گفت‌وگوهایی درباره «سکس بی‌نظیر»: چگونه با صمیمیت گره‌های جنسی را باز کنیم

سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵ برابر با ۱۳ دسامبر ۲۰۱۶


[بخش ششم]

سارا دماوندان – کلمه‌ی صمیمیت از صمیمی‌بودن می‌آید و در لغت به معنی آشنایی با دیگری است. وقتی انسان با شخص دیگری آشنایی بیشتری پیدا کند، به تعمیق احساس صمیمیت می‌افزاید.

صمیمیت این نیست که زن و مرد هر کاری را با هم انجام بدهند، با هم به همه جا بروند و همیشه همه وقت خویش را با هم بسر ببرند. کسب مشترک تجربه‌ها، با هم صحبت کردن و تقسیم نگرانی و یا سردرگمی‌ها و صدمات ناشی از آن است که صمیمیت به وجود می‌آورد.

صمیمیت جنسی در رابطه، شروع یک سفر معنوی برای شناخت خویش و شناخت شریک زندگی است. همانند گفت‌وگوهای پیشین پای صحبت خانم علم‌ناز حسن‌زاده روان‌شناس بالینی و نویسنده کتاب «سکس بی‌نظیر» می‌نشینیم با پرسش‌هایی درباره نقش صمیمیت و غلبه بر ترس.

-ترس از صمیمییت ناشی از چه چیزی است و ریشه در کجا دارد؟
-هر کسی در زندگی خود یک یا دو مورد ترس سرکوب شده دارد. بسیاری از انسان‌ها ترس را رد می‌کنند. برخی دیگر آن را فراموش کرده یا پشت گوش می‌اندازند، چون ترس را نوعی خیانت می‌دانند. گاهی ترس از احتمال ایجاد سوء تفاهم یا شنیده نشدن است و در شرایط سکون شخص شاید احساس خفگی و یا کنترل شدن بکند. این ترس می‌تواند ریشه در تجربه‌های کودکی داشته باشد و وقتی شخص بزرگ‌تر می‌شود، ترس راهی برای نفوذ به اتاق خواب وی پیدا می‌کند. نیازهای جنسی صمیمی در رابطه گاهی جایی برای پوشش دادن و یا فائق آمدن به ترس احتمالی است. شاید این مسئله زیاد هم جالب به گوش نیاید، ولی خیلی ارزشمند است. وقتی شخص می‌پذیرد که درباره ترس خود با همسرش صحبت کند، بزرگ‌ترین قدم را برای سلامتی خویش برداشته و دوری از اینکه زخم‌های احتمالی از دوران گذشته چگونه توانسته‌اند در درجه اول بذر ترس را در وجود او بکارند.

-آیا افراد می‌توانند ترس‌هایشان را بشناسند و اصلا آنها را تشخیص دهند؟
-بگذارید به صورت یک داستان کوتاه توضیح دهم: زنی، وقتی دختر کوچکی بود، با صدای بلند اشک می‌ریخت تا بگوید که چه می‌خواهد و مادرش همیشه او را ندیده می‌گرفت. با گذشت زمان این دخترک به این نتیجه رسید که در ابراز خواسته خویش شک کند. حال که ازدواج کرده، با همسرش هم چنین مشکلی دارد. مثلا دل‌اش می‌خواهد همسرش قبل از ایجاد هرگونه ارتباط فیزیکی موهای سر او را نوازش کند ولی به خود اجازه نمی‌دهد خواسته‌اش را به زبان بیاورد، از این ترس دارد که همسر این خواسته او را ندیده بگیرد. به این دلیل تلاش می‌کند در سکوت از نوازش دست‌های او در دیگر قسمت‌های بدنش لذت ببرد ولی خواسته‌ی اصلی خود را به زبان نمی‌آورد. مشکل اصلی این است که این زن قادر نیست خواسته اصلی را از افکار خویش کنار بگذارد و به طور کامل از همراهی با همسر لذت ببرد. فکر او مدام درگیر این مسئله است که چگونه نگرانی خود را به زبان بیاورد و این نگرانی به تدریج سمی در بدن او می‌ریزد و باعث می‌شود که از عشق‌ورزی با همسر در همان لحظه لذت نبرد. وقتی فرد حس می‌کند که در تلاش برای کنار زدن فکر یا ایده‌ای است، باید متوجه باشد که این ایده به خودی خود کنار نمی‌رود و باید در موردش صحبت کند. به خصوص که اگر احساس مربوطه از ترس‌های دوران کودکی ریشه گرفته باشد. خیلی مهم است که در این موارد زن و شوهر از مشاور خانواده کمک بگیرند تا گفتگوی سالم و پویایی با هم داشته باشند و تحت مشاوره و درمان قرار بگیرند. مشکل اینجاست که بسیاری از زن و شوهرها متوجه وجود چنین مشکلاتی در رابطه زناشویی نمی‌شوند تا به فکر راه چاره هم بیفتند و با همین ناآگاهی و کمبود ظاهرا جزیی، رابطه‌ی آنها کم کم رو به سردی و رکود می‌رود.

-چگونه می‌توان با این ترس‌ها مقابله کرد؟
-اگر شخص حس می‌کند در موقعیت مشابهی قرار دارد، نخستین قدم این است که با احتیاط به خاطر بیاورد که چه چیزهایی را در دوران کودکی آموخته و کدام‌یک از آنها حتما نادرست هستند و حقیقت ندارند. باید به این فکر کند که آن چیزها مربوط به دوران کودکی بود و حال شرایط تغییر کرده است. شخص زمانی خردسال بود و وابستگی شدیدی به اطرافیانی داشت که چه بسا از آنها هراس داشت و از ابراز عقیده خود می‌ترسید. اگر هم سؤالی می‌کرد، نادیده گرفته می‌شد. او در دوران کودکی فردی بود که وابسته به بزرگسالان بود و مجبور بود به فکر بقای خویش باشد. حال آن شخص بزرگ شده و وارد مرحله تازه‌ای از زندگی بزرگسالی شده است. این زن باید به همسر خود بگوید که از او چه خواسته‌ای دارد. از دو حال خارج نیست: یا همسرش نیز او را نادیده می‌گیرد یا خواسته او را انجام می‌دهد. شاید نه به صورتی که دوست دارد و این‌که او نوازش شوهرش را چگونه تجربه می‌کند. تفکر در این باره که از همسر خود خواهشی بکند، همان خواسته سابق او از همسرش است و حال او امکان این دارد که خود را درمان کند یا این مشکل به نوعی در او رشد کند. اگرچه که او نگوید چه خواسته‌ای دارد، یعنی که به گذشته او برمی گردد و این‌که آیا خود را دوست دارد. پروسه بهبودی در این مورد نیست که او پرسشی بکند، بلکه باید بیاموزد که خود را تأیید کند. تأیید کردن خود و به خود ارزش گذاشتن، کاری است که یک بزرگ سال انجام می‌دهد. یا این‌که منتظر بشود که همسر خود کاری برای او انجام بدهد و خوشحالش بکند، کاری که یک کودک انجام می‌دهد. اگرچه که او تصمیم بگیرد و ریسک کند و بپرسد که چه خواسته‌ای دارد، اغلب ایده خوبی است که ترس خود را در این رابطه ریشه‌یابی کند تا خود را پرسش خود را به زبان بیاورد وگرنه برای همیشه بایستی احساس بی‌اعتمادی و آسیب پذیر بودن را در روان خود ریشه‌ای بکند. در حالی که شوهر وی این احساس را شخصی نگیرد و همسر خود را درک کند.

-چه مواردی ممکن است باعث شود که مشکلات در رابطه دو شریک جنسی تاثیر داشته باشد و صمیمیت آنها را در سایه قرار دهد؟
-گاهی افراد در گذشته درگیر یک رابطه مشکل دار بوده‌اند و اگر شخص نیاموزد که چگونه با این مشکل برخورد کند، در نتیجه این مسئله ممکن است در رابطه فعلی فرد با همسر دیده شده و آن‌را به مخاطره اندازد . ا به طور نرمال مشکلات همواره در شکل های مختلفی در خانواده های مختلف وجود دارد. چند نمونه عنوان می‌کنم:
نبودن یکی از اعضای خانواده پدر یا مادر، پرخاشگر بودن یکی از والدین یا والدینی که به نوعی در دوران کودکی وی رابطه نامریی و غیرفعال با کودک داشته است و به هر صورت پدر یا مادر نتوانسته به درستی احساسات خود را نشان بدهد. سوءاستفاده از همسر. اگر یکی از طرفین در گذشته به نوعی از نظر فیزیکی، روحی یا کلامی از همسر گذشته خود صدمه دیده باشد، این مسئله برای او سخت خواهد بود و ارتباط برقرار کردن با همسر فعلی خود و اعتماد به او گاهی با مشکل روبرو خواهدبود. گاهی فرد مجبور است که مسئله را برای خود توجیه کند. شاید تقصیر از عملکرد خود او بوده که باعث شده این اتفاق بیفتد ولی در هر صورت همسر فعلی مسؤل این وضعیت نیست. شخص خود را سرزنش می‌کند و یا در زندگی زناشویی دنبال مقصر می‌گردد یا تصور می‌کند که همسرش با او بدرفتاری خواهد کرد. نکته دیگر، رابطه‌ای که در آن عشق و حرارت نیست. اگر کسی در رابطه قبلی خویش علاقه و یا حرارتی ندیده باشد و به این وضعیت عادت کرده باشد، باید برای بازسازی رابطه بعدی تلاش کند. گاهی برای زنده شدن باید مردن را تجربه کرد. اگر شخص تجربه های منفی و عقایدی از رابطه گذشته دارد، باید آن‌ها را کنار بگذارد و این ایده خوبی است که پیش روانشناس برود تا به او در بررسی این حالات کمک کند و در حال حاضر با در رابطه با مسایل کنونی یا آینده با همسر گفتگو کند و شانس خوشبخت شدن را بیازماید.

-نقش احساسات در ابراز صمیمیت چگونه است؟
-اگر شخص واقعا می‌خواهد مسایل زناشویی خود را تحت تأثیر قرار بدهد، باید به این نکته توجه کند که تا چه اندازه‌ای با احساسات سر و کار دارد. جواب راحت است: تقریبا جدا کردن روح و جسم از هم محال است، به ویژه وقتی شخص می‌خواهد رابطه زناشویی فعال و پویایی داشته باشد. در اینجا می‌توان گفت که ایجاد گره صمیمی عمیق لازمه‌اش این است که گاهی احساسات را مهار کرد تا همسر را غافلگیر بکند در چنین مواقعی ممکن است خود فرد هم متعجب شود که احساسات چقدر در این بین دخیل هستند. اما برای هر گونه دوام احساسی بایستی متوجه نقش بزرگ احساسات برای برآورده کردن لذت جنسی در بستر عشق‌ورزی بود. اگر زن و شوهر احساس متقابلی از احترام، اشتیاق و اعتماد به همدیگر را تجربه کنند، هر یک از آنها تا حد زیادی گرایش به تسلیم قلب، روح و ارگان‌های بدن خود به دیگری را دارند. و به همین دلیل است که تا اندازه زیادی می‌خواهند با هم تجربه‌های جدیدی از روابط زناشویی را با استفاده از تکنیک‌هایی که آموخته‌اند به کار بگیرند. گاهی احساسات منفی نیز می‌تواند بستر عشق‌ورزی زن و شوهر را رونق بخشیده و آن را عمیق‌تر کند. بدین معنا که شاید زن و شوهر در این رابطه لذت می‌برند و یا بعد از جر و بحث لفظی با همدیگر رابطه صمیمی ایجاد می‌کنند. یا این‌که آیا وقتی مشکلی بین‌شان پیش می‌آید برای ترمیم رابطه با همدیگر آشتی کرده و ارتباط فیزیکی ایجاد می‌کنند.

-موضوع گفت‌وگوی هفته آینده ما چه خواهد بود؟
-سعی می‌کنم درباره احساسات جنسی و نقش اندام جنسی مرد صحبت کنم.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=61719