.(۱۳۶۲).آیین جهاد. تهران: انتشارات روابط عمومی بنیاد نهج البلاغه.چاپ اول.