کامیار بهرنگ- هفته گذشته همچنان رسانههای اجتماعی فارسیزبان شاهد اعتراض کاربران به اتفاقات چند ماه اخیر در شهر مشهد بود.
این کاربران بر این باورند که با مجموعه سیاستهای اعمال شده در این استان و نفوذ احمد علمالهدی، نماینده ولی فقیه و امام جمعه مشهد، این بخش از ایران به «حکومت خودمختار خراسان» بدل شده است.
جدا از تمام تحلیلها و خبرهایی که در این مدت منتشر شده، بعد از لغو سخنرانی علی مطهری، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی و فرزند یکی از تئوریسنهای اصلی حکومت اسلامی، این بحث جدیتر شده و کاربران رسانههای اجتماعی به طنز با هشتگ FreeMashahd# به این موضوع اعتراض میکنند.
البته اولین بار نوشتههایی با این مضمون بعد از لغو کنسرتها در مشهد و سخنان علی جنتی، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی، مبنی بر عدم برگزاری کنسرت در مشهد به احترام علما، منتشر شده بود اما نتوانست به صورت گسترده، دست به دست شود.
طنز در واقع در جوامع تمامیتخواه به یک واکنش برای نمایش اعتراض بدل میشود و از آنجا که کم خطر(تر) از بیان صریح مطالبات و نظرات است بیشتر مورد استقبال عام نیز قرار میگیرد. همین طنزهاست که به نوعی میتواند بنا به تجربه تاریخی بخشی از اقتدار پوشالی حکومتهای دیکتاتوری و پلیسی را شکسته و حتی با خنده و تمسخر به جنگ آنها برود. نمونههای بسیاری از این اتفاقات را در کشورهای اروپای شرقی و آمریکایی جنوبی شاهد بودهایم.
در کنار این موضوعات رشد سریع رسانهها و شبکههای اجتماعی موجب شده که برخی از این طنزها با سرعتی بیش از گذشته دست به دست شود. نمونه آن را در ماههای گذشته در مورد ماجرای سعید طوسی (معلم قرآن متهم به تعرض جنسی به شاگردان خود) شاهد بودیم. با اینکه این جوکها در بسیاری موارد شکلی جنسیتی گرفته و خود اتفاقا موضوع بحث است اما موضوع بر سر نحوه گسترش بیش از پیش آن است. در واقع خود خبر نیست که دست به دست میشود بلکه موضوع است که به شکلهای گوناگون سر از گوشی شهروندان در میآورد و پس از آن است که آنها به دنبال خبر میروند. به این ترتیب، جدا از تولیدکننده طنز، نیاز به بستر لازم و زمینه پذیرش برای دریافت هم طنز و هم خبر نیز وجود دارد. برای نمونه اگر جوکها و طنزهایی را که در رسانههای خاص داخل کشور تولید میشود بررسی کنید میبینید که در بخش اول (عامل تولید) با پشتیبانی مالی و امکانات نیمهدولتی همراه است اما چون زمینه پذیرش آنها در میان بخش وسیعی از مردم وجود ندارد، در شبکههای پر مخاطب جایی پیدا نمیکنند و در شبکههای خاص خودشان باقی میماند.
این مکانیسم در مورد طنزهای مربوط به «نه به حکومت خودمختار خراسان» نیز عمل میکند. در اینجا عامل تولید خود مردم هستند و از آنجاکه زمینه پذیرش در کنار عامل اعتراض بسیار پررنگ است خیلی زود به طور تصاعدی پخش میشود.
یکی از مهمترین نشانههای اعتراض در مجموعهی این طنزها مقایسه عملکرد امام جمعه مشهد با آنچه دولت اسلامی (داعش) انجام میدهد است. در دوران اصلاحات شعار «اسلام طالبانی» بسیار مرسوم بود و حالا جالب (و البته دردآور) است که همان تفکر در ایران همچنان وجود دارد و تنها اسم خود را به «اسلام داعشی» تغییر داده است.
یکی از کاربران توییتر در این مورد نوشته است: «رهبر خودخوانده جداییطلبان دولت اسلامی مشهد برای تصرف استانهای کافرنشین ایران» برنامهریزی دارد. کاربر دیگری به طنز حتی موضوع برخورد با مدیران دو تابعیتی را نیز به میان کشیده و نوشته است: «دو تابعیتی یعنی هم توی ایران زندگی کنی هم مشهد!» و کاربر دیگری نوشته است: «با جدایی مشهد، رهبر هم مدیر دو تابعیتی محسوب میشه».
نکته جالب اینجاست که در کنار موضوع اعتراض به عملکرد علمالهدی در استان خراسان موضوعات دیگری نیز مورد نقد کاربران قرار میگیرد؛ نمونهی آن در این پست دیده میشود: «یه سری مدافع حرم هم باید برن از حرم امام رضا و شهر مشهد دفاع کنن و مشهد رو از دست داعشیون علم الهدایی نجات بدن».
کاربر دیگری نوشته است: «خوبیش اینه که علم الهدی دیگر نمیتواند بعد از استقلال خراسان توی مسایل داخلی ایران دخالت کند». یکی دیگر به نیز با اشاره به جدا شدن خراسان از ایران نوشته است: «تو مشهد برای پول چنج کردن باید دو خمینی بدی یه علمالهدی بگیری» و دیگری اضافه کرده: «من دلم واسه شما میسوزه، والا ما آخوندها که شینگن مشهد داریم».
البته این همه فقط طنز نیست و کاربران معترض به علی مطهری هم برای رساندن پیام خود از همین ابزار استفاده میکنند تا درصد دیده شدن خود را بالاتر ببرند. یکی از این کاربران نوشته است: «علی مطهری الان دوتا راه داره یا عذرخواهی کنه و آدم بشه یا شلاق بخوره و آدم بشه و دیگه خوراک برای رسانههای بیگانه و ضدانقلاب علیه انقلابیون تهیه نکنه. اگه سر تهمت به امام جمعه کرج بخشیده نمیشد و به جرم افترا شلاقش رو میخورد الان درست شده بود». همین کاربر چند روز بعد نوشته است: «دادستان مشهد خاری در چشم و گلوی منافقان و ضدانقلاب شده از سالها پیش، منتظر اقدامات تخریبی بعدی علیه این مرد انقلابی باشید».
البته نباید فراموش کنیم که دادستان مشهد همان فردیست که چندی پیش مقابل جنازه آویخته به دار با تلویزیون جمهوری اسلامی مصاحبه کرد و احتمالا این اقدام او یکی از همین خارهای چشم است. ناگفته نماند که یک کاربر دیگر در پاسخ این کاربر که مدعیست این «جریان وابسته» نمیخواهد در مورد مشکلات اقتصادی صحبت کند نوشت: «دادستان مشهد اگر با همین سرعتی که سخنرانی مطهری رو لغو کرد، جلوی فروش سهام پدیده رو میگرفت، الان پول ۱۲ هزار خانوار رو هوا نبود».
نکته جالب دیگر اینکه در یک بررسی که «کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران» انجام داده است نزدیک به ۷۰ درصد پیامهای با هشتگ FreeMashahd# مستقیما از ایران ارسال شده است.
از آسیبهای اینگونه اعتراضها نسبت به نمونههایی که در ابتدای نوشته به آنها اشاره شد که میتواند منشاء تغییر باشد، نداشتن یک راهبرد مشخص برای اعتراض تا دستیابی به نتیجه مشخص است. در واقع این حرکتها بیشتر اطلاع رسانی حول یک خبر هستند و موضوع را گسترش میدهند و کمتر امکان اثرگذاری بر جامعه دارند.
در عین حال، نکته مهم در ساختارهای تمامیتخواه این است که این طنزها معمولا با واکنش دولتی یا برخورد قضایی روبرو نمیشوند. از سوی دیگر، نوع برخورد نیروهای سیاسی و فعالین مطبوعات نیز با این پدیده مطرح است. بسیاری از فعالان سیاسی و مدنی، موضوع طنز و جوکسازی و فعالیتهای این چنینی در شبکهها و رسانههای اجتماعی را یک زنگ تفریح و در مواردی حتی سخیف میدانند و به همین جهت «منزلت» خود را برای همراهی و پوشش آنها پایین نمیآورند. در حالی که اگر بخواهیم واقعبینانه نگاه کنیم، بخش بزرگی از جریان اصلی جامعه درگیر همین حرکتها در شبکههای مجازی است.