کامیار بهرنگ- سریال «شهرزاد» یک پدیده در عرصه سریالسازی ایران محسوب میشود. سریالی خارج از ساختار صدا و سیمای جمهوری اسلامی و با ارائه در شبکه خانگی که نزدیک به ۱۲ میلیارد تومان برای آن هزینه شد.
جدا از سودی که فروش این سریال برای تهیهکنندگان آن به همراه داشت آن را میتوان یکی از محبوبترین سریالهای ایرانی دانست. با این حال سری دوم آن با اما و اگرهای بسیاری همراه است؛ کمتر کسی گمان میکرد زمانی که فساد ۸ هزار میلیارد تومانی «صندوق ذخیره فرهنگیان» مطرح شد، این فساد ادامه ساخت سریال «شهرزاد» را با مشکل روبرو کند. اما چنین شد زیرا محمد امامی یکی از سرمایهگذاران سریال «شهرزاد» به دلیل ارتباط با آن فساد دستگیر و روانه زندان شد.
اینجا بود که جمعی از روزنامهنگاران و فعالین عرصههای گوناگون خواستار روشن شدن کامل منابع مالی تهیه سریال «شهرزاد» شدند؛ درخواستی که با عنوان «نه به شهرزاد» در فضای مجازی مطرح شده است.
ماجرا وقتی جدیتر شد که هادی رضوی، مدیر هولدینگ فاطمی (شرکت سرمایهگذار سریالهای «شهرزاد»، «شاهگوش» و فیلم «ابد و یک روز) و داماد محمد شریعتمداری، معاون اجرایی حسن روحانی به دلیل اینکه «عوامل شهرزاد بدون جلب رضایت من و پرداخت حق و حقوقم اقدام به ساخت سری دوم این سریال کردهاند» گفته است «شرعا» از ساخت شهرزاد۲ راضی نیست.
اما هرچه هست «نه به شهرزاد» همچنان به دنبال پاسخ است برای پرسشهای خود است. این کافی نیست که ترانه علیدوستی به هواداران خود بگوید که «نگران شایعهها نباشند» و یا رضا کیانیان که بناست در سری دوم این سریال ایفای نقش کند از مردم بخواهد «نسبت به تخریبکنندگان این اثر فاخر ملی بیاعتنا باشند».
نغمه ثقفی، نویسنده سریال شهرزاد نیز گفته است: «ظاهرا آقای امامی به زودی آزاد میشوند، اما اگر اتهام ایشان در مورد سریال شهرزاد از سوی منابع قضایی مشخص شد به نظر من سریال باید متوقف شود. موضوع برای من روشن است و با خشمی عاقلانه پیگیر روشن شدن ابهامات سرمایهگذاری توسط سرمایهگذاران هستم». به این ترتیب معلوم میشود هنوز عوامل سریال «شهرزاد» از جمله بازیگران نمیتوانند پاسخ روشنی به پرسشهای حرکت، کمپین، دادخواست یا هر نام دیگری که به «نه به شهرزاد» داده میشود بدهند. کیانوش بوستانی، تحلیلگر سیاسی از طراحان این کمپین نیست اما از حامیان آن است و ما برای طرح پرسشهایی درباره «نه به شهرزاد» با وی مصاحبهای انجام دادیم.
نه گفتن، تحریم کردن نیست! فقط سوال داریم
چرا سریالی که بنا به دلایل گوناگون در میان بخشی از بینندگان محبوبیت بسیاری پیدا کرد حالا با یک «نه» روبرو شده است. به اعتقاد برخی «زمانی که فساد تمام مملکت را فراگرفته این حرکت بیشتر برای خودنمایی است» اما کیانوش بوستانی نگاهی دیگر دارد و در گفتگو با کیهان لندن میگوید: «اتفاقا دست گذاشتن روی سریال شهرزاد و پرسش کردن از عوامل این سریال بسیار معنیدار است. اینکه فساد در همه جای ایران دیده میشود و به صورت ساختاری درآمده، امری قابل انکار نیست. به این معنی که سیستم فساد را میپذیرد و به آن فساد امکان هم میدهد شاید من و شما هم در آن باشیم پایمان بلغزد. در چنین سیستمی ما به فرشته خصالها و انسانهای الزاما اخلاقمدار نمیتوانیم باور داشته باشیم. اما کمپین “نه به شهرزاد” به دنبال تحریم سریال نیست و خواست برگزارکنندکان کمپین و حامیان آن هم مشخص است که خواستار توقف تولید و احتمالا پخش سری دوم این سریال تا زمان مشخص شدن منابع مالی آن هستند».
چرا شهرزاد؟
اما این سوال همچنان مطرح است که چرا برای مبارزه با فساد به سراغ یک سریال محبوب در میان ایرانیان باید رفت. برخی در انتقاد به این حرکت میگویند «شما به هنرمندان ضرر میزنید و آنها را در مقابل روندی خطرناک قرار میدهید». کیانوش بوستانی اما از زاویهی دیگری به این موضوع نگاه میکند: «رفتن به سراغ بازیگران مطرح این سریال همچون ترانه علیدوستی اتفاقا به نظر من مهم است. این افراد به واسطهی یک جایگاه مردمی که پیدا کردهاند (هم به دلیل محبوب بودن این سریال و هم داشتن کارنامه هنری) مخاطب بیواسطه و اصلی مردم هستند. ما کمتر میتوانیم بپذیریم که مردم به سراغ تهیهکنندهی سریالی بروند که نام او را احتمالا در تیتراژ خواندهاند. اما مخاطب قرار دادن یک ستاره در سریال شهرزاد این امکان را به پرسشگران میدهد تا مستقیم با کسانی که در این پروژه دخیل هستند صحبت کنند. یعنی شنیده شدن پیام این کمپین را بیشتر ممکن میکند و نمیدانم که این انتخاب میان ایدهپردازان اولیه این کمپین تا چه حد عامدانه بوده اما به باور من یک انتخاب کاملا هوشمندانه و موثر است. بازیگران این سریال به واسطه جایگاه خود، مسئولیت اخلاقی دارند در مقابل مبالغ بالایی که به عنوان دستمزد دریافت کردهاند. حالا آنها باید به پشتوانه مردمی خود و از طرف بخشی از همین مردم از تهیهکنندگان این سریال در مورد منابع مالی چکهای دستمزد خود سوال کنند. باید بگویم که همچنان و البته متاسفانه هنوز بازخورد مناسبی از سوی این بازیگران مشاهده نکردهایم. تنها خانم نغمه ثمینی، نویسنده این سریال در پیامی گفتهاند که “من با خشمی عاقلانه موضوع را پیگیری میکنم” که به باور من جملهای دو پهلو است اما بقیه برای مثال آقای کیانیان که بناست از سری دوم به این سریال بپیوندند صحبتهای دو پهلو و حتی حملههای ناموجهی را به سمت پرسشگران مطرح کردهاند. این واکنشها و سکوت آنها فضای غبارآلود موجود را تیرهتر کرد».
هنر برای پولشویی
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد فساد و در نگاهی بالاتر فساد ساختاری، تنها موضوعی نیست که در ایران این روزها دیده میشود. سالها پیش و در سالهای ابتدایی دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی صحبت از حضور وزارت اطلاعات در سینما مطرح شد اما حالا یک جنبه دیگر از فساد، پول و رانتهای دولتی و نیمه دولتی در سینما و سریالسازی ایران آشکار شده است. کیانوش بوستانی هم به این موضوع اشاره کرده و میگوید: «این در واقع برای ما یک پدیده بسیار جدید است که از طریق هنر و هنر عامهپسند، عمل پولشویی انجام شود. پیش از این پولشویی، اختلاسها و پولهایی که فرآیند مالی مشخصی ندارند وارد کارهای هنری نمیشدند. این موضوع یک فاز جدیدی را در آن فسادی که ابتدای صحبت به آن اشاره کردم باز میکند که بهتر است از همین امروز و با مصادیق مشخص در مورد آن صحبت شود. اینکه برگزارکنندگان این کمپین به سراغ سریال محبوب شهرزاد رفتهاند بسیار اهمیت دارد چرا که ما سالها میتوانیم به صورت انتزاعی در مورد فساد، فساد ساختاری و اختلاس صحبت کنیم اما حالا یک مثال مشخص و هنرمندانی در نزدیکی خودمان داریم که میتوانیم از آنها پرسش کنیم».
محبوبیت شهرزاد، قدرت دافعه کمپین
یکی از مشکلاتی که شاید در پیش راه این حرکت باشد محبوبیت سریال «شهرزاد» در بین کسانی است که آن را دیدهاند. بسیاری حالا میگویند «اینهایی که دنبال توقف این سریال هستند میخواهند اندک دلخوشی مردم را هم بگیرند». اما کیانوش بوستانی چنین پاسخ میدهد: «محبوبیت شهرزاد به دلیل فیلمنامه است که معمولا آن نوع روایت تصویری که از تاریخ معاصر در ایران بیان میشود را دنبال نمیکند و آدمهای متفاوتی را نشان میدهد که در رسانههای رسمی جمهوری اسلامی جایی نداشتند. دست گذاشتن روی بعضی از موضوعات که برای قشر طبقه متوسطِ روشناندیشِ اهل پیگیری مسائل اجتماعی هم جلب توجه کرده است. خود شخصیت شهرزاد به عنوان زن مستقلی که در مقابل مردهای سنتی جامعه میایستد به خودی خود سریال را محبوب کرده و مخاطب را دنبال خودش میکشد. اما بخش بزرگی از مخاطبان و اتفاقا حامیان سریال شهرزاد یکی از آسیبپذیرترین قشرهای جامعه ما یعنی فرهنگیان (معلمان) هستند. احتمالا بخش زیادی از آنها و خانوادههایشان هم مخاطب این سریال بودهاند و هر هفته منتظر قسمت بعدی آن میماندند. اما حالا آن گروهی که به ما میگویند چرا دست روی این سریال محبوب گذاشتهاید، عامدانه یا غیرعامدانه این حق پرسشگری و پیگیری را از این افراد، خانوادههای آنها و کسانی که پیگیر موضوع هستند میگیرند. آنها اتفاقا میخواهند از این زاویه پرسش کنند که من و ما هم هوادار این سریال بودیم و آن را دوست داشتیم اما حالا میخواهم بدانم چرا سریال محبوب من از جیب و حاصل سالها تلاش معلمان و ذخیره آن در صندوق ذخیره فرهنگیان تامین شده و حق آنها از بین رفته است. آنهایی که این محبوبیت را در چشم پرسشگران و فعالان این کمیپن بزرگ میکنند به شکلهای گوناگون این بخش ماجرا را نادیده میگیرند. پرسشهای ما از سوی کسانی مطرح میشود که اتفاقا این سریال را دوست داشتند و برای فهم بهتر نوع سوال باید این مثال را بزنم که شما میروید از یک رئیس جمهور حمایت میکنید، به او رای میدهید اما از او پرسش هم میکنید، حالا ما هم سریال محبوب خودمان را دوست داریم، از دیدن آن لذت میبریم اما وقتی دستش در جیب ما و معلمان زحمتکش کشورمان میرود از آنها سوال هم میکنیم».
آقازادههایی که از پشت پرده بیرون میآیند
در خبرها از حضور فرزند سید محمود هاشمی شاهرودی در میان سرمایهگذاران سریال «شهرزاد» صحبت شده بود. در کنار داماد محمد شریعتمداری که کاملا روشن در این میان حضور داشت، حالا سوال این است که این دو آقازاده با سنهای پایین چگونه این هزینههای میلیاردی را تامین کردهاند؟! کیانوش بوستانی در ادامهی گفتگوی خود با کیهان لندن حضور چنین افرادی را بخشی از لاپوشانی فساد در ایران میداند و میافزاید: «موج جدید فساد و پولشویی یک لایه به روی فساد ساختاری در ایران میگذارد درست مانند یک کیک فاسد است که با لایهای از خامه خوش طعم و خوشرنگ روی آن را پوشاندهایم. آن لایه خامه اینجا سریال متفاوت و خوب «شهرزاد» است، که موسیقی محبوبی دارد (من اینها را از دید مخاطب عام میگویم و اینجا به هیچ عنوان وارد بحث نقد هنری سریال نمیشوم) و کیک فساد ساختاری اقتصاد ایران را میپوشاند. یکی از پسامدهای این کمپین اگر بر آن اصرار شود میتواند به مخاطبان کنجکاوتری که تنها نمیگویند “دست از سر سریال محبوب ما بردارید” این پیام را بدهد و این مسیر را باز کند. اتفاقا فقط شهرزاد هم نیست و شما میتوانید در مورد فیلمها و دیگر سریالهای مردمپسند هم پیدا کنید که امثال این تهیهکنندهها در آنها باشند و ببینید سینمایی که در این سالها بسیار پرفروش شده این منابع آلوده مالی را هم دارد. از این طریق میتوان به آگاهیرسانی و جدا شدن از صحبتهای کلی نشان داد که فضای فرهنگی ما هم آلوده است».
همزادپنداریهای سیاسی و اجتماعی توسط کسانی که باور ندارند
در زمان پخش این سریال بسیاری در رسانههای اجتماعی یا گفتگوهای خانوادگی از نزدیکی روند این سریال با حوادث سیاسی نه فقط تاریخ خود سریال بلکه سالهای بعد از آن بخصوص حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ اشاره میکردند. کیانوش بوستانی درباره این موضوع میگوید: «بخشی از این هنر عامهپسند در سالهای اخیر بخصوص از زمانی که دولت روحانی به قدرت رسیده تلاش میکند تا یک سری اتفاقات یا استخوانهای لای زخمهای تاریخی ما را عادی جلوه دهد و بعد آن را هضم و پس از آن حذف کند؛ به این معنی شاید بتوان این مسیر را بحرانزدایی از یک نقطه بحرانی نامید. اینکه یک سری عناصر را کنار هم بچینیم که حوادث سال ۸۸ که هنوز جای زخم آن برای بسیاری تازه است و بعد آن را به یک زخم دیگری به نام ۲۸ مرداد متصل کنیم یک پشت پرده هم دارد. اگر به نکات پیش هم توجه شود، میبینیم که آقازادههایی حضور دارند که اتفاقا از جناحهای گوناگون فکری موجود در جمهوری اسلامی هستند. از این میتوان نتیجه بزرگتری از خود سریال شهرزاد هم بگیریم و اینکه جمهوری اسلامی به معنی یک نظام بعد از روی کار آمدن روحانی ضرورتا و صرفا به دنبال اقتدار خشک و با زور و ارعاب نیست. آنها امروز به دنبال موضوعی هستند که در علوم سیاسی به آن هژمونی گفته میشود یعنی به وجود آوردن ترکیبی از سلطه و رضایت. ایجاد یک ماشین عظیم تولید رضایت که برای کلیت نظام میتواند سلطهی بیشتر و طولانیتر به همراه داشته باشد. برای نسلی که امکان ساخته شدن حافظهاش گرفته شده و هم خودش از تعدد این بحرانها خسته شده، این اقدامات میتواند جذاب باشد. شما نگاه کنید کسانیکه در سال به قدرت رسیدن سید محمد خاتمی به دنیا آمدهاند امروز در دانشگاه حضور دارند. این نسل از تکرار خواستهها در طول عمرش خسته است. همین موضوع را شما در مراسم ۱۶ آذر میتوانید ببیند، جایی که برای نسل ما فریاد، اعتراض و مرگ بر دیکتاتور بود تبدیل به کارناوالی شده که در آن استندآپ کمدی برگزار میکنند! اینکه این همه افراد پشت سر سریال شهرزاد هستند، از پسر هاشمی شاهرودی تا داماد محمد شریعتمداری که به حسین شریعتمداری میگوید «سردار قلم» یک فرآیند تولید و تکثیر سلطه را در ایجاد رضایت کسانی نشان میدهد که قرار است زیر این سلطه همچنان بمانند. شهرزاد یک پدیده است که اگر بخواهیم فضای سیاسی ایران را بزرگتر بررسی کنیم باید بگوییم بخشی از تلاش هدفمند برای بازتولید هژمونی در جمهوری اسلامی است که ما را دیگر با چوب و گاز اشکآور خانهنشین نمیکند بلکه ما را با رضایت به سالن برج میلاد میبرد برای حضور در یک کنسرت موسیقی و به سالن چمران دانشگاه میبرد برای دیدن استندآپ کمدی دانشجویی در ۱۶ آذر».
امیدوارم…
در پایان این گفتگو، کیانوش بوستانی تاکید کرد: «من امیدوارم که “نه به شهرزاد” به سریال شهرزاد ختم نشود و این اولین پنجرهای باشد که کمک کند تا ببینیم یک فساد شدید ساختاری چگونه با هنر میخواهد خود را شستشو دهد و پاک کند و این وظیفهی ماست که در مورد آن صحبت کنیم».