کامیار بهرنگ- آیا به عنوان یک روزنامهنگار میتوان خبرهای نادرست را به کلی نادیده گرفت؟ آیا یک خبرنگار در مقابل ضد اطلاعات و اطلاعاتِ بد وظیفهای بر عهده دارد؟
این مشکل بسیار بزرگی است. رسانههای اجتماعی امروزه بسیار فراگیر هستند و قدرت شگفتانگیزی دارند. این قدرت از آنجا ریشه گرفته که همه کسانی که به اینترنت دسترسی دارند هر کدام یک صدا نیز دارند شاید نه به اندازه رسانههای عمومی (اصلی) اما این شانس را دارند که بدون شواهد و مستندات لازم، موضوعی را مطرح یا شایعهای را به راه بیاندازند. به همین اندازه هم این امکان وجود دارد که آنچه منتشر شده با سرعت بسیار زیادی دست به دست و حتی به عنوان «واقعیت» شناسانده و تحمیل شود.
شایعه، دروغ، ضداطلاعات و اطلاعاتِ بد
بر اساس تحقیقی که جاناتان آلبرایت در دانشگاه الون انجام داده است میتوان دید که وبسایتهای منتشرکننده خبرهای دروغ چگونه کار میکنند. این مشکل بزرگ در زمان رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و همچنین انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا مشاهده شد اما گزارش اخیر مدرسه روزنامهنگاری دانشگاه کلمبیا نشان میدهد که حتی این مشکل در پخش خبرهای مربوط به حوادث تروریستی نیز دیده میشود.
به یقین رسانههای عمومی نیز بخشی از مسوولیت جریان پخش شایعه یا خبرهای نادرست را بر عهده دارند. در بریتانیا شما با گزارشهایی در روزنامههای سراسری روبرو میشوید که هر دو سوی ماجرا مدعی میشوند که بیانگر «حقیقت» هستند. کافیست گزارش مالی دولت بریتانیا در پاییز امسال را در دو روزنامه «دیلی میل» و «گاردین» مقایسه کنید.
در اینجا روزنامهنگاران بخشی از واقعیت را انتخاب و آنها را طوری تنظیم میکنند که ماجرا حتی بر خلاف آن گزارش از آب در بیاید. در اینجا شما با خرید آن روزنامه و پرداخت وجهی برای آن، همزمان دست به یک انتخاب ایدئولوژیک نیز میزنید. دروغی گفته نمیشود و حتی گزارش بر اساس حقایق و شواهد موجود است اما آنچه برای مطالعه شما انتخاب شده، نه تنها همهی واقعیت از آن گزارش نیست بلکه با تفسیرهایی همراه شده که واقعیت را طور دیگری به نمایش میگذارد. این نوع گزارش، البته با انتشار خبرهای جعلی و پروپاگاندا که توسط برخی منابع آنلاین به عنوان «خبر» تولید میشوند متفاوت است.
ولی چه این و چه آن، این گونه «خبررسانی» از اطلاعات «بد» تغذیه میشود. سوی ناگوارتر ماجرا سوء استفادهی فعالان و سیاستمداران از این نوع خبرها برای ارائه پر شور تئوریهای توطئه خود است. در حال حاضر رئیس جمهوری منتخب ایالات متحده آمریکا یکی از کسانیست که از این نوع خبرها استفاده میکند و از طریق شبکه توییتری خود آنها را عمومی میکند.
به راستی در چنین حالتی که یک روایت بیاساس شروع به گسترش آنلاین میکند، وظیفهی یک روزنامهنگار چیست؟
وظیفه و مسوولیت روزنامهنگار
متیو اینگرام، نویسنده مجله «فورچون» بر این باور است، یک روزنامهنگار که در رسانههای عمومی کار میکند وقتی وارد فضای رسانههای اجتماعی میشود کار بسیار سختی دارد. شما در توییتر تنها ۱۴۰ کاراکتر برای توضیح دارید و وقتی میخواهید یک خبر نادرست را ریتوییت کنید این ۱۴۰ کاراکتر برای انتشار آن خبر دروغ و توضیح شما باید تقسیم شود.
جی روزن از دانشگاه نیویورک نگاهی دیگر به وظیفه روزنامهنگاران دارد. او معتقد است که اگر شما در گزارشی فقط مطرح کنید که فردی ادعایی را بیان کرده و فردی دیگر هم گفته است این ادعا درست نیست، «راه سنتی بیطرفی» را طی کردهاید. او تاکید میکند که اگر ادعای مطرح شده بر پایه پیشفرضهای نادرست باشد، کافی نیست که فقط نقیض آن را در گزارش بیاورید بلکه باید آن را به چالش بکشید.
شبکه جهانی بیبیسی در زمان انجام رفراندوم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (برکسیت) تلاش گستردهای برای مقابله با این جریان انجام داد، در زمان انتخابات ایالات متحده آمریکا نیز «نیویورک تایمز» همین روش را در برابر دونالد ترامپ در پیش گرفت؛ اما سوال مهم این است: آیا زمانی که بریتانیا از اتحادیه اروپا خارج شد و ترامپ هم به عنوان رئیس جمهوری آمریکا در کاخ سفید سکونت کرد نیز همین شیوهی برخورد در خبررسانی ادامه خواهد یافت؟
نویسنده مقالهای که در سایت مدرسه مطالعات اقتصادی و سیاسی لندن منتشر شده، برای مقابله با این روند گزینشی توسط رسانهها و روزنامهنگاران سه راه حل پیشنهاد میکند:
یک) خبرنگاران باید با جدیت بیشتری به سمت روشن کردن منابع خود حرکت کنند و به خوانندگان خود نشان دهند که گزارش بر پایه کدام شواهد نوشته شده است. این تنها محدود به نوشتن این منابع در پانوشت نیست بلکه باید در خود گزارش توجه بیشتری به آن شود. به این موضوع پیش از این کمتر توجه شده است. در اینجا باید دانست که اگر سایتهایی مانند BuzzFeed نمیخواهند یا نمیتوانند به شواهد و مستندات توجه کنند، خبرنگاران و سایتهای دیگر مانند First Draft یا Snopes این کار را با قدرت بیشتری میبایست انجام دهند.
دو) ما نیازمند به داشتن یک الگوریتم «دادهکاوی» (data-mining) و شبکهای برای بررسی منابع خبری هستیم. در واقع ساختاری که به ما با سرعت بالا نشان دهد آنچه به دست آوردهایم از یک منبع دقیق است یا به صورت انگلی و اپیدمی خبری به دست آمده است.
سه) رسانههای عمومی نیازمند شفافیت بیشتری در مورد برنامهها و کارهای خود هستند. موضوعی که فردریک فیلو به آن «کیفیت سیگنال» میگوید.
اما باید توجه داشت که به دلیل دامنه و فراگیری بسیار عظیم اینترنت به این راحتی نمیتوان از این گونه «اطلاعات» خلاص شد. البته پشت این موضوع انگیزههای دیگری نیز وجود دارد.
چرخش انواع اطلاعات در ایران
حالا به نمونههایی که در ایران نیز شاهد آن هستیم توجه کنیم. در چند ماه گذشته بارها موضوع تنبیه دانشآموزان در مدارس در کانالهای تلگرام و فیسبوک دست به دست شد. در مواردی حتی کار به مجلس شورای اسلامی کشید و در آخر هم بعضی از آنها با وجود فایلهای ویدیویی و مصاحبهی خبرنگاران تکذیب شد. اما اگر به کل مسیر این مطلب باز گردیم با چند نکته اساسی روبرو میشویم:
۱) کدام خبرنگار و کدام رسانه؟ در واقع اینجا مساله از آنجا آغاز میشود که یک خبرنگار میتواند تنها بخشی از واقعیت را بیان کند و همین اولین گام برای انحراف از کل واقعیت است. اینکه رسانه در ایران تا چه میزان به مرکز قدرت نزدیک باشد و یا اینکه منتقد دولت یا هوادار آن باشد نیز بر چگونگی طرح واقعیت تأثیر میگذارد.
۲) «رسانههای معاند» کجای کار هستند؟ تا زمانیکه خبر در رسانههای داخلی دست به دست شود ظاهرا چندان اهمیتی از نظر حکومت ندارد اما وقتی خبر در یکی از رسانههای خارج از کشور منتشر شود به سرعت با برچسب «رسانههای معاند» از مسیر اصلی منحرف میشود و یک حادثه یا واقعیت اجتماعی تبدیل به یک موضوع صرفا سیاسی میگردد که گویا برای تضعیف نظام مطرح شده است. این انحراف عمدی از سوی رژیم، بخشی از جریان هراسافکنی از سوی کسانی است که دست بالا را در رسانههای ایران دارند.
۳) با وجود موبایلهای هوشمند حتی در روستاهای ایران، آیا میتوان به هر ویدیویی که ارسال میشود اطمینان کرد؟ مگر یکی از جنبههای شهروند-خبرنگار که موجب انقلابی در اطلاعرسانی شده، همین نیست؟ اما باید دقت داشته باشیم که شهروند- خبرنگار الزاما از یک سو تمام قواعد روزنامهنگاری و خبرنگاری را رعایت نمیکنند و از سوی دیگر مسوولیت سنگینی را که روزنامهنگاران و ژورنالیستها به دلیل حرفهی خود باید احساس کنند، ندارند. همانطور که یک گوشی در سال ۸۸ میتوانست تیتر رسانههای مشهور خارجی را نیز تامین کند اما در شرایطی دیگر میتواند موجب انحراف از واقعیت هم شود. انحرافی که به اعتبار یک رسانهی معتبر میتواند لطمات جدی وارد کند.
۴) نبود مجموعهای از خبرنگاران و فعالان رسانهای که وقتی شایعه یا خبری بدون منابع مشخص منتشر میشود بتوانند به سرعت درستی یا نادرستی آن را پیگیری کنند، یک نقص بزرگ است. زمانی که تلویزیون جمهوری اسلامی (برای مثال بخش خبری ۲۰:۳۰ یا برنامه صرفا جهت اطلاع) خودشان منبع پخش شایعه هستند، امکان ایستادن در برابر دروغ و شایعهپراکنی و انتشار اطلاعات بد آنها، کار بسیار دشواری است.
۵) هشیار باشید: تلگرام منبع خبر نیست! این موضوع بسیار ساده برای برخی از ما اتفاق افتاده که یکی از نزدیکان و آشنایان ما با شور و حرارت از یک اتفاق سخن میگوید و وقتی میپرسید منبع این خبر کجاست با پاسخ «خودم در تلگرام خواندم» مواجه میشوید. در واقع تلگرام نه به عنوان «پخشکننده خبر» بلکه به عنوان «منبع» مطرح میشود. این اشتباه از سوی یک مخاطب ممکن است قابل توجیه باشد ولی برای روزنامه و روزنامهنگار قابل بخشیدن نیست. حتی بسیاری از رسانههای معتبر که مطالبی را فقط «پخش» و «منتشر» میکنند الزاما «منبع» نیستند. دست به دست شدن صدهزاری و میلیونی خبرها و اطلاعات نادرست نیز، این شبکهها را به «منبع» تبدیل نمیکند بلکه فقط ظرفیت مخاطبان را برای پذیرش هر موضوعی نشان میدهد!
منبع خبر مهمتر از تیتر آن است
یک نمونهی دیگر: شما در یک کانال میخوانید که «مجله نشنال جئوگرافی دماوند را زیباترین قله جهان معرفی کرده است». این خبر هیچ منبعی ندارد و جستجوهای شما نشان میدهد که در یکی از شمارههای این مجله دماوند را در کنار دیگر قلههای جهان معرفی کرده است. راه مقابله با این شایعه که چه بسا با حسن نیت هم پخش شده باشد، چیست؟ اگر هر شهروندی بیاموزد و عادت کند که منبع خبر از تیتر خبر مهمتر است، میتوان امید داشت که با جریان عظیم اطلاعات بد و نادرست مقابله شود. تیتر، خبر را به واقعیت تبدیل نمیکند بلکه منبع است که نشان میدهد خبری واقعیت دارد.
۶) ترجمه از سایتهای خبری باید با دقت انجام شود. باید توجه کرد که برخی از سایتها بخش طنز دارند و اگر متوجه این موضوع نشویم میتواند یک موضوع خندهدار تبدیل به «خبر» و «اشتباه لپی» ما شود. نمونه این موضوع را در تیتر یک روزنامه کیهانِ شریعتمداری شماره ۱۹۹۹۹ میتوانید مشاهده کنید. اصل ماجرا «ایستادگی» مورد نظر حسین شریعتمداری در واقع مطلب طنزی بود که در سایت سی.ان.ان. منتشر شد و به همین سادگی که میبینید به تیتر یک روزنامهای بدل میشود که اگرچه با فروش بسیار اندک ولی به هر حال در سراسر ایران پخش میشود و «ارگان بیت رهبری» نیز به شمار میرود.
نمونه دیگر آن را در پیام ویدیویی رئیس جمهوری چین به مناسبت شب یلدا به ایرانیان میتوان یافت. یک طنزپرداز به شوخی این پیام را زیرنویس کرد ولی حتی برخی از فعالان اقتصادی و سایتها داخلی آن را منتشر کردند! در حالی که کافی میبود منبع انتشار را جستجو و نویسنده مطلب را شناسایی کرد تا به سادگی به واقعیت پی برد.
۷) سایتهای معتبر کم نیستند و به راحتی بسیاری از خبرها و اطلاعات را میتوان با امکانات گستردهی اینترنت و گوگل پیگیری کرد. برای مثال سالها پیش وقتی شایعه بازی شون کانری در نقش آیتالله خمینی منتشر شد به راحتی میشد به سایتی مانند IMDB مراجعه کرد و تمام فیلمهایی را که در مرحله تست گریم هستند را مشاهده کرد. اما وقتی خود «خبر» جذاب است و نیتی هم برای پی بردن به واقعیت وجود ندارد، در ادامه این «خبر» حتی اسم فیلم را نوشته و زمان اکران آن در بخش جشنواره فیلم کن نیز مشخص میشود!
در بسیاری موارد دیگر نیز ماجرا به همین شکل عمل میکند؛ از جابجایی بازیکنان فوتبال تا خبرهای مربوط به حتی زندگی خصوصی به اصطلاح «ستارگان».
۸) عکسهایی که این روزها در اینترنت منتشر میشوند به سادگی قابل ردیابی هستند. گوگل امروز به شما این امکان را میدهد که عکس را در بخش تصاویر گوگل آپلود کنید و نمونههای مشابه آن را که در سالهای گذشته منتشر شدهاند ببینید. نمونه آن چندی پیش پس از انتشار خبر کشته شدن جمعی از زایران ایرانی در مسیر بازگشت از کربلا بود. فیلمها و عکسهای منتشر شده تا ساعتها پس از انتشار خبر مربوط به انفجار یک پمپ بنزین در غنا بود! در مورد فیلمهای ویدیویی البته این کار کمی سختتر است اما غیر ممکن نیست.
نتیجه آنکه، هر آنچه را، به ویژه در رسانههای اجتماعی و فضای مجازی، میشنویم نباید باور کرد و اگر «خبر» مربوطه برای ما مهم است، حتما به جستجوی منابع آن برویم تا از درستیاش اطمینان پیدا کنیم.